• کد خبر: 5397
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:13 شهریور 1401 ساعت: 13:27

شخصیت‌های شاخص سینمای نرگس آبیار؛ اهل چالش

در این مطلب مروری داریم بر ماندگارترین نقش‌هایی که به پشتوانه قدرت قلم و کارگردانی نرگس آبیار در حافظه‌مان ماندگار شده‌اند.


دقیقاً ۱۰ سال پیش بود که نام عجیب و غریب فیلمی در میان فهرست آثار راه‌یافته به جشنواره فیلم فجر توجه‌ها را به سمت خود جلب کرد. نامی غیرمعمولی که امضای چهره‌ای نه‌چندان شناخته شده را هم به پای خود داشت. نرگس آبیار هرچند آن زمان یک فیلم‌اولی بود اما برای آن‌ها که دستی بر آتش اخبار فرهنگ و هنر داشتند، چهره‌ای گمنام نبود. او سال‌ها هم در حوزه ادبیات و هم در زمینه ساخت فیلم‌های کوتاه و مستند، تجربیاتی را به نام خود ثبت کرده بود اما فیلم «اشیا از آن‌چه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» اولین دورخیز رسمی او برای ورود به عرصه کارگردانی سینمای بلند بود.

واقعیت این است که فیلم اول، چندان چنگی به دل نمی‌زد و هرچند تجربه‌ای شسته و رفته در مقام یک کارگردان فیلم‌اولی به‌حساب می‌آمد اما قوت لازم را برای اثبات کشف یک استعداد تازه در سینمای ایران را نداشت. قوتی که تنها یک سال بعدتر، فیلم «شیار ۱۴۳» به همراه خود آورد و نام نرگس آبیار را در فهرست فیلمسازان کنجکاوی‌برانگیز تثبیت کرد. او در حالی این روزها شاهد اکران عمومی‌ «ابلق» به‌عنوان تازه‌ترین ساخته خود است که در طول یک دهه گذشته ۵ فیلم را به سرانجام رسانده است؛ در این پرونده مروری داریم بر ماندگارترین نقش‌هایی که به پشتوانه قدرت قلم و کارگردانی نرگس آبیار در حافظه‌مان ماندگار شده‌اند.

الفت/ شیار ۱۴۳/ مریلا زارعی

الفت بیش از هر ویژگی دیگری یک مادر است؛ مادری که سال‌هاست چشم انتظار است تا فرزند به جنگ رفته‌اش به خانه بازگردد؛ او با وجود تمام حرف و حدیث‌های دیگران، به بازگشت پسرش ایمان دارد.

ویژگی‌های رفتاری

الفت در ابتدای داستان یک مادر است با تمام دل‌سوزی‌های مرسوم برای یک فرزند. او به کارهای خانه رسیدگی می‌کند و تلاش دارد تا رابطه دوستانه خود با فرزندش را محافظت کند. جنگ اما فاصله‌ای عمیق را میان او و تک پسرش رقم می‌زند. الفت با همان آرامش درونی، سال‌ها بی‌تابی و انتظار را تحمل می‌کند. او به‌شدت درون‌گراست؛ همین ویژگی باعث می‌شود کمتر زبان به گلایه باز کند و آن‌جا که کاسه صبرش لبریز می‌شود، به‌واسطه بروز احساسش، احساسات مخاطب نیز برانگیخته می‌شود. او نسبت به دیگران مهربان است اما غرور ذاتی‌اش را هم نمی‌تواند نادیده بگیرد و همین تصویری سرسخت از او می‌سازد.

ویژگی‌های ظاهری

ظاهر الفت هم در طراحی گریم و هم در طراحی لباس، ظاهری روستایی است. او یک مادر است و مشغله دائمش در رسیدگی به امور خانه، ظاهری کاملاً ساده و در عین حال باورپذیر برای هر ایرانی از او ساخته است. در ابتدای داستان، با الفتی به‌نسبت جوان‌تر مواجهیم که هنوز سختی انتظار، چین و چروک به چهره‌اش نیانداخته اما در ادامه داستان و پس از گذشت سال‌ها تحمل دوری فرزند، نه فقط چهره‌اش تکیده می‌شود که قامتش هم خم می‌شود و گاه در راه رفتن، استواری خود را از دست می‌دهد.

