اگرچه منبع اصلی سریال «ناظر» واقعی است اما پیرنگ واقعی آنچه اتفاق افتاده تغییر کرده است و احساس میشود «ناظر» بیشتر به جهان «داستان ترسناک آمریکایی» تعلق دارد تا «داستان جنایی آمریکایی».
این روزها در قلمرو داستانهای جنایی واقعی، خیالپردازیهای مبتنی بر ترس برای هر کس با هر عقیدهای در دسترس است. فقط در یک ماه گذشته در سریال «دوست خانوادگی» پیکاک شاهد داستان واقعی و ناراحتکننده خانواده بروبرگ و چند بار ربوده شدن دختر نوجوان آنها بودیم؛ «دختر در جعبه» پارامونت پلاس را دیدیم که روایتی دراماتیک از داستان یک زن جوان است که هفت سال زیر یک تخت زندانی بود؛ و با تماشای سریال «هیولا: داستان جفری دامر» نتفلیکس درباره جزئیات زندگی و جنایتهای قاتل سریالی بدنام به خود لرزیدیم.
شاید «ناظر» (The Watcher) تازهترین سریال تریلر رایان مورفی برای نتفلیکس – که هر هفت اپیزود آن ۱۳ اکتبر پخش شد – خیلی پر از خون و خونریزی و گلوله نباشد، اما پیشفرض آن بهاندازه همتایانش نگرانکننده است.
سریال داستان یک زن و شوهر (با بازی نائومی واتس و بابی کاناواله) را تعریف میکند که با دو فرزند نوجوان خود به خانهای رؤیایی در یک محله دنج و ثروتمند در نیوجرسی نقل مکان میکنند، اما با دریافت یادداشتهای دستنویس تهدیدآمیز از طرف یک تعقیبکننده که خود را «ناظر» مینامد، خیلی زود متوجه میشوند چیزی بیشتر از آنچه گمان میکردند به دست آوردهاند.
در مرکز این سریال ناراحتکننده، نائومی واتس قرار دارد که تقریباً ۲۰ سال پس از آن که با بازی در فیلم «حلقه» (۲۰۰۲) به یک ستاره تبدیل شد، همچنان به ترساندن تماشاگران ادامه میدهد. واتس به دنبال نقشآفرینی پرشور اخیر خود در بازسازی آمازون پرایم از فیلم ترسناک «شب بخیر مامان» (۲۰۱۴)، حالا با «ناظر» و بازی در نقش نورا براناک، مادر خانوادهای خوشبخت که یک تعقیبکننده مرموز آنها وحشتزده میکند، به قاب کوچک بازگشته است.
بازیگر ۵۴ ساله انگلیسی میگوید: «من تقریباً بلافاصله و بدون این که هیچ متنی را خوانده باشم، پاسخ مثبت دادم.» با توجه به سابقه کاری طولانی رایان مورفی، پذیرفتن این پروژه نیاز به فکر کردن نداشت. واتس میگوید: «تماس رایان برای من مهم بود.»
اگرچه واتس در ابتدا با مطلب «آبدار» که الهامبخش سریال شد آشنا نبود، اما بهسرعت تکالیفش را انجام داد. مطلب «تسخیر یک خانه رؤیایی» که اولین بار در سال ۲۰۱۸ در مجله نیویورک منتشر شد، داستان یک زن و شوهر واقعی، ماریا و درک براداس را روایت میکند که در ۲۰۱۴ به خانه رؤیایی خود در وستفیلد در حومه نیو جرسی نقل مکان کردند، اما یک «ناظر» ناشناس بهشدت برای آنها ایجاد مزاحمت کرد. واتس پس از خواندن متن «بسیار مجذوب آن شد» و برای امضای قرارداد با مورفی تماس گرفت.
البته وقتی صحبت از قصههای ترسناک تلویزیونی میشود، مورفی شرایط خیلی خوبی دارد. پس از تولید سریالهای موفق ازجمله «داستان ترسناک آمریکایی»، «ملکههای جیغ»، «داستان جنایی آمریکایی» و «رچد» در یک دهه گذشته، بهتازگی «هیولا: داستان جفری دامر»، تازهترین پروژه مورفی عنوان دومین سریال پرطرفدار تمام دوران نتفلیکس را به خود اختصاص داد.
واتس میگوید: «قطعاً اولین تماس شخصی رایان با من دلیل خوبی برای بله گفتن بود»، اما خود ژانر نیز جذابیت زیادی دارد. «من در مقاطع دیگری از دوران کاریام در این ژانر بازی کردهام. همیشه مجذوب معما و ترس و هیجان و حتی گاهی وحشت بودهام، بنابراین ترکیب خوبی از همه این چیزها به نظر میرسید.»
