• کد خبر: 6007
  • گروه : اخبار
  • تاریخ انتشار:12 دی 1401 ساعت: 13:22
معرفی فیلم‌ها؛

بر پرده سینماها

تعدادی از منتقدان سینمای ایران نظر خود را در مورد چهار فیلم «ابلق»، «تی تی»، «دوزیست»، «زالاوا»، «شب طلایی» بیان کرده‌اند.


التهاب در فستیوال رنگ‌ها

ابلق (نرگس آبیار)

«ابلق» فیلمی به کارگردانی نرگس آبیار است. محمدحسین قاسمی تهیه‌کننده کار و بهرام رادان، الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، مهران احمدی، گیتی معینی و گلاره عباسی از بازیگران فیلم هستند. داستان این فیلم در حاشیه شهری بزرگ می‌گذرد و شخصیت اصلی آن زنی است که با همسر و فرزندش به‌سختی زندگی می‌کند اما با ماجرایی روبه‌رو می‌شود که حیثیت او را به خطر می‌اندازد.

«ابلق» در سی‌ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر چهار سیمرغ بلورین را به خود اختصاص داد: بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، بهترین بازیگر نقش مکمل زن (گلاره عباسی)، بهترین چهره‌پردازی و بهترین جلوه‌های ویژه بصری. فیلم همچنین در شش رشته دیگر از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن (الناز شاکردوست) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (گیتی معینی) نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.

دیگران چه گفته‌اند؟

آریا قریشی: آبیار به قدری درگیر فضاسازی شده که از مهم‌ترین وجه فیلم، یعنی شخصیت‌پردازی، غفلت کرده است. چیزی حدود نیم ساعت طول می‌کشد تا داستان راه بیفتد و در آن نیم ساعت عملاً شخصیتی شکل نگرفته: نه مسیر وسوسه‌شدن جلال ساخته شده و نه شخصیت راحله به‌عنوان زنی که قرار است تغییری درونی را از سر گذرانده و به بازشناختی نسبت به آدم‌ها و محیط پیرامون برسد. تعدد نماهای هوایی که محله را از بالا نشان می‌دهند، می‌توانست تمهید خوبی برای نمایش محیطی همسان‌ساز باشد که حالا یک نفر در آن قرار است مسیری متفاوت با دیگران را بپیماید. اما این تمهید زمانی جواب می‌داد که این تصویر در درجه اول از طریق پردازش مناسب شخصیت‌ها ساخته می‌شد. به همین دلیل است که ابلق به فیلمی ناقص و ناکام تبدیل می‌شود. تأکید فراوان آبیار بر نمادپردازی‌ها که فرصت کشف‌وشهود را برای تماشاگر از بین می‌برد، سکانس‌هایی تصادفی و فاقد روابط علی مناسب که قرار است در نتیجه‌گیری مورد بهره‌برداری قرار گیرند و پایان‌بندی عجولانه‌ای که فرصت یک نقطه اوج تکان‌دهنده را از بین می‌برد، حسرت بر باد رفتن یک فرصت طلایی را مضاعف می‌کنند.

رضا صائمی: فیلم «ابلق» تراژدی برزخ زنانه میان سکوت و فریاد را در تجربه آزار به تصویر می‌کشد و این‌که چطور هنجارها و خرده‌فرهنگ‌های اجتماعی، امکان روایت‌گری و اعتراض زنانه نسبت به تجاوز و تعدی را از آن‌ها گرفته و آن را مجبور می‌کند تا به سکوتی کشنده و ویرانگر تن بدهند. ترسیم موقعیت برزخی زن ستم‌دیده قصه خود عمق درد را به تصویر می‌کشد و فیلم قرار است همین وضعیت تراژیک منفعلانه را با ارجاع به شرایط فرهنگی و اجتماعی طبقه‌ای که شخصیت‌های قصه به آن تعلق دارند بازنمایی کند. اساساً قرار نیست فیلمساز از زن قصه خود قهرمان بسازد، همچنان که انفعال راحله او را به ضد قهرمان بدل نمی‌کند. مسأله دقیقاً گزارش یک واقعیت است.

