اتفاقهای این چندماه باعث شد سراغ مهدی مسعودشاهی برویم. کسی که در اوج التهابات سال ۸۸ دبیر جشنواره فیلم فجر بود.
مهمترین تفاوت جشنواره فیلم فجر امسال با سالها گذشته بحرانهای اجتماعی بود که باعث شد خیلی از هنرمندان در حوزههای مختلف با جریان رسمی هنری کشور همراهی نکنند یا بهنوعی آن را تحریم و نادیده بگیرند. در این مدت فضای هنری کوچکترین حرکت جمعی یا شرکت در هر جشنواره داخلی باعث ایجاد جنجالهای زیادی میشد. عدهای زیادی در این چند ماهع گذشته تصمیم گرفتند به همین دلیل در جشنواره حضور نداشته باشند. از آن طرف عدهای هم بودند که با تحریم جشنواره مخالف بودند و آن را در تناقض با آزادی بیان میدانستند؛ نکتهای که رضا کیانیان در یکی از گفتوگوهایش آن را مطرح کرد و باز مورد هجمه قرار گرفت. امسال اما بهنظر میرسد مجتبی امینی، دبیر چهلویکمین جشنواره فیلم فجر، کار سختتری دارد. اتفاقهای این چندماه باعث شد سراغ مهدی مسعودشاهی برویم. کسی که در اوج التهابات سال ۸۸ دبیر جشنواره فیلم فجر بود. او همچنین یکی از مدیران باسابقه سینمای کشور است و اولین مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی. مسعودشاهی در این گفتوگوی مفصل که اینجا به ناچار خلاصه شده است، از برخی فشارهای بیرونی به دبیران جشنواره حرف میزند و تنگتنظریهایی که منجر به نادیده گرفتن تجربههای بیش از چهل سال برگزاری جشنواره.
جشنواره سال ۸۸ را با امر و نهی برگزار نکردم
جشنواره ۸۸ را شما بررسی کنید و ماجراهایی که در جشنواره ۸۸ گذشت؛ یعنی ۲۸ و سال بعدش هم ۲۹، به نظر من سابقه ندارد از این نوع مشارکت و همکاری و همدلی بین سینماگران و مسئولین اجرایی. خود این اتفاق بزرگی بود. من با ظرفیت خود سینما وارد جشنواره بیستوهشتم شدم. ظرفیت سینما که افرادش آدمهای صاحبنظر، با سابقه، باتجربه، از نظر فنی، تکنولوژی شما بررسی کنید هیچ جشنوارهای را شما پیدا نمیکنید که مراسم افتتاحیه و اختتامیه آنچنانی داشته باشد. من، عذرخواهی میکنم از خودم میگویم، اما سال ۸۸ من بهخاطر آن سابقه و حُسن روابطم با دستاندرکاران سینما موفق شدم با خودشان جشنواره را برگزار کردم. من اصلاً بهصورت فردی نگاه نکردم که بگویم حرم من همین است و شما هم باید گوش کنید. نه دعوت کردم و همه آمدند. علیرغم اینکه خیلی ناراحت شدند از اینکه من دبیر شده بودم. جملهای که یکی از این عزیزان در جلسۀ خودشان به کار برده بود، گفته بود کاش مسعود شاهی دبیر نمیشد که ما لااقل این تصمیمی که گرفتیم را اجرایی میکردیم. حالا مسعودشاهی آمده و دستش را بهطرف تکتک این عزیزان دراز کرده، از کارگردانها، از هنرمندان بههرحال صاحبان سینما، از آن طرف تهیهکنندهها. یعنی من اصلاً جدا نبودم از این مجموعه، به همین دلیل از جنس خودشان آمدیم.