موقعیت در کارنامه بازیگر

کاراکتر الفت در کارنامه بازیگری مریلا زارعی بی‌تردید یک قله است. مریلا زارعی بازیگری کاربلد و باسابقه در سینمای ایران است که بعد از دو دهه نقش‌آفرینی در فیلم‌های مختلف، در مواجهه با کاراکتر الفت یکی از متفاوت‌ترین نقش‌آفرینی‌های خود را ارائه کرد. تسلط او هم در درک احساسات درونی و هم در بروز احساسات بیرونی، تصویری باورپذیر از یک مادر چشم‌ به راه پیش روی مخاطب قرار داد. همین ویژگی‌ها هم سبب شد تا این نقش از نگاه داوران جشنواره فیلم فجر برازنده دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شناخته شده و بعد از «سربازهای جمعه» دومین سیمرغ در کارنامه مریلا زارعی ثبت شود.

نکته ویژه

«اختر و روزهای تلواسه» داستانی است که نرگس آبیار،‌ کاراکتر الفت را از دل آن اقتباس کرد و یکی از دلایل قوام این شخصیت در روایت سینمایی را می‌توان همین پشتوانه ادبی قلمداد کرد. در پرداخت شخصیت و طراحی موقعیت داستانی اما آبیار آنقدر از فضای روایت اولیه فاصله گرفت که بعد از توفیق فیلم «شیار ۱۴۳» این‌بار کتاب داستانی را با همین نام و همین فضای داستانی، به قلم خود بازنویسی و روانه بازار نشر کرد.

بهار/ نفس/ ساره نورموسوی

بهار دختربچه‌ای خیال‌پرداز است که زندگی را فراتر از تعاملات جاری میان آدم‌ها و روزمرگی‌هایش در ذهن خود ترسیم می‌کند. او گاه چنان از دنیای آدم‌ها فاصله می‌گیرد که مرز میان واقعیت و خیال را گم می‌کند.

ویژگی‌های رفتاری

کودکی سرشار از انرژی و ناآرام است؛ شیرینی‌های رفتاری و گفتاری‌اش گاه بر دردسرهایی که رقم می‌زند سایه می‌اندازد و همین ویژگی کاراکتر بهار را در روایت سینمایی «نفس»، دوست داشتنی کرده است. بهار حتی در میان دوستان و هم‌سن و سالان خود هم کودکی متفاوت است که دغدغه‌هایی عجیب و غریب دارد. تصمیم نرگس آبیار در مقام کارگردان برای ورود به دنیای خیالات بهار و به‌تصویر درآوردن بخشی از خیالات او در قالب انیمیشن، علاوه‌بر تازه کردن روایت فیلم، فاصله میان مخاطب و این کاراکتر را به حداقل رسانده است. بهار در عین شیطنت، دختری مبادی آداب است.

ویژگی‌های ظاهری

موهای کمی ژولیده و درهم، لپ‌های گل انداخته و کمی سرخ، دهانی کوچک و چشمانی نافذ همه و همه کمک کرده است تا ساره نورموسوی هر چه بیشتر به بهار شبیه شود؛ به دختری روستایی که در عین بلندپروازی و شیطنت، قرار است درون‌گرا باشد و کمتر دنیای خیالی خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. به این ویژگی‌های ظاهری لباس بلند یکسره او را هم اضافه کنید که با شلوار زیر دامن، دمپایی پلاستیکی، پاهای خراش برداشته و دست‌های اغلب خاک‌آلود، سادگی و بی‌‌آلایشی دنیای کودکانه بهار را دوچندان کرده است.

موقعیت در کارنامه بازیگر

ساره نورموسوی به معنای واقعی کلمه در نقش بهار درخشید،‌ بازیگری که نرگس آبیار در یک سفر با او آشنا و متوجه استعدادش می‌شود و به گفته خودش از میان بیش از دو هزار کودک، برای ایفای نقش در این فیلم انتخاب شده است. او که به‌واسطه نقش‌آفرینی در این فیلم توانست لوح تقدیر جشنواره فیلم مقاومت را از آن خود کند و در کنار بازیگرانی همچون فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی و ترانه علیدوستی نامزد دریافت تندیس حافظ شود، بعد از «نفس» حضور قابل توجهی در فیلم‌ها و سریال‌های دیگر نداشت و هنوز مشخص نیست آیا برنامه‌ای برای ادامه این مسیر دارد یا خیر.

