«دوک» که یک کمدی – درام و به روایتی کمدی سیاه تلقی میشود، به گونهای کمپتون بانتون را به تصویر کشیده که انگار او یک چهره هنری است.
مشخصات فیلم
عنوان: «دوک» (The Duke)
کارگردان: راجر میچل
فیلمنامهنویسان: ریچارد بین و کلایو کولمن
بازیگران: جیم برودبنت، هلن میرن، فیون وایت هد، آنا مکسول مارتین، متیو گود، جک باندی یرا، ایمی کلی، جاشوا مک گوایر و شارلوت اسپنسر
فیلم «دوک» (The Duke) از ۲۰ فروردین ۱۴۰۱ در اروپای غربی و از ۱۸ اردیبهشت امسال در آمریکای شمالی اکران عمومی شده اما واقعیت امر این است که این اثر سینمایی در سال ۲۰۲۰ تهیه شده و در اواخر همان سال آماده نمایش بود ولی به دلیل مشکلات کرونایی و بعضی مسائل دیگر، تأخیری دوساله در پخش آن ایجاد شد. این تأخیر به حدی به طول انجامید که کارگردان این فیلم بریتانیایی، راجر میچل در سپتامبر ۲۰۲۱ بدرود حیات گفت و موفق نشد اکران عمومی فیلمش را ببیند و «دوک» به واپسین فیلم در کارنامه هنری وی تبدیل شد. «دوک» که یک کمدی – درام و به روایتی کمدی سیاه تلقی میشود، پیرامون چگونگی به سرقت رفتن یک اثر نقاشی شاخص، موسوم به «پرتره دوک ولینگتون» در سال ۱۹۶۱ و تبعات آن است و بازی خوب هنرپیشههای توانایی همچون جیم برودبنت، هلن میرن و فیون وایت هد به ارزشهای آن افزوده است.
برای کمک به مستمندان
راجر میچل در ابتدای فیلم «دوک»، بینندگان را به دادگاهی منتقل میکند که در منطقه اولد بیلی انگلیس برقرار است و آنها را با کارگری تحصیلکرده، پیر و متکی به خود به نام کمپتون بانتون (با بازی جیم برودبنت) آشنا میسازد. بانتون به دادگاه آمده تا ادعا کند برخلاف تصورات و شواهد موجود، پرتره دوک ولینگتون را که «گویا» نقاش مشهور اسپانیایی کشیده، از گالری ملی شهر لندن ندزدیده است…
گافهای یک سناریو
فیلمنامهنویسان «دوک» به گونهای کمپتون بانتون را به تصویر کشیدهاند که انگار او یک چهره هنری است و به نظر میرسد که اگر وی یک کاراکتر حقیقی نبود و این کارها را واقعاً نکرده بود، باز هم استودیوهای انگلیسی و آمریکایی چنین معجونی را خلق و تصویر میکردند تا از جذابیتهای وی بهره اقتصادی مورد نظر خویش را ببرند. این مرد همه چیز هست؛ هم راستگرا است و هم چپگرا و به تبع آن به مجموعهای از تضادها تبدیل شده است.
او به خاطر شغل همسرش (خدمتکاری در خانه یک مأمور دولت) او را آدمی دولتی مینامد و از هر اقلیت سرکوب شده در بریتانیا دفاع میکند؛ از مهاتما گاندی رهبر فقید هند دائماً به نقل قول میپردازد و بعضی شعارهای سیاسیاش با اینکه باید متعلق به دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ باشد، از تبار شعارها و واژگانی است که مربوط به دهههای ۲۰۱۰ و ۲۰۲۰ هستند و این را البته باید گاف ریچارد بین و کلایو کولمن دانست که سناریوی این فیلم را نوشتهاند.
هنر کهنهکاران هم کم تأثیر است
این همه تضاد و راههای درهم و برهم، از بانتون موجود پیچیدهای ساخته است که به هیچ روی نمیتوان تفسیر و تحلیلش کرد. بهنظر میآید او موضع سیاسی روشنی ندارد و ذاتاً معترض است. مسئله اینجاست که چرا بهرغم آنکه بانتون فرد پاک نهادی به نظر میرسد اما دست به سرقت (تابلوی نقاشی) زده و به چه سبب این همه دیر به آن اعتراف میکند. بخشی از اینها البته در زندگی واقعی کمپتون بانتون روی داده اما نوع تشریح و ترسیم آن در فیلم راجر میچل فقید چنان در هم پیچیده و فاقد صراحت لهجه است که از این کاراکتر فقط چیزهای مجهول میسازد و نه مواردی که از او یک قهرمان مردمی بسازد. بازی کهنهکاران متخصصی مانند جیم برودبنت و هلن میرن اگرچه به بانتون و آدمهای دور و بر او واقعاً جان میبخشد اما این امتیاز مهم و بزرگ هم «دوک» را از ضعفها و پیچیدگیهایش مبرا نمیسازد و سؤالات فراوان موجود درباره آن را پاسخ نمیدهد و دنیای سرشار از تناقض این مرد را توجیه و از آن کاملاً رفع ابهام نمیکند.
منبع: روزنامه ایران/ وصال روحانی
انتهای پیام/
There are no comments yet