سینمای کلر دنی؛ پالت رنگی روشن با قاب‌بندی‌های شیک

درفیلم‌های کلردنی از پالت رنگی روشن و شفافی استفاده شده و ترکیب و قاب‌بندی‌های شیکی دارد.


کلر دنی نه فقط فیلمساز که بازیگر و فیلم‌نامه ‌نویس هم هست. فیلمسازی که خیلی‌ها او را به عنوان یک کارگردان کمال‌گرا در سینمای فرمالیست می‌شناسند که البته سویه‌های سیاسی و انتقادی پررنگی دارد. غالبا نقدهای او به سیاست‌های استعماری را می‌توان در فیلم‌هایش پیدا کرد. در دهه ۸۰ میلادی، دنی به عنوان دستیار کارگردان برای فیلمسازانی مانند جیم جارموش و ویم وندرس کار کرد و در حین کار کردن در فیلم «پاریس، تگزاس» وندرس محصول سال ۱۹۸۴ که برنده جایزه نخل طلای کن شد شروع به کنار هم گذاشتن نخستین صحنه‌ها برای اولین ساخته سینمایی خود کرد. در این باره او گفت: «در زمان فیلمبرداری در جنوب غرب آمریکا زمینه‌هایی از سینما را دیدم که هرگز از زمان شروع تماشا کردن فیلم ندیده بودم. فهمیدم آن‌ها به سینما و فیلم وندرس تعلق دارند اما به من تعلق ندارند. تعجب کردم که هیچ اثری بر من نگذاشتند. متوجه شدم آن چیزهایی بر من اثر می‌گذارند که در شمال کامرون بودند. بنابراین بعد از فیلمبرداری آن پروژه به کامرون برگشتم و فیلمنامه شکلات را نوشتم.»

فیلم نخست او یعنی «شکلات» در سال ۱۹۸۸ درباره یک خانواده سفیدپوست ثروتمند بود که در روزهای پایانی استعمارگری فرانسه زندگی می‌کردند. بعد از آن او فیلم «بدون ترس، بدون مرگ» را در سال ۱۹۹۰ ساخت که داستانش درباره ‌‌۲ مهاجر بود که در حومه شهر پاریس زندگی می‌کنند.

فیلم بعدی او «نمی‌توانم بخوابم» یکی از پرونده‌های قتل معروف را برداشت و آن را تبدیل به یک بررسی انزوای اجتماعی کرد. وقتی این فیلم در سال ۱۹۹۴ در فستیوال فیلم کن به نمایش درآمد بحث‌برانگیز شد و دنی از این موضوع تعجب کرد. در این‌باره او گفت: «برای ریچارد کورسل که نقش شخصیت قاتل فیلم را بازی می‌کرد می‌ترسیدم. در فیلم‌های نوآر شخصیت‌های با پوست تیره مورد قضاوت قرار می‌گیرند و نگاه متفاوتی به آن‌ها می‌شود که خیلی برای‌شان سخت است.»

او اضافه کرد: «فکر نمی‌کنم هیچ انسانی در قالب یک قاتل بالفطره وارد این دنیا شود، فکر نمی‌کنم ما به دنیا می‌آییم که آدم بکشیم. هر وقت فیلمی ساختم که در آن قتل یا خودکشی وجود داشت، می‌خواستم به این شخصیت‌ها شانسی برای وجود داشتن جدا از این مسئله بدهم. اینکه توسط همان یک چیز تعریف نشوند.»