نکته ویژه

مهم‌ترین اتفاق درباره بازیگران کودک در سینمای ایران، فراموشی زودرس است؛ بسیاری از بازیگران شیرین و دوست‌داشتنی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی خیلی زود به دست فراموشی سپرده شدند و با فاصله گرفتن از ایام کودکی و شیرین‌زبانی، گویی دیگر جایی در مقابل دوربین نیافتند. متأسفانه این سرانجامی است که به‌رغم درخشش ساره نورموسوی در نقش بهار، برای او نیز دور از انتظار نیست، به‌خصوص که تا همین‌جا و در دوران کودکی هم هنوز نتوانسته است توانایی خود را در اثر دیگری به نمایش بگذارد.

غفور/ نفس/ مهران احمدی

غفور یک راننده کامیون است اما تصویری که قرار است از او در روایت «نفس» ببینیم، فراتر از حرفه‌اش، وام‌دار نسبتش با بهار است؛ او یک پدر با تمام مختصات زشت و زیبای یک پدر نوستالژیک است.

ویژگی‌های رفتاری

کاراکتر غفور در روایت فیلم «نفس» در دو بستر اصلی سروشکل پیدا می‌کند؛ یکی رابطه‌اش با دخترش بهار، به‌عنوان یک پدر و دیگری رابطه‌اش با مادرش یعنی ننه آقا به‌عنوان یک پسر است. او در برابر بهار، همان تصویر مقاوم و محکم از یک پدر ایرانی را به تصویر می‌کشد که اخمش هراس دارد اما مهرش اجازه نمی‌دهد آسیبی از او متوجه فرزند شود. در مقام پسر هم حفظ احترام جایگاه سنتی مادرش، همواره یک خط قرمز برایش محسوب می‌شود. غفور در عین اقتدار، به‌شدت متأثر از روابط عاطفی‌اش با اعضای خانواده رفتار می‌کند.

ویژگی‌های ظاهری

گریم مهران احمدی در نقش غفور ظاهری بامزه برای او در فیلم ایجاد کرده است. موهای بلندی که در بخشی از داستان دستاویز بهار برای خیال‌پردازی هم می‌شود، در کنار پیراهن و شلوار گشاد که یادآور پوشش مردان ایرانی در دهه ۶۰ است، تا حدود زیادی ظاهر غفور را هم مانند جایگاهش در داستان، تبدیل به ظاهری نوستالژیک کرده است. همین پشتوانه نوستالژیک هم تماشای او در فیلم را برای مخاطب دوست‌داشتنی کرده است. چهره‌ای که ترکیب سبیل مردانه و لبخندهای ملیح در آن، حسی توأمان از غیرت و مهربانی یک پدر ایرانی را در خود منعکس می‌کند.

موقعیت در کارنامه بازیگر

مهران احمدی که در مقام بازیگر در طول ۱۶ سال فعالیت حرفه‌ای در ۳۸ فیلم نقش‌آفرینی کرده است، هیچگاه در یک ژانر خاص متوقف نمانده و تلاش کرده سینمای کمدی و جدی را به‌طور همزمان تجربه کند. حضور در فیلم «نفس» را از این منظر می‌توان یکی از تجربه‌های تحسین‌برانگیز در کارنامه مهران احمدی قلمداد کرد که البته به دریافت جایزه و نامزدی در فجر منتهی نشد. او که بعدها به کم‌لطفی داوران جشنواره نسبت به «نفس» معترض شد، بعد از ایفای نقش غفور تا به امروز در ۱۷ فیلم سینمایی دیگر هم نقش‌آفرینی داشته اما کمتر مورد تحسین قرار گرفته است.

