«کلوپ نیمه‌شب»؛ وحشت زندگی ناکامل

از همان اپیزود اول «کلوپ نیمه‌شب» به ما گفته می‌شود که این شخصیت‌ها اینجا هستند، چون مرگ آن‌ها قریب‌الوقوع است، پس شیوه نزدیک شدن شما به وحشت ناشی از این مسئله، بیشتر به خاطر وحشت زندگی ناکامل است.


اولین تلاش مایک فلنگن برای به تصویر کشیدن «کلوپ نیمه‌شب»، رمان ترسناک و محبوب کریستوفر پایک خوب پیش نرفت.

متخصص ژانر وحشت و مغز متفکر سریال‌های «تسخیر در عمارت هیل» و فیلم «دکتر اسلیپ» درباره ریشه‌های سریال تازه خود که هفت اکتبر از نتفلیکس پخش شد، می‌گوید: «این کاری بود که از نوجوانی می‌خواستم انجام دهم. زمانی شروع به خواندن کتاب‌های کریستوفر پایک کردم که احتمالاً برای مطالعه آثار او خیلی جوان بودم، اما حس خاصی داشتم.»

او ادامه می‌دهد: «وقتی در کالج بودم یک فیلمنامه‌ کامل بر مبنای «کلوپ نیمه‌شب» نوشتم. فیلمنامه در قالب یک فیلم بلند نوشته شده بود. واقعاً هیجان‌زده بودم. یک بسته سرمایه‌گذاری بزرگ طراحی ‌کردم تا دوستان و خانواده را برای سرمایه‌گذاری در این فیلم جذب کنم و با ناشران کتاب تماس گرفتم و گفتم: «بی‌صبرانه منتظر انجام این کار هستم، اجازه شما را دارم؟”»

پاسخ آن‌ها ایده‌آل نبود. فلنگن به یاد می‌آورد: «آن‌ها از من خواستند کار را متوقف کنم و تمام نسخه‌های فیلمنامه را از بین ببرم. گفتند: “تو اجازه اقتباس نداشتی.” بنابراین با شرمندگی همه آن‌ها را نابود کردم.» فلنگن حتی یک نسخه نگه نداشت. «می‌ترسیدم از من شکایت کنند.»

کات به حدود ۳۰ سال بعد: حالا فلنگن با همکاری لیا فونگ و ترور میسی، سریال ۱۰ اپیزودی «کلوپ نیمه‌شب» را ساخته است. داستان اصلی این مجموعه تلویزیونی تا حد زیادی از روی کتاب “کلوپ نیمه‌شب” پایک که در ۱۹۹۴ منتشر شد، اقتباس شده و داستان‌های کوچکی که در سریال روایت می‌شود اقتباس از چند کتاب دیگر اوست.

ماجراهای «کلوپ نیمه‌شب» در ۱۹۹۴ اتفاق می‌افتد و داستان ایلونکا (ایمان بنسون) را دنبال می‌کند – یک دختر ۱۸ ساله درس‌خوان و علاقه‌مند به ادبیات که قرار بود ترم اول تحصیلی خود را در دانشگاه استنفورد شروع کند، اما به دلیل ابتلا به ‌نوعی سرطان علاج‌ناپذیر برنامه‌هایش به هم می‌ریزد.

ایلونکا به برایتکلیف می‌رود – یک مرکز ارائه‌دهنده خدمات تسکینی مخصوص جوانان مبتلا به بیماری‌های لاعلاج. او در آنجا با چند جوان دیگر آشنا می‌شود که نام گروه خود را «کلوپ نیمه‌شب» گذاشته‌اند و دوست دارند هر شب پس از خاموشی، مخفیانه جمع شوند تا برای هم داستان‌های ترسناک تعریف کنند و به دنبال نشانه‌هایی از دنیای دیگر بگردند، اما آنچه آن‌ها به ایلونکا نمی‌گویند این است که داستان‌ها بعضی وقت‌ها می‌توانند به واقعیت تبدیل شوند.

فلنگن ۴۴ ساله درباره این که چه چیزی او را به «کلوپ نیمه‌شب» کشاند، توضیح می‌دهد: «این کتاب زمانی منتشر شد که من دبیرستان بودم. آن زمان اگر یک خواننده خیلی جوان بودید و به داستان‌های ترسناک علاقه داشتید، با کتاب‌های آر. ال. استاین شروع می‌کردید و بعد به‌نوعی به کارهای کریستوفر پایک می‌رسیدید. بعد اگر به این ژانر پایبند می‌ماندید سراغ کتاب‌های استیون کینگ می‌رفتید.»

او ادامه می‌دهد: «آن کتاب‌ها شخصیت من را شکل ‌دادند و “کلوپ نیمه‌شب” یکی از کارهای بود که واقعاً به دلم نشست. داستان به شکلی با مضامین مرگ و فناپذیری سر و کار داشت که در آن سن انتظار روبرو شدن با آن را نداشتم. سریال ما نوعی تلاش نوستالژیک برای کاوش در چیزی است که در وهله اول من را شیفته ژانر وحشت کرد.»

