در سیزدهمین شماره از ماهنامه صبا تعدادی از منتقدان نظرات کوتاه خود را در مورد فیلم «مغز استخوان» بیان کردهاند.
در شماره سیزدهم ماهنامه صبا تعدادی از منتقدان نظرات کوتاه خود را در مورد برخی از فیلمهای روی پرده سینمای ایران بیان کردهاند. یکی از این فیلمها «مغز استخوان» (حمیدرضا قربانی) است. چکیده نظر این منتقدان را میتوانید در ادامه مطالعه کنید.
رضا صائمی
«مغز استخوان» با قصهای شبیه به الگوهای فیلمنامهنویسی اصغر فرهادی، شخصیتهای خود را در یک بزنگاه اخلاقی قرار میدهد که تعلیق و کشش و کشمکش دراماتیک از قرار گرفتن در همین موقعیت ملتهب ساخته میشود. «مغز استخوان» ایده جسورانهای دارد و مخاطب را در برابر یک موقعیت ملتهب اخلاقی – عاطفی قرار میدهد. موقعیتی پر تنش از حیث تصمیمگیری که میتوان آن را بیش از هر چیز یک بحران زنانه و مادرانه دانست. بحرانی که بهار را در چالش بین وظایف مادری و تعهد زناشویی قرار میدهد و این مسئله فارغ از اینکه فیلم چگونه زن قصه خود را در مواجهه با این بحران بازنمایی میکند، یک تجربه دشوار زنانه است. تجربهای میان مادرانگی و زنانگی.
مازیار فکریارشاد
یکی از بهترین فیلمهایی که در یک سال اخیر اکران شدهاند. فیلمنامهای متوازن که سر صبر و حوصله قصهاش را گسترش میدهد. آگاهانه و هوشمندانه از افتادن در دام یک ملودرام پر اشک و آه پرهیز میکند و پایانی تکاندهنده و هولناک دارد. یک معضل پیچیده اجتماعی محور اصلی فیلم قرار میگیرد و کلاف آن هر لحظه پیچیدهتر میشود تا به نقطه پایانی برسد. از معدود فیلمهایی که با تأثیرپذیری از فرم پایان باز سینمای فرهادی، پایانبندی سرراست و روشنی ندارد اما این پایانبندی با ساختار فیلم همخوانی دارد و توی ذوق نمیزند. بازیهای پریناز ایزدیار و بابک حمیدیان ملموس و پذیرفتنی است و جواد عزتی هم بازی قابل توجهی ارائه میدهد. فیلمی با دکوپاژ سنجیده و کارگردانی قابل قبول.
احمد شاهوند
دومین ساخته سینمایی حمیدرضا قربانی در مجموع یکی دو پله بالاتر از فیلم اول او «خانهای در خیابان چهل و یکم» قرار میگیرد. صرف نظر از پایانبندی ناگهانی و رها و باز و ول فیلم که گویی کارگردان، شخصیتهایش را روی هوا رها میکند و به عنوانبندی پناه میبرد، فیلم، نسبتاً خوشساخت و روپاست. علی زرنگار به عنوان فیلمنامهنویس موفق میشود داستان پر اوج و فرود و به اصطلاح خودمان پرملاتی را روایت کرده و شخصیتها را درگیر موقعیت بحرانی کند. فارغ از برخی نماهای کوتاه فیلم که اضافی هستند و حذفشان هیچ لطمهای به روایت نمیزند، حمیدرضا قربانی بیلکنت موفق میشود از پس روایت داستان برآمده، شخصیتها را معرفی کرده و تماشاگر را با آنها همراه کند. پرداخت درست شخصیتهای اصلی بهخصوص کاراکترهایی که بابک حمیدیان و نوید پورفرج با نقشآفرینی درجه یکشان ایفا میکنند، همذاتپنداری مخاطب را در پی دارد.
جواد عزتی نسبت به دیگر نقشآفرینیهایش در یکی دو سال اخیر («شنای پروانه» و «آتابای» و حتی «مرد بازنده») در حدی پایینتر قرار میگیرد. همانقدر که او در فصل ملاقات با برادرش در زندان خوب است و همراه با نوید پورفرج سکانس دو نفره ماندگاری را خلق کردهاند، در فصل ماقبل پایانی که همسرش نزد او میآید، حتی موفق به حفظ راکورد بازیاش هم نشده است.
اگر پایانبندی فیلم را که البته مهمترین بخش هر فیلمی است، نادیده بگیریم، «مغز استخوان» فیلم خوبی است که حمیدرضا قربانی را به عنوان یک کاریلد به سینمای ایران معرفی میکند. هرچند از دستیار اصغر فرهادی کمتر از این هم نمیتوان انتظار داشت.