نکته ویژه

مهران احمدی یکی از بازیگران محبوب نرگس آبیار است. بازیگری که پیش از «نفس» در فیلم مهم «شیار ۱۴۳» هم نقش‌آفرینی قابل توجهی داشت و بعدتر هم در فیلم «ابلق» این همکاری تکرار شد. این نکته را علاوه‌بر توانمندی‌های مهران احمدی می‌توان به سلیقه و جنس نگاه نرگس آبیار به مقوله بازیگری هم ربط داد چرا که او در زمینه همکاری با بازیگران دیگری نیز این رویکرد را در پیش گرفته است و ابایی از دعوت مجدد از بازیگران آثار قبلی‌اش ندارد.

ننه‌آقا/ نفس/ پانته‌آ پناهی‌ها‌

یک مادربزرگ سنتی و به‌شدت سخت‌گیر نسبت به اصول و قواعدی که برای خود و دیگران ترسیم کرده است؛ ننه‌آقا را باید یکی از ملموس‌ترین تصاویر ثبت‌شده از مادربزرگ در سینمای ایران دانست.

ویژگی‌های رفتاری

در اوج مهربانی و دلسوزی، گویی هیچ رحم و مروتی در مواجهه با خطای نوه‌هایش ندارد؛ هم زبان نفرین دارد و هم دست بزن! ننه آقا در طول روایت «نفس» مدام مشغول کارهای روزمره‌ یک پیرزن سنتی است. گاه به کار خانه می‌رسد و گاه به نظافت بچه‌ها رسیدگی می‌کند اما در تمام طول روز، سخت‌گیرانه همه حرکت‌ها و رفتارهای دیگران را رصد می‌کند تا مبادا کسی از اصولش تخطی کند. عصبانیت‌های اغراق‌شده و تنبیه توأم با دلسوزی از ویژگی‌هایی است که این کاراکتر را به‌شدت به وضعیت خاکستری این جنس از مادربزرگ‌ها در دنیای واقعی نزدیک کرده است.

ویژگی‌های ظاهری

اصلی‌ترین ابزار پانته‌آ پناهی‌ها برای جان‌بخشی به ننه آقا در مقابل دوربین نرگس آبیار، بدون تردید گریم سنگین این کاراکتر بوده است. طراحی و اجرای گریم بر چهره درهم‌شکسته و زجرکشیده ننه‌آقا آن‌قدر سنگین است که شاید طیفی از مخاطبان به‌سختی توانستند چهره پانته‌آ پناهی‌ها را در همان مواجهه نخست، بازشناسی کنند. چهره‌ای که گریمور «نفس» برای این کاراکتر خلق کرده به‌شدت به ویژگی‌هایی که در بخش رفتاری به آن اشاره کردیم نزدیک است. از نظر پوشش چادر و جزئیاتی همچون چارقد سنجاق‌شده زیر چانه هم تلاش شده تا این کاراکتر به فضای نوستالژیک حاکم بر فیلم ضریب دهد.

موقعیت در کارنامه بازیگر

پانته‌آ پناهی‌ها به معنای واقعی کلمه در نقش ننه آقا خوش درخشید و می‌توان این نقش‌آفرینی را یکی از نقاط درخشان کارنامه حرفه‌ای‌اش توصیف کرد. پناهی‌ها که همچون بسیاری از بازیگران درخشان این سال‌های سینمای ایران، ریشه در خاک صحنه دارد و برخاسته از تئاتر است، طی نزدیک به دو دهه بازیگری در سینما در ۲۳ فیلم ایفای نقش کرده اما تنها سیمرغ بازیگری خود را [در بخش بین‌الملل جشنواره فجر] برای همین ننه آقا شکار کرد. او بعدها در فیلم «خروج» و «دسته دختران» نقش‌هایی را ایفا کرد که نگرانی‌هایی را در باب احتمال تکرار خودش در این نقش موفق، به همراه داشت.

نکته ویژه

مهرداد میرکیانی یکی از چهره‌پردازان کاربلد و باسابقه سینمای ایران است که توفیق بخش عمده‌ای از کاراکترهای ماندگار در حافظه جمعی علاقه‌مندان سینمای ایران، بهره‌ای از توانمندی و هنر او داشته است. از صلابت حاج کاظم «آژانس شیشه‌ای» گرفته تا نگرانی جمع دوستان الی در «درباره الی…» و استیصال نادر و سیمین در «جدایی نادر از سیمین». مشخصاً درباره کاراکتر ننه آقا نمی‌توان هنر مهرداد میرکیانی در چهره‌پردازی این فیلم را در کنار توانمندی‌های کارگردان و بازیگر فیلم، نادیده گرفت.