اما چطور می‌توان یک سریال ترسناک ساخت، درحالی‌که شخصیت‌های آن از مرگ نمی‌ترسند؟ فلنگن می‌گوید: «عموماً در ژانر وحشت، ستون فقرات کل ماجرا این است: این آدم‌ها زنده می‌مانند؟ و برای داستانی مثل این، نتایج از قبل مشخص است. از همان اپیزود اول به ما گفته می‌شود که این شخصیت‌ها اینجا هستند، چون مرگ آن‌ها قریب‌الوقوع است، پس شیوه نزدیک شدن شما به وحشت ناشی از این مسئله، بیشتر به خاطر وحشت زندگی ناکامل و وحشت بی‌اطلاعی از جایی است که پس از مرگ می‌روید. واقعاً بیشتر به سریالی درباره زندگی تبدیل می‌شود تا مرگ.»

ثبت یک رکورد در گینس

فلنگن در مرحله‌ای از دوران کاری‌اش است که وقتی درباره ترسناک بودن چیزی تصمیم می‌گیرد، استحقاقش را دارد که به او اعتماد کنیم. او با ترساندن تماشاگران در «تسخیر در عمارت هیل» و «دکتر اسلیپ» همین‌طور دو سریال «تسخیر در عمارت بلای» و «مراسم نیمه‌شب»، جایگاه حرفه‌ای خود را تثبیت کرده است. بااین‌حال، وقتی روی «کلوپ نیمه‌شب» کار می‌کرد، با این تذکر روبرو می‌شد که سریال به جامپ اسکرها یا پرش‌های ترسناک بیشتر – که یکی از مشخصه‌های فیلم‌ها و سریال‌های ترسناک است – نیاز دارد؛ و فلنگن خیلی طرفدار این تمهید خاص نیست.

او می‌گوید: «نمی‌خواهم فکر کنید از نتفلیکس گلایه می‌کنم، چون در تمام دوران کاری‌ام این مورد به من تذکر داده شده است. در هر جایی که کار کرده‌ام این را به من یادآوری کرده‌اند، اما فکر می‌کنم یک سوء تفاهم کلی هست که می‌تواند برای بسیاری از استودیوها و به‌ویژه برای بسیاری از مدیران پیش بیاید. این سوء تفاهم کلی که داشتن یک جامپ اسکر، فیلم یا سریال را ترسناک می‌کند، درحالی‌که فکر می‌کنم این‌طور نیست. ما در اپیزود اول “کلوپ نیمه‌شب” ۲۱ جامپ اسکر داشتیم که فکر نمی‌کنم آن را به‌هیچ‌وجه ترسناک‌تر کرده باشد.»

درست خواندید. ۲۱ جامپ اسکر در یک اپیزود. هر زمان که شخصیت‌های سریال داستان ترسناک خود را تعریف می‌کنند، برای ترساندن سایر اعضاء دائم به جامپ اسکر متوسل می‌شوند.

فلنگن ادامه می‌دهد: «نکته این است که جامپ اسکر درواقع در اکثر موارد تنش را از بین می‌برد. سر و صدایی که بلافاصله بعد از جیغ تماشاگران در سالن سینما می‌شنوید، خنده است. درحالی‌که سعی می‌کنید تنش و احساس دلواپسی ایجاد کنید، همین‌که تماشاگر بخندد، همه‌چیز خراب شده است. درواقع شما اجازه داده‌اید که باد لاستیک خارج شود. البته بعضی جامپ اسکرها جنبه هنری دارند. وقتی به قایق بن گاردنر در “آرواره‌ها” نگاه می‌کنید یا نمای راهرو در “جن‌گیر ۳”، آن جامپ اسکرها استثنایی هستند؛ بر مبنای تنشی که تا آن لحظه ایجاد شده است، شکل می‌گیرند و خطر یک موقعیت را بیشتر از قبل ملموس و هولناک می‌کنند. ممکن است پس‌ازآن باز هم صدای خنده‌های جمعی را بشنوید، اما آن خنده‌ها از سر ناچاری است.»

فلنگن می‌گوید بااین‌حال این تفکر هست که وقتی صحبت از وحشت به میان می‌آید، جامپ اسکر برابر با ترساندن بیشتر است.