قطعاً در حال حاضر داستانهای جنایی واقعی، یک رنسانس را تجربه میکنند. در چند سال گذشته شاهد انفجاری از پادکستها، مستندها و سریالهای تلویزیونی بودهایم که به بررسی جنایتهای بدنام میپردازند. با توجه به اشتهای ما تماشاگران به داستانهایی درباره تاریکترین رفتارهای انسانی، این روند هیچ نشانهای از کند شدن نشان نمیدهد.
واتس هم یک طرفدار است؟ «بله، من به این داستانها علاقه دارم و فکر میکنم حضور در چنین پروژههایی دقیقاً همان چیزی است که دوست دارم. ژانر جنایی و معمایی سرگرمکننده است.»
اخیراً بحثهای زیادی مطرح میشود که سریالهای مبتنی بر داستانهای جنایی واقعی به بینندگان فرصت میدهد درمورد نوع رفتار خود هنگام مواجهه با موقعیتهای توصیفناپذیر فکر کنند. بااینحال، شاید ترسناکترین نکته سریال «ناظر» این باشد که یک یادداشت تهدیدآمیز در صندوق نامه خیلی قابل تصور نیست، به همین دلیل دیدن موقعیت وحشتناک خانواده براناک ما را مستقیماً درون روایت قرار میدهد.
واتس میگوید: «تماشاگر درگیر داستان میشود چون خودش را در آن میبیند. از خود سؤال میکند اگر این اتفاق برای او بیفتد، چطور با آن کنار میآید؟ اگر چنین نامههایی برای او فرستاده شود باید چه کار کند؟ به چه کسی مشکوک باشد؟ به چه کسی اعتماد کند؟»
واقعاً در چنین شرایطی به چه کسی میتوان اعتماد کرد؟ به نظر میرسد بیشتر همسایههای خانواده براناک اسراری شیطانی را پنهان کردهاند، ازجمله کارن کالهون (با بازی جنیفر کولیج)، یک مشاور املاک محلی که لبخندهایش خیلی صادقانه به نظر نمیرسد. کارن و نورا از قدیم با هم آشنا بودند و حالا پس از سالها راه آنها بهواسطه خانه «بلوار ۶۵۷» دوباره یکی میشود.
واتس توضیح میدهد: «من و جنیفر نقش دوستان قدیمی را بازی میکنیم که خیلی وقت است همدیگر را ندیدهاند و زندگیشان مسیر متفاوتی داشته است؛ بعد ناگهان نورا و کارن در این شهر دوباره همدیگر را میبینند. این برای نورا عالی است. او به جایی نقل مکان کرده است که دیگر نمیتواند مثل سابق با آن گروه از دوستانی که در شهر داشت در تماس باشد، بنابراین از این ارتباط استقبال میکند.»
کار کردن در کنار کولیج که بهتازگی برای بازی در نقش تانیا مککوید در سریال «نیلوفر سفید» برای اولین بار برنده جایزه امی شد ازنظر واتس تجربهای «فوقالعاده» بود. او میگوید: «جنیفر در کاری که انجام میدهد واقعاً استاد است. در برخی از صحنههایی که با هم داشتیم همیشه در حال بداههپردازی بود و هیچ لحظهای را از دست نمیداد. او یک اتاق را روشن میکند.»
واتس به همین اندازه از دیگر «بازیگران توانا» سریال تعریف میکند. بهجز بابی کاناواله که نقش شوهر نورا را بازی میکند، دیگر بازیگران سریال را گروهی چهرههای آشنا تشکیل میدهند: میا فارو در نقش یک زن مسنِ بهظاهر خل و چل به نام پرل؛ تری کینی در نقش جاسپر، برادر عجیب و غریب پرل که در اپیزود اول یواشکی به خانه براناکها میرود و در آسانسور غذابر خانه پنهان میشود؛ و ریچارد کیند و مارگو مارتیندیل در نقش میچ و مو، همسایههای فضول که بیشتر روزها رو به خانه مجلل براناکها روی صندلی تاشو مینشینند و با دوربین دوچشمی خانواده را تماشا میکنند.
واتس میگوید: «فکر میکنم سریال شخصیتهای شگفتآوری دارد. همه آنها فوقالعاده و غیر عادی هستند و در عین حال همگی کاملاً قانعکننده هستند و ازنظر تعلیق و هیجان داستان را پیش میبرند.»
«هیولا: داستان جفری دامر» و «ناظر» موضعگیری مشابه ندارند. درحالیکه «هیولا: داستان جفری دامر» نمایش دقیق موضوع اصلی خود در تقریباً هر سطح را در دستور کار دارد، «ناظر» برای تشدید فضای ترسناک خود آزادیهای جسورانهای در پیش میگیرد. اگرچه همان چهرههای اشارهشده در مطلب مجله نیویورک حضور دارند، اما همه اسامی تغییر کرده است، نقشهای آنها تغییر کرده است و پیرنگ واقعی آنچه اتفاق افتاده است تا حد زیادی تغییر کرده است. بهاینترتیب احساس میشود «ناظر» بیشتر به جهان «داستان ترسناک آمریکایی» تعلق دارد تا «داستان جنایی آمریکایی».