احمد شاهوند: در تمامی نماهای فیلم، مهم‌ترین چیزی که پررنگ است، خودنمایی کارگردان است. گویی نرگس آبیار می‌خواهد ضعف کارگردانی‌اش را پشت حرکات سرسام‌آور و بلاتکلیف و کاملاً ادایی دوربین پنهان کند و حتی با صدای بلند بگوید «این منم که هستم» غافل از این‌که پشت همه این اداها، خرابه‌ای بیش نیست. بیشتر از ۲ ساعت در یک محله هستیم، اما دریغ از ترسیم درست جغرافیای محله. تا پایان حتی مشخص نمی‌شود خانه شخصیت‌های اصلی چه موقعیتی نسبت به هم دارند چون کارگردان حواسش جای دیگری است. بس که شخصیت‌های فرعی و اصلی درهم و تو هم حرف می‌زنند. حدود ۱۰-۱۵ دقیقه از فیلم، حتی دیالوگ‌ها نامفهوم است و حتی شنیده نمی‌شود. ۵۰ دقیقه از فیلم گذشته و هنوز نمی‌دانیم کی به کی است و داستان از چه قرار است! کارگردان که مبهوت سوژه جهانی‌اش شده و مدام در ذهنش مشغول مرور پایان‌بندی دهن پرکن فیلم است، یادش رفته که شخصیت‌پردازی کند. یادش رفته که داستانی هم باید باشد برای روایت. یادش رفته که هنر کارگردانی به تکان‌های بی‌کارکرد دوربین نیست، یادش رفته که…

نظر عوامل

گلاره عباسی (بازیگر): این نقش چالش زیادی برای من داشت. کار کردن با خانم آبیار همیشه خیلی جذاب است. برای من هم نقش متفاوتی بود چون از طبقه‌ای متفاوت بود ما می‌خواستیم به شکلی این نقش را طراحی کنیم که تا حالا از من دیده نشده است امیدوارم باورپذیر هم شده باشد. به خاطر این نقش ۱۰ کیلو چاق شدم.

هوتن شکیبا (بازیگر): من سعی کردم چالشی برای خودم ایجاد کنم، این افزایش وزن بود و در دوران قرنطینه که باشگاه‌ها بسته بود به صورت سنگین ورزش کردم. در حین فیلمبرداری به لحاظ فیزیکی شرایط خیلی سختی داشتیم.

نرگس آبیار (کارگردان): نماد در فیلم‌های من همیشه هست البته نه این‌طور که گل درشت باشد بلکه تنیده در فیلم است. اگر نام این نمادها را اشیا بگذاریم که کاراکتر و تفسیر دارند باید بگویم بله. من معمولاً این عناصر را در فیلم‌هایم دارم. فیلمنامه اولیه را پریسا کرزیان نوشته بود که برایم جذاب بود. ما تصمیم گرفتیم روی این فیلمنامه کار کنیم و بارها و بارها بازنویسی شد. دوست دارم کار اقتباسی کنم. رمان‌ها و کتاب‌های جذابی داریم که حیف است زمین بماند. در این‌جا هم دوست داشتم نگاه خودم را در فیلمنامه داشته باشم. (منبع: خبرگزاری تسنیم)

نظر شخصی

«ابلق»، جدیدترین فیلم نرگس آبیار حداقل خیلی بهتر از فیلم پر سر و صدای قبلی‌اش («شبی که ماه کامل شد») می‌ایستد. دوربین اگرچه هنوز حرکات بسیار زیادی دارد اما کمتر شاهد اداهای افراطی آن در «ابلق» هستیم. فیلم خوش رنگ و لعاب و پر از نماهای بالای سر (اوورهد) است. آبیار در به تصویر کشیدن جغرافیای مد نظرش موفق عمل می‌کند. کار خوب تیم چهره‌پردازی و گریم و طراحی صحنه و لباس نیز به ساخته شدن فضا کمک شایانی می‌کند. بزرگ‌ترین ضربات را فیلم از شخصیت‌هایش می‌خورد. البته که می‌بایست انتخاب بازیگر را هم در این‌جا اضافه کنیم. چرا که انتخاب بهرام رادان برای چنین نقشی به نظر نگارنده خطا بوده است. رادان نمی‌تواند تصویر جهنمی یک متجاوز را ارائه دهد چرا که نه در لحن و نه در فیزیک قادر به بازنمایی چنین شمایلی نیست. برسیم به شخصیت‌ها. جز پرداخت نسبتاً اندازه شخصیت هوتن شکیبا در نقش شوهر، دو کارکتر اصلی دیگر را نمی‌توانیم بفهمیم. نه زندگی خصوصی رادان را می‌بینیم و نه به شاکردوست نزدیک می‌شویم. این امر باعث می‌شود آن نبرد میانی داستان تباه شود. در نهایت «ابلق» از نظر بنده فیلم بدی نیست و می‌تواند مخاطبش را به سینما بکشاند، خصوصاً چون دست روی سوژه‌ای گذاشته که کنجکاوی را بر می‌انگیزد.

چهره شاخص

خانم نرگس آبیار. با این که سینمای آبیار خیلی مورد پسند این‌جانب نیست اما تلاش و پرکاری‌ ایشان در سال های اخیر برایم قابل تحسین است.