او می‌گوید: «بیشتر وقت‌ها به من تذکر می‌دهند: “لحظه‌های ترسناک بیشتر، سریع‌تر، زودتر”. این حس وجود دارد که طرفداران ترسناک قید تماشای یک کار را می‌زنند، مگر این که هر سه یا چهار دقیقه آن‌ها را شوکه کنید. می‌گویند در ۱۵ دقیقه اول باید این کار را سه بار انجام دهید. این قوانینی است که وضع ‌شده است، اما همه بهترین فیلم‌های ترسناک این قوانین را زیر پا می‌گذارند و وقتی به این نکته اشاره می‌کنید – تعداد جامپ اسکرهای «درخشش» را می‌شمارید و جامپ اسکرهای «جن‌گیر» در یک ساعت اول را می‌شمارید – مدیران استودیو لزوماً تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند، پس همچنان به شما تذکر‌ داده می‌شود و در این مورد خاص، چون یک سریال نوجوانانه بود، فشار کمی بیشتر بود.»

فلنگن برای اثبات بی‌اثر بودن استفاده زیاد از جامپ اسکر، در اپیزود اول سریال خود به‌دفعات این تمهید را به کار برد تا حدی که در کامیک کان نیویورک، رکورد جهانی گینس برای بیشترین جامپ اسکر در یک اپیزود تلویزیونی را به نام خود ثبت کرد، اتفاقی که به نظر او خیلی بامزه است.

او می‌گوید: «فکر می‌کنم این کار گینس به‌نوعی خنده‌دار است، چون کاری که من در سریال انجام دادم واقعاً نوعی تلاش برای از قدرت انداختن جامپ اسکر در سریال و پایان دادن به آن بود. فقط می‌خواستم بگویم: “حالا این کار انجام شد و دیدید که تأثیری هم ندارد.” حالا می‌توانیم روی چیزهایی که اهمیت دارند بیشتر تمرکز کنیم، اما به‌نوعی جور دیگری پیش رفت. ثبت این رکورد به نام من واقعاً بامزه است. البته واقعاً سپاسگزارم و فکر می‌کنم سرگرم‌کننده است. ضمن این که حالا من در این زمینه رکورددار هستم و فکر می‌کنم به من حق می‌دهد دفعه بعد که تذکر دادند جامپ اسکرهای بیشتر می‌خواهند، بگویم: “خب من رکورد جهانی دارم!”»

و فلنگن باید منظور خود را هم منتقل می‌کرد. «این ۲۱ جامپ اسکر بی‌وقفه ثابت می‌کند جامپ اسکر به‌خودی‌خود اصلاً ترسناک نیست.»

روایت کریستوفر پایک از همکاری با مایک فلنگن

کریستوفر پایک در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ ده‌ها تریلر و داستان ترسناک نوجوانانه نوشت. او که نام اصلی‌اش کوین کریستوفر مک‌فدن است، درباره همکاری با فلنگن می‌گوید: «فکر نمی‌کنم بیش از یک دهه مصاحبه‌ای انجام داده باشم. دوست دارم گوشه‌نشین باشم، اما بالاخره تصمیم گرفتم با یک خانم مصاحبه کنم که با خواندن کتاب‌های من بزرگ شده بود و آن‌ها را خیلی خوب می‌شناخت. مصاحبه‌ خوبی بود و در فیس‌بوک منتشر شد.»

او ادامه می‌دهد: «خیلی‌ها آن مصاحبه را خواندند و برای من نامه نوشتند. در یکی از نامه‌ها نوشته شده بود: “من از طرفداران پر و پا قرص شما هستم، آقای پایک. من با خواندن کتاب‌های شما بزرگ شدم. شما الهام‌بخش کار من بودید. من برای نتفلیکس کارگردانی می‌کنم.” من پاسخ او را دادم و فقط نوشتم: “خوشحالم شما کتاب‌ها را دوست داشتید. خیلی خوب است شما یک کارگردان هستید. موفق باشید.” بعد دوست دخترم به من مشت زد و گفت: “احمق. او را نشناختی؟” ما آن موقع “تسخیر در عمارت هیل” را می‌دیدیم که سریال بسیار موفق مایک فلنگن در نتفلیکس بود. به خودم گفتم: “این آدم کارگردان بزرگی است.” وقتی به او پاسخ دادم، او بلافاصله نامه دیگری برای من نوشت. یک چیز به چیز دیگری منجر شد، ما شروع به صحبت کردیم و او گفت: “من همیشه این ایده را داشتم که “کلوپ نیمه‌شب” را اقتباس کنم.”»

پی‌رنگ سریال فلنگن در مواردی با کتاب پایک متفاوت است. ضمن این که او بخش‌هایی از کتاب‌های دیگر پایک را با داستان تلفیق کرده است. نویسنده ۶۶ ساله درباره این تغییرات می‌گوید: «خوب، نمی‌توان هر تغییری را دوست داشت. غیرممکن است، اما در کل می‌توانم بگویم مایک فلنگن و ترور میسی، تهیه‌کننده‌ او روح کتاب‌ها را حفظ کردند. فکر می‌کنم آن‌ها کار فوق‌العاده‌ای کردند، هرچند با دیدن فیلم‌ها و سریال‌های مایک می‌دانستم او کارش را خوب انجام می‌دهد.»

 

منبع: نماوامگ

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید