یکی از مجموعههای کنجکاویبرانگیزی که به تازگی پخش آن آغاز شده، «خونسرد» است که در ادامه، بخشی از نقدهایی را که در این هفتهها در مورد این فیلم نوشته شده، مرور خواهیم کرد.
یکی از مجموعههای کنجکاویبرانگیزی که چند هفتهای است پخش آن آغاز شده، «خونسرد» (امیرحسین ترابی) است که از طریق سامانه فیلمنت در حال انتشار است. در ادامه، بخشی از نقدهایی را که در این هفتهها در مورد «خونسرد» نوشته شده، با یکدیگر مرور خواهیم کرد.
روزنامه هفت صبح پس از انتشار قسمت اول «خونسرد»، مطلبی را در تحلیل این سریال منتشر کرد که در بخشی از آن چنین آمده است: «آنچه در «خون سرد» بیش از همه به چشم میآید، مشابهت ساختاری سریال به نمونههای خارجی است. حتی میتوان این مسئله را در دیالوگهای سرگرد، متهم و وکیل او دید. در دنیای نمایشی میتوان پذیرفت که وکیل متهم در برابر یک سرگرد، گردنکشی میکند و به شکل سریالهای آمریکایی حرف میزند. در واقعیت اما نمیتوان این مسئله را پذیرفت. با این حال آنچه «خون سرد» را در قسمت اول همراهکننده کرده، بازی خوب شهرام حقیقتدوست است. او شمایل یک سرگرد را بهخوبی عیان کرده و توانسته مخاطب را با خود همراه کند. کار امیر آقایی سخت است بهویژه آنکه میخواهد ایفاگر نقش یک دکتر مرموز باشد. عجالتاً بازی او را قضاوت نمیکنیم و منتظر قسمتهای بعد میمانیم. انتظار از بازیگر سختگیری چون سارا رسولزاده بالاست و باید دید زمین بازی او در این سریال چقدر خواهد بود.»
اما پس از انتشار قسمت سوم، مطلب دیگری در این روزنامه منتشر شد که در آن به یکی از مشکلات قسمت سوم اشاره شده بود: «سریال «خون سرد» حالا داستانهایش روی غلتک افتاده و کسری از قسمت دوم قتلهایش را شروع کرد. او در قسمت سوم سراغ فرد اسید پاشی رفت که در قسمت قبلی با او در دفتر کار همسرش روبهرو و اتفاقاً درگیر میشود. هدف کسری در قسمت سوم به دام انداختن قادر اسیدی و به قتل رساندن اوست. با توجه به اطلاعاتی که کارگردان از هوش و ذکاوت و دم و دستگاه کسری میدهد مخاطب توقع دارد که او با یک نقشه حساب شده به سراغ قادر برود. اما کل برنامه او برای رویارویی و تغییر قیافهاش گذاشتن یک کلاه گیس و رنگ کردن موهاست. اینکه خلافکاری در سطح قادر در برخورد با کسری به خاطر یک کلاه گیس و تغییر رنگ ریش او را نشناسد از گافهای قسمت سوم است؛ گاف بزرگی که در همین ابتدا نشان میدهد کارگردان در مصاف با چالشهایی از این دست احتمالاً بازهم گاف میدهد.»
از سوی دیگر، حسین جوانی در سینمادیلی یادداشتی در تحلیل قسمتهای اول و دوم «خونسرد» نوشت و به اصلیترین نقطه قوت و نقطه ضعف سریال اشاره کرد. بهنوشته جوانی – بهجز مواردی چون داستان جذاب، شخصیت پلیس مقتدر و از بین رفتن مرز میان اجرای عدالت و عمل به قانون – میتوان بازی شهرام حقیقتدوست را یکی از نقاط قوت این مجموعه دانست: «شهرام حقیقتدوست با بازی در نقش پلیسی متفاوت با تصویر ذهنی بیننده، بار دیگر تواناییاش برای بازی در نقشهای متفاوت را به نمایش میگذارد. حقیقت دوست، سرگرد طلوعی را پلیسی باذکاوت، حساس، دلسوز و تکرو به تصویر میکشد که خوب بلد است همزمان با تن دادن به مناسبات اداری کارش را پیش بُرده و گره از معمایی سخت بگشاید.»
اما یکی از نقاط ضعف سریال از دید جوانی، شخصیت کسری است: «شخصیتِ دکتر کسری کیا (با بازیِ امیر آقایی) به دلیل روش متفاوتش در مواجهه با جنایتکاران، قرار است برگ برنده «خون سرد» باشد. اما آقایی با همان شکل و شمایل چند سال اخیرش که فیلم به فیلم تکرار شده، بدون هیچ تغییری در رفتار و بازیاش نقش دکتر کیا را ایفا میکند و بیدلیل به دوربین زل میزند. موضوعی که در ادامه سریال میتواند به پاشنه آشیلِ «خون سرد» تبدیل شده و مانع از همدلیِ بیننده با شخصیت اصلی سریال بشود.»