سیاه چاله‌ای که فیلم را می‌مکد

تی‌تی (آیدا پناهنده)

«تی‌تی» را آیدا پناهنده کارگردانی و تهیه کرده است. ارسلان امیری، پناهنده را در نویسندگی یاری کرده است و الناز شاکردوست، هوتن شکیبا و پارسا پیروزفر نیز بازیگران اصلی فیلم هستند. داستان «تی‌تی» در مورد ملاقات دو فرد کاملاً متفاوت با یکدیگر است: فیزیکدانی که در حال کار بر روی فرضیه‌ای در مورد پایان جهان است و زنی باردار و ساده که می‌خواهد به بشریت خدمت کند و خانه‌ای از آن خود داشته باشد.

«تی‌تی» به دلیل حضور در جشنواره بین المللی فیلم توکیو از داوری جشنواره فیلم فجر در رشته‌های بهترین فیلم و بهترین کارگردانی حذف شد. با این وجود فیلم در سی‌ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر در رشته‌های بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری و بهترین موسیقی متن نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.

دیگران چه گفته اند؟

مسعود پویا (همشهری آنلاین): فیلم آیدا پناهنده در روایت و حال و هوا پیشنهاد تازه‌ای به تماشاگر می‌دهد. بدون این‌که کمدی باشد یا روی معضلات اجتماعی دست بگذارد.

محمدرضا مقدسیان (فیلیمو شات): مسئله زن بودن و جهان زنانه به شکلی سالم و انسانی در مجموعه آثار آیدا پناهنده همواره مسئله کلیدی و سرنوشت‌ساز بوده است. از «ناهید» که سکوی معرفی جدی پناهنده به سینمای ایران بود و افتخارات بین‌المللی مطلوبی هم برای او به همراه داشت تا «اسرافیل» و حالا «تی‌تی». تأکید پناهنده به عنوان فیلمسازی که تلاش می‌کند بدون حب و بغض‌های مبنی بر افراط و تفریط سراغ جهان شخصیت‌های زن برود و جهان را از زاویه دید آن‌ها بنگرد، کاملاً مشهود است.

پناهنده جزو نسل دوم فیلمسازان زن بعد از انقلاب ایران است. بیش از هرکسی نزدیکی نگاه پناهنده به سینمای رخشان بنی‌اعتماد انکارناپذیر است. او بر خلاف بسیاری دیگر از زنان فیلمساز نسل قبلی خودش، نگاه واقع‌بینانه‌ای به مسئله زنان دارد. در جهان فیلم‌های او دو قطبی میان مردان بد و زنان خوب غالب و برجسته نیست و تقریباً می‌توان گفت شخصیت‌ها فارغ از جنسیت‌شان دارای ویژگی‌های خوب و بد هستند. جنسی از تعادل در نگاه پناهنده همواره قابل دنبال کردن بوده است. در واقع پناهنده در تلاش است در «تی‌تی» سخن از تعادل و تکامل بگوید. در جهان فیلم «تی‌تی»، ابراهیم و تی‌تی نماینده مردان و زنانی هستند که می‌توانند یکدیگر را کامل کنند و با رسیدن به نقطه تعادلی از میان منطقی و احساساتی بودن، زندگی کم‌اصطکاک‌تر و کم‌اضطراب‌تر و انسانی‌تری را برای خودشان و دیگران رقم بزنند. در جهان فیلم «تی‌تی» عنصر گمشده مشکل‌آفرین عشق است. تمام عصبیت‌ها و بالا و پایین پریدن‌های امیر ساسان (هوتن شکیبا) و حتی دوز و کلک‌هایی که سوار می‌کند و آزاری که به تی‌تی و دیگران می‌رساند و حتی میل به تصاحب و کنترل تی‌تی، همگی ریشه در فقدان ارضای نیاز درونی او در جلب محبت و درک شدن و دیده شدن دارد.

در واقع در جهان فیلم «تی‌تی» تأکید بر آن است که اگر زنان را از جامعه حذف کنیم، چیزی جز خشم و سختی و ناآرامی و پناه بردن مطلق به منطق یا افیون رقم نخواهد خورد. در جهان این فیلم تأکید شده است که زنان رنگ‌دهنده و روح‌دهنده به جهان آدمیان هستند. در این‌جا مراد فیلمساز نگاه جنسیت‌گرایانه نیست بلکه تأکید بر مهر و محبت خالص و بی‌محاسبه است که در مختصات شخصیت زنی به نام تی‌تی نمود پیدا کرده است.

نظر عوامل

آیدا پناهنده (نویسنده و کارگردان): ما «تی‌تی» را در شرایط معمول فیلم های دیگر نساختیم. بی‌پولی بود. تعداد جلسات محدود فیلمبرداری در شرایط سخت زمستان بود. همه با عشق کار کردیم.

پناهنده: تی‌تی برای من شبه‌قدیسی خل و چل بود. زنی که کولی است و به یک رمز و رموزی فراتر از جهانی که ما می‌بینیم دست یافته است.

