سریال «بیگناه» ضربه اصلی را از گُنگ بودن خط داستانی و نامشخص بودن ارتباط انبوه شخصیتها با داستان اصلی میخورد.
نقطه قوت
«بیگناه» همچون «همگناه» تلاش قابل قبولی برای ساخت سوپ اوپرایی ایرانی است. سریالی متکی به احساسات شخصیتهایی شیکپوش که در خانههای آراسته زندگی میکنند و با ماشینهای مدل بالایشان سر کار میروند تا کسب و کار خانوادگی و پُرسودشان را مدیریت کنند. اهمیت به زیبایی و ثبت تصاویر خوش رنگ و لعاب، ویژگیِ مثبتی است که تمامی سریالهایِ ایرانی از آن برخوردار نیستند. تصاویری که در کنار بها دادن به درونیات شخصیتها، زمینه را برایِ تأثیرگذاری بیشتر داستان بر بیننده فراهم میکنند. همچنین میتوان به بازیهای خوب بازیگران جوان اشاره کرد که به ترکیب بازیگرانِ «بیگناه» جلوهای مضاعف بخشیدهاند. از ماهور الوند که نقشی سخت را با تسلط ایفا میکند بگیرید تا بازیگران کمتر شناخته شدهای مانند حسین پورکریمی، نوید لایقی و باران احمدی.
نقطه ضعف
«بیگناه» ضربه اصلی را از گُنگ بودن خط داستانی و نامشخص بودن ارتباط انبوه شخصیتها با داستان اصلی میخورد. بعد از گذشت دو قسمت هنوز هم به سختی میتوان رابطه میان شخصیتها را تشخیص داد و مثلاً مشخص کرد اعضای خانواده فرشباف دقیقاً کدام شخصیتها هستند و چرا بازگشت بهمن (با بازیِ محسن کیایی) به ایران قرار است تا این اندازه مهم باشد. تفاوت سریالی که برای پخش در پلتفرمها ساخته میشود با مجموعهای که در تلویزیون تولید میشود این است که بینندگان برای دیدن سریال از پلتفرمها، مجبور به پرداخت هزینه حق اشتراک و اینترنت هستند. از این رو، اگر سریالی پس از دو قسمت هنوز هم نتواند به روشنی مشخص کند در پی روایت چه داستانی است و بازیگران نقش چطور آدمهایی را بازی میکنند، عملاً پول بیننده را هدر داده است.
ببینیم یا نه؟
«بیگناه» سریالی پُرشخصیت است. خطوط داستانی متعدد و ارجاعات بسیار اما کوتاه و نامفهوم به گذشتهای نامعلوم بینندگان بسیاری را سردرگم کرده است. مشکلی که میبایست طی چند قسمت آینده برطرف شود. در غیر این صورت با توجه به گریم بهمن (که یادآورِ سطح گریم در «ستایش ۲» است) بعید است «بیگناه» بتواند با اتکا به عشق قدیمی بین دو شخصیت میانسال داستان، بیننده را تا انتها با خود همراه نگه دارد.
منبع: سینمادیلی/ حسین جوانی
انتهای پیام/
There are no comments yet