در نهایت جوانی به این نتیجه میرسد که «خونسرد» سریالی است که میتوان به آن زمان داد و امیدوار بود که در ادامه بتواند تعادلی میان شخصیتهای جذاب و اعمال خشونتآمیزشان برقرار کند.
سوسن سیرجانی هم در دیجیکالا مگ یادداشت مفصلی در مورد «خونسرد» نوشته و جنبههای مختلف سریال را مورد توجه قرار داده است. بخشهایی از یادداشت سیرجانی را در ادامه خواهید خواند:
««خونسرد» به عنوان اولین تجربه امیرحسین ترابی در مسیر سریالسازی در شبکه نمایش خانگی، مانند همه آثار ساخته شده در این رسانه، نقاط ضعف و قوتی دارد. اینکه توانسته با دو قسمت، موجی از نظرات مثبت و منفی را در میان مخاطبان به راه بیاندازد و رسانههای مختلف درباره آن نقد و تحلیل نوشتهاند، خود نشان از جریانساز بودن و دیده شدن این سریال دارد. از طرفی، تا حد زیادی خط اصلی داستانی این مجموعه در همین دو قسمت برای مخاطب رو شده و میتوان در همین ابتدای پخش، از جنبههای مختلف آن را بررسی کرد.»
«نکتهای که بیش از هر چیز در درونمایه داستانی این سریال، پس از دیدن دو قسمت ابتدایی «خونسرد» به چشم میخورد، ملغمهای بلاتکلیف از دو سریال مشهور «دکستر» و «هانیبال» با اضافاتی از مسایل روز و مشکلات اجتماعی ایران است. در سریال «خونسرد» ما در واقع با دو شخصیت اصلی روبهرو هستیم؛ یک پلیس آگاهی و یک دکتر پزشک قانونی. در سریال «دکستر» که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ پخش شد، دکتر پزشک قانونی به نام دکستر به دلیل مسایلی که در کودکی برایش اتفاق افتاده، علاقهمند خون و کشتن آدمها شده. حالا او با استفاده از موقعیت شغلی خود، قاتلانی که از سیستم قانونی کشور گریختهاند را به دام میاندازد و با روش خودش آنها را میکشد و سلاخی میکند. در سریال «خونسرد» دقیقاً با همین شخصیت روبهرو هستیم. دکتر کسری کیا به دلایلی که ریشه آن هنوز مشخص نشده، افرادی که به زنان تعرض میکنند و به دام پلیس نمیافتند را میرباید و آنها را به طرز فجیعی سلاخی میکند. میتوان گفت تنها انگیزه دکستر و دکتر کیا، با هم تفاوت دارد و در سایر مسایل حتی فضایی که جنایت خود را انجام میدهند، شباهتهای زیادی وجود دارد.»
« اما از سویی دیگر اگر از زاویه شخصیت سرگرد امیرعلی طلوعی به داستان «خونسرد» نگاه کنیم، به شباهتهای این سریال با «هانیبال» میرسیم. مجموعهای آمریکایی که در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ از سوی سونی پیکچرز منتشر شد و طرفداران بسیار زیادی در سراسر جهان داشت. «هانیبال» داستان یک مأمور باهوش افبیآی بود که پس از مدتی برای حل پروندههایش سراغ دوست روانپزشکش میرود. اما غافل از اینکه خود این روانپزشک قاتل اصلی همه پروندههای قتل است. مأمور افبیآی سریال هانیبال هر روز با دوستش معاشرت میکند و از او مشاوره میگیرد، اما نمیداند قاتل زنجیرهای که مدام در تعقیب آن است و نمیتواند دستگیرش کند، همین روانپزشک است. این روند داستانی و شخصیتپردازی دقیقاً در سریال «خونسرد» هم استفاده شده. اینجا سرگرد طلوعی به جای مأمور افبیآی است و با کسری کیا که قاتل اصلی سریال است، رفاقتی دیرینه دارد. او تمام پروندههایش را برای کارهای تشخیص هویت، به دست او میسپرد. غافل از اینکه خود کسری عامل بسیاری از جنایتها است.»
« این نکته را هم نباید فراموش کرد که سریال «خونسرد» برای همه افراد خانواده قابل دیدن نیست. تنها افرادی میتوانند صحنههای خونریزی و اتفاقات مهیب آن را تحمل کنند که به این ژانر علاقهمند باشند.»