الناز شاکردوست (‌بازیگر):‌ من به فیلم‌ها جنسیتی نگاه نمی‌کنم. کارگردان‌ها قبل از این‌که زن باشند انسان‌های واقعی هستند. در هر فیلم خوبی می‌توانم بازی کنم. اما این را هم قبول دارم زمانی که زن‌ها کنار هم قرار می‌گیرند و از هم حمایت می‌کنند نتیجه می‌تواند شگفت‌انگیز باشد.

فرشاد محمدی (فیلمبردار): این فیلم را با جان و دل فیلمبرداری کردم و علت آن حضور خانم پناهنده بود چون با باور قبلی فیلم را کارگردانی کرد. همین امر باعث کارهای خلاقه در ما شد. من هم مثل همه فیلمبرداران دیگر سعی کردم به روح کلی فیلم وفادار باشم. من در این فیلم یک تجربه ویژه در ارتباط فیلمبردار و بازیگر داشتم. شاکردوست آن‌قدر نسبت به فیلمبرداری عاشقانه رفتار می‌کرد که برای من حیرت‌انگیز بود. حتی گاهی احساس می‌کردم تصویر از بازی برای او مهم‌تر است.

نظر شخصی

عجب فیلم بدی! «تی‌تی» ساخته آیدا پناهنده به مانند یک آش بی‌مزه است؛ داستانی غیر قابل باور و بزرگ‌تر از اندازه فیلم دارد: داستان فیزیکدانی که تمام وقتش را برای تهدید یک سیاه‌چاله مکنده گذاشته است و زنی کولی که شیفته او می‌شود. پرداخت شخصیت هر دو کارکتر اصلی آن‌قدر ضعیف است که نمی‌توانیم فیلم را دنبال کنیم. آن‌قدر سوژه دور و باور نکردنی است که داستان رها می‌شود. الناز شاکردوست و پارسا پیروزفر اجرای فاجعه‌باری دارند و به جز هوتن شکیبا که اندازه است، تمامی بازی‌ها غیرطبیعی است. پناهنده مثلا‌‌ً قرار بوده فیلمی متفاوت بسازد امّا آن‌قدر در ساخت ضعیف است که سقوطی آزاد را تجربه می‌کند. فیلم نه دوربین خوبی دارد، نه قاب‌ها تماشایی هستند و نه سناریو جذاب است. «تی‌تی» فیلمی ملال‌آور است که اگر هوتن شکیبا را نمی‌داشت تحملش سخت‌تر می‌بود.

چهره شاخص

هوتن شکیبا؛ بازیگر آینده‌داری که تنها دلخوشی برای تحمل کردن فیلم تا پایان است.

دردسرهای عطا

دوزیست (برزو نیک‌نژاد)

«دوزیست» را برزو نیک‌نژاد نوشته و کارگردانی کرده است. سعید خانی تهیه‌کننده کار است و جواد عزتی، هادی حجازی‌فر، ستاره پسیانی و پژمان جمشیدی از بازیگران اصلی فیلم هستند. داستان فیلم در جنوب شهر روایت می‌شود: پسری به نام عطا با پدرش زندگی می‌کند و دو تن از دوستان خود را هم به خانه راه داده است. کلفتی که برای همسایه‌شان کار می‌کند، دلبستگی خاصی به عطا دارد اما عطا چیزی از این موضوع نمی‌داند. روزی این کلفت دختری را به خانه عطا آورده و ادعا می‌کند که دخترخاله‌اش است و از عطا می‌خواهد برای چند روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد. عطا این موضوع را می‌پذیرد و ماجراها با ورود این دختر به خانه شروع می‌شود.

«دوزیست» در بخش مسابقه سی‌وهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر پذیرفته شد اما نتوانست نظر هیئت داوران را جلب کند و در هیچ رشته‌ای نامزد دریافت سیمرغ بلورین نشد.

دیگران چه گفته‌اند؟

بهمن عبدالهی: فیلم جدید برزو نیک‌نژاد گرچه ظاهری اجتماعی دارد یا حداقل تلاش می‌کند رابطه چند جوان جنوب شهری را در قالب یک قصه اجتماعی تعریف کند، عملاً یک فیلمفارسی است که رابطه سه پسر و دو دختر در تلاقی چند عشق کمرنگ را پیش روی تماشاگر می‌گذارد… بازی جواد عزتی، همان است که در «جان‌دار» و «شنای پروانه» بود. ستاره پسیانی هم که نقش کلفت را بازی می‌کند، قبلاً مشابه همین نقش را بازی کرده است. «دوزیست» چند ایده و دیالوگ خوب هم دارد اما در عرض‌اندام فیلمفارسی رنگ می‌بازند.