هرکسی آمده بهنوعی کار قبلیها را تخطئه کرده است
ببینید جشنواره یک جریان عمومی و جریان مشارکت فکرها و اندیشههاست. یعنی چه در تصمیمگیری ساختار ستادیاش و چه در برگزاری، چون کار کارِ فرد نیست، کارِ محصول یک عدۀ صاحبنظر، محصول یک عمری تجربه است. من یک جملهای را آن سال مطرح کردم و گفتم جشنواره شب قدر سینمای ایران است. یعنی اگر شبیهسازی کنیم، شب قدر چه اتفاقی میافتد؟ نامۀ اعمال همه را خدا میدهد دست هرکسی، سینما هم یک همچین جایگاهی دارد. سینما واقعاً تصمیمگیریاش مشورت است. من با جماعت دستاندرکار سینما هیچ مشکلی نداشتم. چرا؟ برای اینکه از هم حرفشنوی داشتیم، باهم فکر میکردیم، باهم از سال ۵۹ کار کرده بودیم و قبول داشتیم همدیگر را. ولی متأسفانه حالا فرهنگی باب شده که اسمش شده فرهنگ جشنوارهای. یعنی خودمان منکوبش میکنیم، خودمان از همۀ ابعاد نمیتوانیم حمایت و هدایتش کنیم. درنتیجه، دیگران هم این فرصت را پیدا میکنند که جشنواره را انگولک کنند. نباید اینطور جلوه کند که هر دبیری که میآید کار قبلی را منکوب کرده. نمیخواهم حالا بگویم که فقط دبیر، هر مدیری که در بخش فرهنگ آمده، چه در زبانش چه در عملش، کارهای قبلیها را چه کار کرده؟ تخطئه کرده؛ یعنی بهنوعی تأیید نکرده است. هرکسی آمده کار قبلی را گذاشته کنار و خودش شروع کرده و خواسته چرخ را از اول اختراع کند. درصورتیکه تجربهها قبلیها قیمتی است. این تجربهها ارزان به دست نیامده. شما ببین در فرهنگ جنگ و جبهه و شهادتها چه تأثیری گذاشت و چه رشدی کرد، ولی در بخش فرهنگ بهجای اینکه این تجربهها بیاید و یک فرآیند جدیدی ایجاد کند و تحول ایجاد کند و آن چیزی را که آقا مدّنظرش است بهعنوان پیوست فرهنگی، یعنی هرکاری که میخواهیم بکنیم باید با کمک فرهنگ باشد. خب اینجاست که این کار برای هر دبیری که بخواهد بیاید سخت است. میترسد که کدام جناح ممکن است چه بگوید، آن فلانی چه بگوید، بعد ولی اگر این لوکوموتیو را از ابتدا که راه انداختیم، واگنهای جدید به آن اضافه کنیم و هی برنداریم سروتهش کنیم، برش نداریم از بین ببریمش. به همین دلیل من جشنواره بیستوهشت، نمیدانم یک صحنۀ افتتاحیه این بود که یک قطاری از سمت راست صحنه میآید و واگن به واگنش یک دورۀ جشنواره است و همه دورهها را درواقع توی این قطار نشان دادیم. ما نباید برویم سراغ اینکه لوکوموتیو و لوکوموتیوران را بزنیم.
فشارها به دبیر جشنواره هرسال وجود دارد
ببینید، این فشارهای بیرونی برای انتخاب هئیت داوران یا انتخاب طبق هرسال وجود دارد ولی در زمان من، به استثنای یک مورد، کسی داشت به من تحمیل میکرد که مافوق بنده بود و معاون سینمایی؛ برای همین بایستی نظرش را بالاخره یک کسی قبول میکرد. ایشان متأسفانه فردی را به ما تحمیل کرد که اهل سینما نبود، ولی بالاخره من تبعیت کردم و ضمن تذکر، ضمن اعلام نظر منفی نسبت به این شخصیت، بههرحال به جشنواره آمد. باید میپذیرفتم، مجبور بودم که یک جایی با آنها همراه شوم، چون بالاخره سیاست کلان در اختیار آقایان بود. آقایون هم به من اعتماد کرده بودند. من نمیخواهم عین جمله را بگویم ولی بههرحال وقتی به من گفتند تو بیا برو دبیر جشنواره شو و من نظراتم را گفتم که به این دلایل با شما نمیتوانم همراه باشم و قبول ندارم، ولی بعدش چون پذیرفتم، بایستی یک جاهایی هم بالاخره با گروه همکاری میکردم. همکاری هم در حد یک نفر و یک انتخاب بوده و آن یک نفر هم الان جزء مسئولین است.