فائزه/ شبی که ماه کامل شد/ الناز شاکردوست

یک شخصیت واقعی که از دل زندگی متلاطم یک خانواده، به فیلم «شبی که ماه کامل شد» راه پیدا کرده است؛ فائزه دختری آرام و ساده است که دست روزگار تقدیری عجیب برایش رقم می‌زد.

ویژگی‌های رفتاری

در ابتدای داستان «شبی که ماه کامل شد»، فائزه یک دختر به‌شدت معمولی و تا اندازه زیادی ساده است که دل در گروی عشق عبدالحمید دارد. او صادقانه هر آن‌چه دارد را با نامزدش به اشتراک می‌گذارد اما کمتر متوجه پنهان‌کاری‌های او می‌شود. در ادامه داستان اما ورق برمی‌گردد و فائزه با تصویری دیگر از واقعیتی که در اطرافش جریان دارد مواجه می‌شود. او حالا تبدیل به دختر مستحکم و مقاوم می‌شود که باید تصمیمی جدی درباره آینده خود و فرزندانش بگیرد. فائزه یکی از خاکستری‌ترین کاراکترهای سینمای آبیار است که به‌رغم تمام اشتباهات و خطاهایش، رفتاری به‌شدت واقعی از خود بروز می‌دهد.

ویژگی‌های ظاهری

طراحی چهره و لباس الناز شاکردوست برای ایفای نقش فائزه به‌شدت وام‌دار فضای بومی داستان فیلم است. او قرار است دختری برخاسته از جنوب شهر تهران باشد که دل‌بسته جوانی شهرستانی می‌شود. زیبایی بکر چهره فائزه، لازمه موقعیت داستانی فیلم برای رقم خوردن رابطه‌ای عاشقانه میان او و عبدالحمید است. چهر‌ه‌ای که البته رگه‌هایی از سادگی را هم در دل خود دارد. در ادامه ماجرا و پس از کوچ فائزه به زادگاه عبدالحمید و پس از آن خارج از کشور پوشش و آرایش او نیز تغییر می‌کند تا نشانه‌ای از تأثیر محیط پیرامون بر زندگی او باشد.

موقعیت در کارنامه بازیگر

چرخش در مسیر بازیگری الناز شاکردوست در سینما، از کمی قبل‌تر از «شبی که ماه کامل شد» آغاز شده بود. او با جدیت تصمیم به فاصله گرفتن از سینمای کمدی و گیشه‌پسند گرفت و از مقطعی به بعد به سمت سینمای متفکر و جدی تغییر مسیر داد. حضور تحسین‌برانگیز او در این دست آثار و البته استقبال منتقدان مسیرش را به‌گونه‌ای همواره کرد که با درخشش در فیلم «شبی که ماه کامل شد» توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگری جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند. سیمرغی که او را در مسیری که پیش رو داشت، ثابت قدم‌تر از قبل کرد.

نکته ویژه

بازی در نقش کاراکتری که مابه‌ازای واقعی دارد، یکی از چالش‌های بزرگ برای هر بازیگری محسوب می‌شود. فائزه منصوری هم شخصیتی واقعی در تحولات سال‌های اخیر در ایران محسوب می‌شود که نقش‌‌آفرینی الناز شاکردوست به جای او در قصه «شبی که ماه کامل شد» بدون چالش هم نبود. یکی از تأثیرگذارترین قاب‌های ثبت‌شده در جشنواره فیلم فجر هم لحظه درآغوش کشیدن الناز شاکردوست از سوی مادر فائزه منصوری بود. مادر فائزه به بهانه این فیلم ناگفته‌های بسیاری از سرنوشت دخترش را با رسانه‌ها در میان گذاشت.