علی ملاصالحی: می‌توانست ایده سریال کمدی جدید نیک‌نژاد باشد و یا یک سیت‌کام تلویزیونی شود که در آن شخصیت‌های مختلفی وجود دارند. مشکل از جایی شروع می‌شود که فیلمسازی که ذهنش با کمدی تلویزیونی عجین شده است می‌خواهد با آوردن یک زن، ماجرا را به درام‌های اجتماعی تبدیل کند که نمی‌تواند. شخصیتی که شاید بعد از تماشای فیلم در ذهنتان بماند، یک شعبده‌باز با بازی هادی حجازی‌فر است که با گریمی کاملاً متفاوت در حضور طنازانی مثل جواد عزتی و پژمان جمشیدی، بخش زیادی از بار کمدی فیلم را به دوش دارد.

امید ذاکرنیا: ترکیب جواد عزتی، پژمان جمشیدی، هادی حجازی‌فر و مانی حقیقی، این ذهنیت را به وجود می‌آورد که باید شاهد یک فیلم شوخ‌وشنگ باشیم؛ اما فیلم سعی می‌کند در کنار بداهه‌پردازی‌های طنازانه، موضوعی جدی را مطرح کند. البته که داستان و اتفاقات فیلم خیلی امروزی نیستند و انگار از لابه‌لای صفحات سنگ صبور مجله جوانان دهه ۵٠ بیرون آمده و به غیر از شوخی‌های اندک بازیگران، بعید است بتواند با مخاطب سال ٢٠٢٠ ارتباط برقرار کند. (منبع: فیلیموشات)

نظر عوامل

پژمان جمشیدی (بازیگر): خوشحالم که در این نقش بازی کردم. پیشنهاداتی که در سال به من ‌می‌ شود اکثراً ژانر کمدی است و حضور در این نقش و فیلم برای من تجربه متفاوتی بود. بازی در تئاتر بسیار سخت است. تجربه حضور در ۳۰ تئاتر را داشته‌ام و این تجربه از من آدم و بازیگر دیگری ساخت.

برزو نیک نژاد (کارگردان): از نتیجه کار راضیم و سعی کردم در این فیلم خیلی از واقعیت ها را نگویم. همه ما حرف‌های نزده زیادی داریم و جبر زندگی آدم‌ها را مجبور می‌‌کند دوزیست‌وار زندگی کنند… همه بازیگر‌ها انتخاب اول ما بودند.

هادی حجازی فر (بازیگر): از شانس خوب من است که نقش‌های مختلفی به من پیشنهاد می شود. تجربه‌های دوست‌داشتنی را در کنار این تیم خوب داشتم. در بازیگری جرئت ریسک زیادی دارم و همچنان در این حیطه تجربه می‌کنم. (منبع: خبرگزاری موج)

نظر شخصی

«دوزیست» برزو نیک‌نژاد مؤلفه‌های لازم برای موفقیت در گیشه سینمای ایران را دارا است: حضور جواد عزتی، سینمای فقر و فلاکت و التهابی که در قصه‌اش جاری است. این که چقدر این مؤلفه‌ها هنوز می‌توانند موفق عمل کنند سؤال بزرگی است. به نظر می‌آید سینمای ایران در سال های اخیر از چنین موضوعاتی اشباع شده است. دیگر ساختن فیلمی صرفاً اجتماعی و سیاه نمی‌تواند مخاطب جدی‌تر سینما را راضی کند. «دوزیست» از همان قسم فیلم های کلیشه‌ای سالیان اخیر سینمای کشورمان است. فیلمی که به مدد حضور نیک‌نژاد روی صندلی کارگردانی، گاه شوخ و بذله‌گو نیز هست. نیک نژاد را از تلویزیون می‌شناسیم. نیک‌نژاد در سینما، همان عظیمِ سریال «دردسرهای عظیم» را این بار جدی‌تر کرده است. جایی که عطا (جواد عزتی) باید به دختری پناه بدهد. فیلم با یک سرقت نافرجام شروع می‌شود. امیدوار می‌شویم که با فیلمی مواجه هستیم که قرار است در آن یک سرقت هیجان‌انگیز رخ بدهد اما نومید خواهیم شد چرا که فیلم مسیر عوض می‌کند و تنها پایانش می‌تواند کمی رضایت مخاطب را جلب کند.

چهره شاخص

جواد عزتی؛ بازیگری که این روزها چهره‌اش روی پوستر هر فیلمی تضمین فروش آن فیلم است.

جن در شیشه مربا

زالاوا (ارسلان امیری)

«زالاوا» فیلمی به کارگردانی ارسلان امیری و تهیه‌کنندگی روح الله برادری و سمیرا برادری است و ارسلان امیری، آیدا پناهنده و تهمینه بهرام نویسندگان فیلم هستند. نوید پورفرج، پوریا رحیمی سام و هدی زین‌العابدین بازیگران اصلی «زالاوا» هستند. داستان «زالاوا» در اواخر دهه ۱۳۵۰ خورشیدی می‌گذرد و راوی اتفاقاتی است که باعث ترس مردم یک منطقه شده است. قهرمان داستان، رئیس پاسگاه آن منطقه است که وحشت مردم را ناشی از خرافه‌پرستی می‌داند و سعی می‌کند با این طرز فکر مقابله کند.