از مولفه‌های مهم سینمای کلردنی باید به اهتمام وسواس گونه او به رنگ و زیبایی‌شناسی بصری فیلم‌هایش اشاره کرد. او از پالت رنگی روشن و شفافی استفاده می‌کند. ترکیب و قاب‌بندی‌های شیکی دارد. بافت تصویری فیلم‌هایش عمیق است و در ژانرهای مختلف تجربه‌گرایی می‌کند. همین وسواس و دقت را در انجام کار تدوین هم دارد و می‌گوید: «من با جمیع شک‌هایم وارد اتاق تدوین می‌شوم. آنجا تدوین‌گر باید تمام آن شک‌ها را مدیریت و آن‌ها را تبدیل به چیزی قابل استفاده بکند. به نظرم برای او مشکل‌زا هستم چون می‌دانم این قدم آخرین برخورد من با فیلم است و موقعی که به میکس صدا می‌رسم دیگر آماده ترک کردن پروژه و پشت سر گذاشتن آن هستم.»

دنی مرحله تدوین‌گری را به عنوان تجربه‌ای چالش‌برانگیز اما در نهایت لذت‌بخش توصیف کرد. اما گفت دید خیلی خوبی نسبت به مرحله بعدی که تبلیغ برای فیلم است ندارد. او در مصاحبه‌ای گفت: «وقتی سر صحنه کار می‌کنید، می‌توانید فقط با کوچک‌ترین صدا ارتباط برقرار کنید. با بازیگران و دست‌اندرکاران یک انرژی و نزدیکی جمعی دارید. وقتی این به پایان می‌رسد حس غم دارید و حس می‌کنید فیلم شما را ترک کرده است. یک جور شکاف و تهی بودن را حس می‌کنید و دقیقا در همین لحظه است که از شما می‌خواهند بروید محکم بایستید و نماینده فیلم باشید.» دنی معتقد است: «با گذر زمان شما می‌توانید رابطه‌تان با اثر را تعریف کنید، اما رفتن درست از اتاق تدوین به پیش‌نمایش در یک فستیوال کار سختی است. چون من از همان تهی بودن لذت می‌برم.»

در میان آثار دنی کلر بیش از همه این فیلم «حیات زندگی» بود که مورد توجه قرار گرفت. فیلمی که به طور کلی می‌توانیم آن را در رده آثار علمی- تخیلی با محوریت انسان‌های حاضر در یک سفینه فضایی و گرفتار آمده در فضایی لایتناهی بگنجانیم. ساختار فیلم ابتدا با تمرکز و نظاره آرام و با حوصله این پدر و دختر شروع می‌شود و رفته‌رفته تصاویری کوتاه و گذرا- در قالب فلش‌بک‌های هرازگاهی- ما را از خلال تداعی‌ها و یادآوری‌های ذهنی مونته و نریشن‌های مقطعی او به پیشینه داستان پیوند می‌دهند. تا آنجا که درمی‌یابیم، مونته و مردان و زنان دیگری که پیش‌تر سرنشینان این سفینه بوده‌اند، زندانیان محکوم به مرگی هستند که آنان را همچون موش‌هایی آزمایشگاهی روانه این سفر بدون بازگشت و پژوهش نامعلوم علمی کرده‌اند. دنی در بطن فضای آخرالزمانی هراسناک و وهم‌انگیز، خود را معطوف به مشاهده هستی‌شناسانه رفتارها، کنش‌ها و حالات متنوع آدمیانی می‌کند که در حد فاصل گذشته‌ای از دست رفته و آینده‌ای نامعین، سیاره خاکی پشت سر و عالم بی‌انتهای پیش‌رو، هبوط و عروج، تجربیات مادی و استعلایی، اسارت جسم و رهایی روح به سر می‌برند.

یکی دیگر از ویژگی‌های سینمای دنی به ویژه از منظر انسان شناسی نگاه ویژه او به بدن است. خودش می‌گوید: «اغلب به من می‌گویند که زیاد روی بدن تمرکز می‌کنی. این حس به من دست می‌دهد که مردم به من به عنوان پزشکی قانونی نگاه می‌کنند. اما وقتی کسی زنده است، بدنش روی چهره و صدایش هم هست. من هرگز قسمت خاصی از بدن را فیلمبرداری نمی‌کنم. علاقه‌ای به بدن ندارم، به حضور و وجود یک فرد علاقه‌مند هستم.»

 

منبع: فیلیموشات/

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است