عبدالحمید/ شبی که ماه کامل شد/ هوتن شکیبا

عبدالحمید در ابتدا شمایلی از یک جوان عاشق‌پیشه را دارد اما آرام‌آرام و با پیشرفت داستان تبدیل به مهره‌ای بی‌اختیار در دست برادر می‌شود و زندگی و عشق خود را به مسلخ می‌برد.

ویژگی‌های رفتاری

در نیمه نخست داستان «شبی که ماه کامل شد»، آن‌چه از رفتار عبدالحمید شاهد هستیم، همان چیزی است که از کنش‌های یک جوان عاشق‌پیشه در فیلم‌های این سال‌های سینمای ایران سراغ داشته‌ایم. جوانی شهرستانی و سمج که در تلاش است تا دختری که دل به او بسته است را به‌دست بیاورد. او حتی تا حدودی مأخوذ به حیا هم هست و در جمع سر به زیر دارد و حین بیان جملات عاشقانه، زبانش به لکنت می‌افتد. در روی دیگر سکه اما زمانی که ورق برمی‌گردد، عبدالحمید همچون سایه‌ای از برادرش عبدالمالک ریگی، رفتارهایی عصبی از خود نشان می‌دهد.

ویژگی‌های ظاهری

پوشش ظاهری و گریم چهره عبدالحمید در فیلم، طبیعتاً وام‌دار خاستگاه واقعی این کاراکتر یعنی سیستان و بلوچستان است. البته تلاشی برای مشابه‌سازی میان چهره هوتن شکیبا با شخصیت واقعی عبدالحمید صورت نگرفته و این‌گونه نیست که همچون فیلم‌های مرتبط با تاریخ معاصر،‌ شباهت ظاهری در اولویت قرار گرفته باشد. عبدالحمید در بخش‌هایی از داستان ظاهری شهری دارد اما چهره آفتاب‌سوخته او و لهجه‌اش نشانه‌هایی هستند که خاستگاه بومی او را در کل فیلم نمایان می‌کنند. همزمان با چرخش این کاراکتر در طول داستان، آرام‌آرام چهره‌اش برافروخته‌تر و نگاهش بی‌رحم‌تر می‌شود تا مخاطب نشانه‌های تغییر او را در ظاهر نیز دریافت کند.

موقعیت در کارنامه بازیگر

این یک درخشش و اقبال به تمام معنا برای هوتن شکیبا بود. بازیگر جوانی که به‌واسطه نقش‌‌آفرینی‌ شیرین‌اش در مجموعه طنز «لیسانسه‌ها» تبدیل به چهره‌ای محبوب برای مردم شده بود و برای اولین تجربه نقش‌اول خود در سینما، دست به یک ریسک زد. ایفای نقش پرچالش و پیچیده عبدالحمید اما وجه دیگری از توانمندی‌های شکیبا را به اثبات رساند و در همین گام او را به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول جشنواره فیلم فجر رساند. بی‌تردید حضور در این فیلم نقطه عطفی در کارنامه حرفه‌ای این بازیگر محسوب می‌شود که کارش را در ادامه دشوار خواهد کرد.

نکته ویژه

نه فقط به استناد «لیسانسه‌ها» که تجربه حضور در «طبقه حساس» هم از هوتن شکیبا تصویر بازیگری توانمند در حوزه کمدی را به‌وجود آورده بود اما نکته جالب درباره سینمای ایران همین است که بازیگران شاخص سینمای کمدی هم زمانی جدی گرفته شدند و قدر دیدند که نقش جدی ایفا کردند؛ از اکبر عبدی تا علیرضا خمسه. حالا باید دید هوتن شکیبا می‌تواند از جلد یک بازیگر جدی خارج شده و در نقش‌های کمدی هم سیمرغ شکار کند؟

عصمت/ شبی که ماه کامل شد/ شبنم مقدمی

یک مادر ایرانی با تمام نگرانی‌ها، مراقبت‌ها و البته محبت‌هایی که نسبت به فرزندانش دارد؛ عصمت در روایت «شبی که ماه کامل شد» چنین مادری است که البته دست تقدیر تجربه‌ای سخت را برایش رقم می‌زند.