اولین تجربه فیلمسازی امیری فیلمی در ژانر وحشت است که راهی جشنواره‌های خارجی نیز شد و جایزه بزرگ بهترین فیلم از سی‌وششمین دوره هفته بین‌المللی منتقدان فیلم ونیز را دریافت کرد. فیلم همچنین در سی‌ونهمین دوره جشنواره فیلم فجر موفق عمل کرد و سه سیمرغ بلورین را در رشته‌های بهترین فیلمنامه، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (پوری رحیمی سام) و بهترین کارگردان اول به دست آورد. فیلم همچنین در شش رشته دیگر از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول مرد (نوید پورفرج) هم نامزد سیمرغ بلورین بود.

دیگران چه گفته‌اند؟

‪ورایتی: ارسلان امیری در اولین فیلم بلند خود، چرخشی تازه را در قراردادهای ژانری ایجاد کرده‌است؛ فیلمی که با لحن طنزآمیز زیرکانه خود، آهسته به سمت تراژدی می‌رود و در آن باورهای علمی در برابر خرافات قرار می‌گیرند و این موضوعی است که در دنیای امروز طنین قدرتمندی دارد.

مسعود فراستی: برعکس همه فیلم اولی‌ها که دوربین‌شان تکان بی‌مورد و اطوار دارد، دوربین «زالاوا» اصلاً اطوار ندارد. دوربین بسیار معقولی است که تعجب کردم برای فیلم اولی است… برگمان چیزی حدود ۵۰ فیلم دارد. یک منتقد یک سال پیش از مرگش، از او درباره احساسش پس از ساخت این تعداد فیلم می‌پرسد و برگمان در پاسخی عجیب می‌گوید «این فیلم‌ها منجر شد که اجنه درون من کمی کنترل شوند. قبلاً هر زمان دل‌شان می‌خواست می‌آمدند و می‌رفتند اما الآن بعد از ساخت این فیلم‌ها، کمی کنترل شدند! به نظر من این هنر نیست و صنایع دستی است!». حالا با «زالاوا»، برای اولین بار در سینمای ایران، بدون این‌که بحث جن خوب و بد مطرح شود، بحث حلول جن در جسم کسی را توضیح می‌دهد و مهم‌تر از همه مخاطب را می‌ترساند که این خوب است در حالی که فیلم رئال است.

نظر عوامل

ارسلان امیری (کارگردان): روزی پدرم برای من خاطره‌ای را تعریف می‌کرد از جدش که جنی را تسخیر کرده و آن را به خدمت گرفته بود. شیوه روایت پدرم برای من جذاب شد و تصمیم گرفتم فیلمی با این محتوا بسازم… ما در این فیلم وارد مبحث درام شدیم و کاری به مباحث مذهبی این ماجرا نداریم. هدف ما نقد خرافه و به تصویر کشیدن سوءاستفاده از این قبیل مسائل است. من فیلمی راجع به «جن» نساختم و هیچ‌گاه جرئت نمی‌کنم وارد چنین موضوعاتی شوم. قصه جن تنها دست‌مایه‌ای بود که ما به موضوع «باور» بپردازیم… این اثر تنها نمادین است و ربطی به مردم کرد ندارد.

عباس عباسی (طراح گریم): این فیلم جزو سخت‌ترین کارهایی است که من در دوران کاری‌ام انجام دادم. ما گروهی شش نفری بودیم و جدا از بازیگران اصلی که چالش‌های خود را می‌طلبیدند و روزانه روی ۵۰ نفر گریم سنگین انجام می‌شد، برای اهالی روستا هم فکر کردیم. حتی برای تک‌تک هنروران نیز طراحی انجام دادیم. (منبع: خبر آنلاین).