«واقعیت این است که «خونسرد» ویترین خوبی دارد. طراحی صحنه و نورپردازی آن به فضای وهمآلود و جنایی داستان میآید. حتی لوکشینی که برای اداره آگاهی و دفتر سرگرد طلوعی انتخاب شده، تا حد زیادی مخاطب را با فضای داستان همراه میکند. اما در کنار این نقاط قوت، نقدهایی هم به مسایل فنی سریال وارد است.
اولین موضوعی که توی ذوق میزند، تدوین «خونسرد» است. در دو قسمت منتشر شده، بارها کاتها و پرشهایی در سریال دیده میشود که اصلاً نمیتوان آن را با سایر مسایل فنی و حرفهای مجموعه در یک تراز قرار داد. در سکانسهایی هنوز بازیگر در حال دیالوگ گفتن است که کات میخورد و به یک سکانس دیگر در یک لوکیشن و فضای دیگر میرود. این اتفاقات را نمیتوان حتی به پای ممیزی گذاشت چون اصلاً موضوع قابل سانسوری در این سکانسها وجود ندارد. اما این اتفاقات چندین بار تکرار شده و این در حالی است که تدوینگر این مجموعه نیما جعفری جوزانی یکی از تدوینگران با سابقه سینما و تلویزیون است و این مسئله تدوین سریال «خونسرد» را به یک ابهام عجیب تبدیل میکند.
موضوع دوم جای دوربین است. قاببندیهای یک سریال جنایی یکی از مهمترین مسایلی است که میتواند به هرچه جذابتر کردن یک اثر کمک کند. اما با این موضوع در ساخت «خونسرد» با مدیریت فیلمبرداری محمد رسولی، بسیار سهلانگارانه برخورد شده. به شکلی که حتی در برخی سکانسها مثل ورود سرگرد طلوعی به خانه ویلایی شهسواری و قدم زدن او در لوکیشن، دوربین به طرز محسوسی کج است. یا در سکانس پر استرسی مانند خودکشی شخصیت زن، دوربین به جای اینکه فضای این اتفاق را برای مخاطب به درستی نشان دهد، از زوایایی به این حادثه نگاه میکند که هیچ هیجانی برای مخاطب ایجاد نمیکند. با ویترین خوبی که با نورپردازی و صحنهآرایی برای این سریال ایجاد شده، فیلمبردار تقریباً هنر آنها را هم در بسیاری از سکانسها مهجور گذاشته است.»
« اغراق نیست اگر بگوییم حقیقتدوست، برگ برنده سریال «خونسرد» است. او در جایی که دوربین درست قرار نگرفته، دیالوگهای سردستی برایش نوشته شده و بازیگر مقابلش تمپو پارتنرش را برهم میزند، بازهم آنقدر با قدرت ظاهر میشود که مخاطب را به طور کامل جذب میکند. او نقش را به طول کامل از آن خود کرده و هیچ ردپایی از کپیکاری یا الگو گرفتن از پلیسهای مشهور سینمایی ایرانی یا خارجی در بازی او دیده نمیشود.»
« انتظار میرفت که بازگشت امیر آقایی به نمایش خانگی دوباره همراه با اتفاقات ویژهای باشد، اما واقعیتش این است که در همین دو قسمت، تکلیف مخاطب با امیر آقایی مشخص شده و انگار آقایی نقش را متوجه نشده. او در قامت یک دکتر پزشک قانونی، قابل قبول است، اما وقتی با چاقو بالای سر طعمهاش ایستاده تا او را سلاخی کند، یا زمانی که دارد خونهای جنایتی که کرده را پاک میکند، باز هم همان امیر آقایی است که همیشه دیدهایم. از چهره و میمیک صورت تا اکتهای تکراری که نقش کسری کیا را تا حد زیادی غیر قابل باور کرده.
به جز این دو بازیگر اصلی، بازیگران مکملی هم در این سریال حضور دارند. مثل سارا بهرامی که هنوز چندان از بازی و نقشش رونمایی نشده، و سارا رسولزاده که جز دو سکانس جزییاتی از نقش او نمیدانیم، اما در همین اندازه هم تفاوتی با نقشهای پیشین او دیده نمیشود. لیندا کیانی و امیررضا دلاوری هم جزو بازیگران اصلی قسمت اول و دوم بودند که در طی داستان کشته شدند، اما با توجه به تیتراژ احتمالاً باید به داستان بازگردند. این دو بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون، با وجود اینکه نقشهای مهم و پرکاری هم برعهدهشان گذاشته شده، اما هر دو هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به یک بازی رئال نداشتهاند. در بازی لیندا کیانی آنقدر اوراکت و اغراق وجود دارد که مخاطب فقط دلش میخواهد سکانسهای او تمام شود.»
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است