واتس اشاره میکند داستان خانواده براناک میتواند داستان هر کسی باشد: خانوادهای که برای رسیدن به یک رؤیا تلاش میکنند و درنهایت به آن میرسند و بعد معلوم میشود چیزی که انتظار داشتند، نشد. «این چیزی است که برای هر کسی بهراحتی قابل تصور است.»
بابی کاناواله بازیگر نقش دین، همسر نورا برعکس واتس با رویکردی متفاوت با پروژه مواجه شد. او میگوید: «تنها منبع داستان همان یک مطلب در مجله نیویورک است. همین. خیلی از مردم آن داستان را میخوانند و داستان پرباری هم است، اما درنهایت در حد چند صفحه است. من خودم را موظف میدانم به آنچه در متن آمده است، وفادار باشم، به هر کس که این داستان را نوشته است و قرار است ما آن را بسازیم، وفادار باشم؛ بنابراین وفاداری به داستان واقعی اولویت من نیست. منظورم این است شما بهعنوان یک هنرمند تفسیرگر فقط باید به دیدگاه خالق یک کار وفادار باشید.»
کاناواله همچنین تأکید میکند «ناظر» سریالی است که حول محور ضعف و ناتوانی میچرخد. این بیش از هر چیز دیگر مضمونی است که او اعتقاد دارد از داستان اصلی گرفته شده است. «فکر میکنم رایان مورفی به کاوش در این موضوعات علاقه داشت؛ بنابراین برای من داستان واقعی بهنوعی جنبه فرعی بود.»
نوما دومزونی که در «ناظر» نقش یک کارآگاه خصوصی کاملاً خیالی به نام تئودورا را ایفا کرد، میگوید عموماً از ژانر داستانهای جنایی واقعی دوری میکند، اما درک او از دلیل جذاب بودن این داستانها بازتاب نگاه کاناواله است.
دومزونی میگوید: «ما آدمها به چیزی نیاز داریم که ببینیم و تلاش کنیم از آن سر دربیاوریم، چرا کسی باید این کار را انجام دهد؟ فکر میکنم کاملاً طبیعی است. ما انسانها میخواهیم بفهمیم تاریکی چیست؟ از این نظر، رایان و ایان (برنان، دیگر خالق سریال) تلاش کردند تاریکی این داستان را ازنظر اجتماع و مکانها و آدمها و خانوادهها بسنجند. این موضوع بخصوص در شرایط همهگیری نمود داشت: چگونه خانواده خود را در امان نگه میدارید؟»
تعدادی از بازیگران «ناظر» به همان نقطهای برمیگردند که شاید مارگو مارتیندیل، بازیگر نقش مو، همسایه خانواده براناک آن را به بهترین شکل خلاصه میکند: «جنبه جنایی-واقعی “ناظر” این است که مبنای آن یک داستان واقعی بود و بعد سکوی پرش تخیلات رایان مورفی شد.»
اطلاع داشتن بازیگران از این که شخصیتهای آنها خیالی هستند به آنها امکان داد بهجای غرق شدن در های و هوی معمول این نوع پروژهها بهطور کامل روی کار خود تمرکز کنند.
میا فارو که نقش یکی دیگر از همسایههای براناکها را بازی میکند، میگوید: «اگر شخصیت من خیالی است، پس بهجز رایان مورفی و کسانی که به من برای بازی در نقش پرل اعتماد کردند، واقعاً هیچ تعهدی به کس دیگری ندارم؛ بنابراین میتوانم کار خودم را انجام دهم»
مسئله دیگری که به کمک بازیگران سریال آمد این بود که مورفی متن اپیزودها را کامل در اختیار آنها قرار نداد، بنابراین نمیتوانستند متوجه شوند که «ناظر» واقعی چه کسی است.
جنیفر کولیج که نقش کارن کالهون یک مشاور املاک خیالی را بازی میکند، با اشاره به موفقیت این رویکرد مورفی میگوید: «مزیت بزرگی بود، چون ما در زمان واقعی بودیم و میتوانستیم کار خودمان را انجام بدهیم. بهقدری اطلاعات را آهسته دریافت میکردیم که عملاً میتوانستیم نقش یک شخص واقعی را بازی کنیم و دیالوگهای درخشان رایان را بگوییم. من واقعاً نقش کارن را دوست داشتم. آنها نقش خیلی جالبی به من دادند. خیلی کارها میشد با او انجام داد. درمجموع همه شخصیتهای سریال آدمهای پیچیدهای هستند.»
منبع: نماوامگ
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است