نظر شخصی

«زالاوا» نشان می‌دهد خرافه می‌تواند چه بلایی بر سر جامعه بیاورد. اعتقاد به موجودی دهشتناک مردم زالاوا را دچار تباهی کرده است. یک استوار جوان تنها کسی است که در برابر باورهای خرافی مردم منطقه می‌ایستد. جایی که ترس، توهم می‌آفریند. فیلم ارسلان امیری، متوسط عمل می‌کند. «زالاوا» نه آن قدر فیلم خوش‌ساخت و محکمی است که بتوان تمام‌قد از آن دفاع کرد و نه فیلم بدی است که آن را همه‌جانبه مورد انتقاد قرار دهیم. فیلم اتمسفر قابل قبولی دارد. جغرافیای دهکده ساخته می‌شود امّا آدم‌ها خیر. مردم که اصول داستان اثر هستند در حاشیه هستند. بزرگ‌ترین ضعف «زالاوا» فیلمنامه است؛ سناریوی کم‌مایه‌ای که به کلیت فیلم ضربه می‌زند. فیلم حاضر حرف اساسی دارد و به جنگ خرافه‌ها می‌رود امّا ای کاش شخصیت‌ها عمیق‌تر بودند و داستان پیچیده‌تر بود. در هر حال اگر برای تماشای فیلمی در ژانر وحشت به سینما می‌روید، نومید خواهید شد، چرا که فیلم ابداً ترسناک نیست ولی فیلمی است که باورهای خرافی را به چالش می‌کشد: جایی که مردم به وجود جن در یک شیشه آزمایش باور دارند.»

چهره شاخص

محمد رسولی (فیلمبردار) . فیلم دوربین بسیار خوبی دارد.

ماجرای شمش‌های گم‌شده

شب طلایی (یوسف حاتمی‌کیا)

«شب طلایی» را یوسف حاتمی‌کیا نوشته و کارگردانی کرده است. پدر یوسف، ابراهیم حاتمی‌کیای شهیر است که تهیه‌کننده فیلم نیز هست. یکتا ناصر، سوگل خلیق، مسعود کرامتی، حسن معجونی و مریم سعادت بخشی از تیم پر تعداد بازیگران فیلم هستند.

داستان فیلم در شبی می‌گذرد که همه اعضای خانواده در خانه مادربزرگ دور هم جمع شده‌اند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش می‌رود تا این‌که داماد خانواده، که به دلیل سفر در این میهمانی حضور نداشته، سرزده می‌رسد و دنبال شمش‌های طلایش می‌گردد که چند وقت قبل به امانت در خانه مادربزرگ گذاشته بود. پس از پیدا نشدن شمش‌ها، درگیری میان اعضای خانواده بالا می‌گیرد.

«شب طلایی» در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد اما تنها در رشته بهترین صدابرداری نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.

دیگران چه گفته‌اند؟

کمال پورکاوه (فیلیموشات): در روزهایی که شک و تردید بسیاری نسبت به فیلم‌هایی که توسط آقازاده‌ها تولید می‌شوند وجود دارد، در یک غافلگیری دلچسب، یوسف حاتمی‌کیا (فرزند ابراهیم حاتمی‌کیا) گوی سبقت را از پدر ربوده و ماحصل اولین فیلم بلندش فیلم «شب طلایی»، نسبت به بسیاری فیلم‌های اخیر پدرش، به نتیجه درخور اعتناتری رسیده است. فیلم بدون این‌که نشانی از شعارها و پُرگویی‌های فیلم‌های ابراهیم حاتمی‌کیا را داشته باشد، با تکیه بر یک درام مبتنی بر خرده‌پیرنگ، می‌کوشد داستانی خانوادگی را در یک موقعیت ویژه تعریف نماید و نکته مهم این است که موفق می‌شود تا به انتها هم تماشاگر را با خود همراه سازد. فیلم بدون هیچ گزافه‌گویی در همان ۱۰ دقیقه ابتدایی تکلیفش را با تماشاگرش روشن کرده و با شکل‌دهی به بحران اصلی درامِ مرکزی فیلمش، آرام آرام ما را با شخصیت‌های درگیر در بحران آشنا می‌سازد. ایده جذابِ به تأخیر انداختن اطلاعات که تعلیق و کشش لازم برای پیگیری تماشاگر تا انتهای فیلم را فراهم آورده از مهم‌ترین ویژگی‌های «شب طلایی» است. اما نکته این است که فیلم در همین سطح باقی مانده و با تکرار مداوم ایده اولیه، از این‌که درام را به سطحی بالاتر ارتقا داده و لایه‌های درونی بیشتری از کاراکترها را بر ملا سازد اجتناب می‌کند. گفت‌وگویِ پر هیجان و غافلگیرکننده مادری که با شک و تردید درباره جستجوی پسرش در کمد از او سؤال می‌کند، در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با روشن شدن مسئله، تعلیق به‌وجود آمده را نابود می‌سازد. ایده ورود بازرس به خانه در کنار پایان‌بندی انتهایی فیلم که دست به نوعی نتیجه‌گیری فرامتنی از درام می‌زند، فیلم را از مسیر اصلی و تأثیرگذارش خارج کرده است.

مسعود فراستی (همشهری آنلاین): اولین حُسن فیلم یوسف حاتمی‌کیا این است که مخاطب را تا آخر نگه می‌دارد و این الف سینماست.