امیررضا تجویدی
نمونهای مهم از آثاری که اگرچه نهایتاً پیشنهادی نوین جهت طراحی مسیر تراژیک قهرمان در سینمای ایران ارائه میدهند، اما این سر و شکل داشتن مسیر داستانی لزوماً به خلق اثری کامل و موفق منجر نشده است. فیلم حادثه محرکش را بر مبنای دیالوگهایی مطول شکل میدهد و بیش از حد با لحنی بیانگر شخصیتها و انگیزهشان را معرفی میکند، اما در نقطه عطف نخست، موقعیتی تنشزا را پیش میکشد که نمونه مشابهش از حیث میزان حساسیت عرفی و اجتماعی، کمتر در سینمای ایران سابقه داشته است. مشکل اما اینجاست که مسیر پاسخ و واکنش بهار (پریناز ایزدیار) و حسین (بابک حمیدیان) به بحران مرکزی لاغر و کمجان است و کشمکشها در عوض برخورد موقعیتهای متضاد شخصیتها در مواجهه با بحرانهای زندگی فردیشان، از خلال دیالوگ و توضیح قراردادها شکل میگیرند و چندان آغاز و فرجام دراماتیک ندارند. آنچه مشکل را دوچندان میکند، تغییر مسئله مرکزی فیلمنامه در نقطه میانی است – پیش کشیده شدن ماجرای اتهام مجید (جواد عزتی) و آغاز مسیر امیر (نوید پورفرج) برای یافتن حقیقت ماجرا – که گویی قرار بوده صرفاً در حد مانعی جدید بر سر راه رسیدن شخصیتها به هدف باشد، اما حضور اساسیاش در داستان به قدری بر تمام کشمکشها و مراحل پیشبرد ابعاد پرسش دراماتیک اصلی سایه انداخته که به کلی بحران اولیه را کنار میزند و شخصیتها را با تغییر نیازی اساسی مواجه میسازد که اگرچه طی چند رفت و بازگشت بین نتایج و ابعاد هر دو مسئله، فیلمنامهنویس سعی کرده تا انسجام روایت را حفظ کند، اما توزیع نامناسب اطلاعات در پرده دوم و عدم تمرکز کافی برای نگه داشتن داستان در مسیری واحد، رشته اتصال مخاطب با داستان را از هم میگسلد و منجر به از دست رفتن جذابیت بالقوه موقعیت مرکزی اولیه در پرداخت میشود و روایت را به پایانی میرساند که نه پایان راه شخصیتهاست و نه راه حل هیچ یک از بحرانها را پیش رو قرار میدهد.
سحر عصرآزاد
«مغز استخوان» داستان خود را با پیگیری کاراکتر مادر آغاز میکند که ازدواج مجدد کرده و حالا باید به دنبال شوهر سابقش بربیاید تا از او کمک بگیرد. این چالش بین زن و شوهر جدید با پرداخت کاراکتری مثبت و عاشقپیشه برای شوهر دوم، معطوف به کشمکشهای زن با خودش شده بدون آنکه مخالفت شوهر در آن دخالت پررنگی داشته باشد.
به خوبی مشخص است که نویسنده و فیلمساز خواستهاند قصه خود را از سمت شوهر سابق و گرفت و گیرهای او در زندگی امروز پی بگیرند و به همین دلیل هم او را در آستانه اعدام در زندان قرار دادهاند تا گرهاندازی برجستهتر و محکمتر شود.
در این شرایط درام همچنان قابل پیگیری و تلاش زن برای ارتباط برقرار کردن با شوهر سابقش از پیچیدگیهای قابل قبول و جذابی برخوردار است که منجر به مواجهه او با برادر شوهر سابقش میشود.
اما قصه وقتی از دست میرود و هسته ملتهب خود را تحت تأثیر گرهاندازیهای افراطی و ناکارآمد قرار میدهد که نویسنده آگاهی برادرشوهر از دروغین بودن جرم برادر محکوم به اعدامش را در کش و قوس همین پیگیریها متوجه میشود و تصمیم میگیرد ته و توی ماجرا را دربیاورد.
از اینجاست که خط مکملی برای بسط و گسترش داستان در سطحی دیگر طراحی شده؛ یعنی تلاش یک برادر برای زنده ماندن برادر بزرگترش، نه تنها نمیتواند در راستای تلاشهای یک مادر برای زنده ماندن فرزندش قرار بگیرد، بلکه آن را لوث و کمرنگ میکند. کارکرد این خط داستانی را تنها میتوان در تعدیل کاراکتر شوهر سابق و بسط چهره تخت او از بُعدی دیگر مؤثر دانست که اگر این گونه هم باشد، کمترین تأثیرش باید باورپذیری کنش مرد در سکانس پایانی و رد پیشنهاد زن سابقش باشد. رفتاری که هر چند تعیینکننده است، اما به هیچوجه در اشل این کاراکتر باورپذیر نمیشود و تنها تبدیل به کنشی تحمیلی از سوی نویسنده میشود که برای رها کردن فینال قصه در بیسرانجامی و نامعلومی وارد کار کرده است.
انتهای پیام/
There are no comments yet