من سال۸۸دستم را بهطرف کسانی دراز کردم که معترض بودند
درباره دبیر جشنواره امسال من اصلاً ایشان را نمیشناسم و هیچ نظری هم نمیدهم. نه اینکه غرضی داشته باشم ولی باور کنید بیشترین انرژی و وقت را برای سینما گذاشتهام، حتی بیشتر از بچههای خودم. الآن سینما برای من یک جنس یا جریان بیتفاوت نیست. لحظه به لحظۀ سینما و جریاناتش را تعقیب میکنم. دوستان محبت دارند و با من تماس دارند، میگویند، میشنویم و نگرانیهامان را باهم تقسیم میکنیم. شما فکر کنید از سال ۵۹ تا الان چند سال میشود؟ حالا بگیریم از سال۶۰؛ چهلویکیدوسال شبانهروزم را با سینماگران و هنرمندان این حوزه گذراندم.نمیتوانم بیتفاوت باشم. لذا نبض من متناسب با سینما میزند. حالا یک جاهایی تند، یک جاهایی کند، یک جاهایی ناراحت. ولی الآن در بدترین شرایط زندگیم است. الآن ناراحتم، برای اینکه ما شخصیتهای بهتری داریم. اصلاً شما فکر کنید چرا نباید در بخش فرهنگ و هنر که همهاش صحبت از تعامل و تبادل نظر و مشورت و اینهاست، در فرهنگ سینمای ما وجود ندارد؟ دوستان قدیمی که قبل از انقلاب آمدند و از انقلاب هم استفاده کردند حالا کجا هستند؟ من به همۀ آدمهایی که مسئول این بخش بودند توصیه کردم، آقا این آدمها بزرگ هستند، این آدمها را دعوت کنید، با آنها مشورت کنید. توی این یکیدوساله کسی سراغ ما نیامد. ولی دو سه روز پیش یک عزیزی به من زنگ زد که آقا شما بیایید مثلاً در فلانبخش جشنواره داور باشید، من نپذیرفتم. دلیل هم دارم، به ایشان هم گفتم. گفتم من فقط در خارج از کشور یکبار داوری کردم. همان بس است. اینجا در داخل کشور داوری نمیکنم. نه اینکه بحث تفاوت دیدگاه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و دولتها باشد، نخیر؛ من میخواهم مشکل اول از سرچشمه درست شود. چون وقتی از سرچشمه درست شود از من با اولویتتر وجود دارد و بعد اگر من مثلاً بروم یکجایی بنشینم که از خودم بهتر هست، نمیتوانم آنجا قضاوت درستی داشته باشم. من به ساختار اشکال دارم. در تفکر اینکه چرا از این تجربههایی که جمهوری اسلامی روی آن خرج و هزینه کرده، بهرهبرداری نمیکنید؟ کسی هم از شما نه پولی میخواهد نه پستی، نه مقامی. گفتید شباهت امسال با سال ۸۸ چیست؟ من سال ۸۸ دستم را بهطرف خود کسانی دراز کردم که اعتراض داشتند. آنها کمک کردند و جشنواره ۲۸ و ۲۹ برگزار شد. هیچکدامشان هم موضع علیه نظام و سیستم و اینها نگرفتند. برای اینکه خودشان گفتند برگزار کن. آیا امسال هم اینجوری است؟ نمیخواهم وارد بحث سیاسی بشوم. میخواهم بگویم خانوادۀ بزرگ سینمای ایران که اینهمه مفاخر در آن است، حالا چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب، احترامش بر همه از جمله مدیران واجب است. تعامل با اینها در بحث و گفتوگو و تصمیمگیریها واجب است. بعد وقتی که خدا میگوید، پیغمبر میگوید مشورت کنید، ولی ما دَر مشورت را میبندیم خب از خیلی چیزها محروم میشویم. حالا اینها امسال گفته نشده و من هم نمیخواستم وارد این تعارض شوم. آقا اینهمه توصیه دارند. آقا میفرماید که این جریان را به هم نزنید که به هم بریزد و بعد باعث اختلاف و بروز اختلاف شود. چرا؟ برای اینکه وجوه مشترک زیاد داریم. من میگویم الان جایش نیست که برای شما بگویم. در سال ۶۲ که آقا یک جملهای به من فرمودند. اگر این نگاه تعمیم پیدا میکرد اصلاً میرسید به اینجا که هنرمندان با ما و با نظام زاویه پیدا کنند؟ سال ۶۲ من مجری نظرات ایشان بودم در همان سالها، یک عدهای جریانسازی کردند، اختلاف ایجاد کردند، علیه من، علیه سینماگران قدیمی تبلیغ کردند، در روزنامهها نوشتند. یکی از گوشههایش را فقط اشاره کنم که به فیلم «برزخیها» برمیگشت. چه بلایی سر مدیریت آن زمان آوردند، چه بلایی سر من آوردند. «برزخیها» بهنظر من یک الگوی بسیار خوبی بود برای سینمای قبل از انقلاب. تازه هنوز جنگ شروع نشده بود که یک عدهای جمع شدند و براساس عرق ایرانی اسلامیشان داشتند از این نظام دفاع میکردند، آنوقت شما بیایی اینها را بکوبی؟ چرا؟ برای اینکه چهارتا هنرمند قدیمی در آن فعالیت میکنند. این مسائل را دیگر شما بهتر میدانید چون مطبوعات هم دربارهاش مینوشتند.
علیرضا گرانپایه
There are no comments yet