محمد خاجی (خبرگزاری تسنیم): اولین فیلم بلند سینمایی یوسف حاتمی‌کیا در جایگاه کارگردان، درامی معمایی و چندلایه است که تلاش می‌کند به پیچیدگی روابط انسانی و چالش‌های فراروی آن در زندگی روزمره بپردازد. حاتمی‌کیا برای این منظور، تصمیم به کاربست موتیفی می‌گیرد که نمونه‌های مشابه آن را بارها و بارها در درام‌ها و ملودرام‌های دهه ۹۰ سینمای ایران مشاهده کرده‌ایم. مؤلفه‌های اصلی این موتیف، شامل: دروغ، پنهان‌کاری، تنش، کشمکش و برملا شدن رازهای مگو است که به‌فراخور امتداد خط روایی قصه، به‌کار گرفته می‌شوند. ماحصل تلاش حاتمی‌کیای جوان از حیث به‌کارگیری چنین موتیفی در قصه «شب طلایی»، فضیلت و تمایز چندانی نسبت به فیلم‌های سینمایی پرشماری که پیش‌تر، از این موتیف برای روایت داستان خود بهره گرفته‌اند، ندارد؛ بنابراین خیلی زود مشخص می‌شود که کارگردان در مقام راوی، اسیر تکرار و کلیشه‌های روایی موجود در این موتیف شده است. حاتمی‌کیای جوان مسیر شخصیت‌پردازی کاراکترهای قصه‌اش را ناتمام می‌گذارد. اگرچه منطق به‌کارگیری برخی عناصر شناسا برای توصیف بعضی از شخصیت‌های فیلم نیز گنگ و نامعلوم است. برای مثال، مشخص نیست که چرا کنش‌گری شخصیت حاجی (داماد خانواده که فردی صاف و ساده‌ است و با لهجه شیرین آذری صحبت می‌کند) که ازقضا مقید و عامل به انجام فرایض دینی است، مدام باعث خنده تماشاگران می‌شود. از سوی دیگر، در بسیاری از مواقع انگیزه و نیت کاراکترها به‌ هنگام کنش‌گری، مبهم و نامکشوف است.

نظر عوامل

ابراهیم حاتمی‌کیا (تهیه‌کننده): من در این فیلم تنها یک اسم هستم و کارها توسط اویس طوفانی و بهراد مهرجو تهیه شده است. نمی‌توانستم ادامه دهم زیرا جهان من با این کار متفاوت است و خوشحالم که یوسف جهان خودش را به تصویر کشید. به اعتقاد من فیلمسازان اول باید فیلمنامه خودشان را بنویسند، چون باید یاد بگیرند.

یوسف حاتمی کیا (کارگردان): یاد گرفتم که برای کارها باید بازگشت سرمایه داشته باشم. اما وقتی طرح اولیه «شب طلایی» را نوشتم، فکر کردم که باید آن را  تبدیل به رمان کنم که اویس طوفانی و بهراد مهرجو پای کار آمدند و گفتند که با ما هستند و بعد شروع به نگارش فیلمنامه کردم. با این حال خیلی فیلمنامه سختی بود.

نظر شخصی

اولین فیلم یوسف حاتمی‌کیا تلاش قابل تحسینی است: سوژه جذابی دارد و در ساخت نیز فیلم قابل قبولی است. مشکل اصلی صاحب قلم با «شب طلایی» باز هم انتخاب بد بازیگران و عمیق نبودن بسیاری از شخصیت‌های کلیدی است. فیلم داستان گم شدن دو شمش طلا در خانه‌ای قدیمی را روایت می‌کند. موضوعی که گریبان همه اعضای خانواده را می‌گیرد. حسن معجونی می‌توانست آخرین انتخاب برای چنین نقشی باشد. میمیک معجونی ابداً قابل باور نیست و منِ بیننده به خودم می‌گویم، خوب شمش‌ها پیدا نشد هم نشد، چرا که نمی‌توانم با حضور معجونی شمایلی ترسناک از عواقب پیدا نشدن شمش بسازم. یکی دیگر از مشکلات فیلم عدم توجه کافی به خرده‌داستان‌های فرعی شخصیت‌های پرتعدادش است. داستان مثلث عشقی فیلم، پتانسیل بسیار بالایی برای پرداخت بیشتر را داشت. همچنین خطاهای دستگاه طلایاب می‌توانست چالشی دیگر نیز به فیلم اضافه کند. فیلم نمی‌تواند جوانه شک را در دل بیننده بکارد. قرار نیست فکر کنیم شمش به سرقت رفته است. در ابتدا با بازی بسیار خوب یکتا ناصر کمی این جوانه شکل می‌گیرد اما به یک‌باره این شخصیت از کلیت داستان کنار می‌رود. «شب طلایی» در مجموع فیلم خیلی بدی نیست اما مشکلات اساسی و پایانی ناامیدکننده دارد.

چهره شاخص

یکتا ناصر برای اجرای بسیار خوبش.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است