ویژگی‌های رفتاری

تمام ریزه‌کاری‌هایی که در طراحی مجموعه رفتارهای عصمت از سوی کارگردان و بازیگر، به کار گرفته شده است، برگرفته از ویژگی‌های یک مادر ایرانی است که شاید بخش‌هایی از این ویژگی‌ها را بتوان همچون یک خاطره جمعی در میان ایرانیان از مادر توصیف کرد. عصمت مدام نگران است. نگرانی‌ای که شاید گاهی در مرحله ابراز، به ناله و نفرین تبدیل شود اما پیوسته، پس‌زمینه‌ای از عشق و محبت در آن جاری است. او در برابر خواست‌ها و آرزوهای دو فرزندش مدام از باب نگرانی واکنش نشان می‌دهد و سرنوشت فرزندانش ثابت می‌کند که این نگرانی‌ها چندان هم بی‌راه نبوده است.

ویژگی‌های ظاهری

از نظر گریم و طراحی لباس، عصمت به‌طور کامل یادآور یک زن جنوب شهری در تهران بزرگ است. زنی که پوشش چادر برایش هیچ محدودیتی به‌حساب نمی‌آید و حتی در پرتلاطم‌ترین لحظه‌ها هم تلاش دارد پوشش خود را حفظ کند. صورت تکیده، کمی سوخته و چشمانی روشن، ویژگی‌های خاصی به چهره عصمت بخشیده است که با کمک نقش‌آفرینی درخشان شبنم مقدمی، تبدیل به چهره‌ای به‌شدت گیرا و سمپات برای مخاطب شده است. در عمق نگاه عصمت همواره می‌توان رگه‌هایی از تردید و نگرانی او را حس کرد و این نگرانی زمانی که با قامت خمیده و راه رفتن نامتعادل او همراه می‌شود، بیشتر بازتاب بیرونی پیدا می‌کند.

موقعیت در کارنامه بازیگر

شبنم مقدمی پیش از عصمت نقش کوتاه دیگری را هم برای نرگس آبیار ایفا کرده بود. او در فیلم سینمایی «نفس» به‌واسطه نقش بسیار کوتاه زن عمو آنقدر خوش درخشید که توانست سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل را از آن خود کند. او در «شبی که ماه کامل شد» باردیگر یک قدرتنمایی تمام عیار کرده است. ایفای تأثیرگذار یک نقش کوتاه و به‌ظاهر فرعی، آن هم به گونه‌ای که در حافظه مخاطب ماندگار شود، قطعاً نشان از توانمندی یک بازیگر در استفاده از فرصت‌ها دارد. کاری که مقدمی به‌خوبی ثابت کرده است در آن کاربلد شده است.

نکته ویژه

بازیگران مطرح زیادی هستند که توانمندی خود را در ایفای نقش‌های فرعی هم اثبات کرده‌اند. در فهرست برگزیدگان جشنواره فجر نام شبنم مقدمی در کنار فاطمه معتمدآریا، سحر دولتشاهی، نیکو خردمند و مهتاب نصیرپور، به‌عنوان بازیگران زنی به ثبت رسیده است که برای دو بار موفق به کسب سیمرغ برای ایفای نقش مکمل شده‌اند. مقدمی علاوه‌بر سیمرغ مشترکی که برای «نفس» و «زاپاس» از آن خود کرد، برای فیلم «امروز» هم این سیمرغ را دریافت کرده است.

غم‌ناز/ شبی که ماه کامل شد/ فرشته صدرعرفایی

یکی از متفاوت‌ترین مادران سینمای ایران است؛ غم‌ناز مادر یک تروریست است که خود از عمق فجایعی که توسط پسرانش رقم می‌خورد آگاه است اما گویی توان مقاومت در برابر آن‌ها را ندارد.

ویژگی‌های رفتاری

غم‌ناز کاراکتر به‌شدت مرموز در روایت «شبی که ماه کامل شد» است. تصور کنید در میانه جلسه خواستگاری، ناگهان مادر داماد، عروس را در کنجی خلوت گیربیاورد و با زمزمه و درگوشی از او بخواهد که قید پسرش را بزند، آن هم بدون هیچ توضیحی! غم‌ناز پر از سکوت و نگاه است. او خیره به اطراف نگاه می‌کند و گاه می‌توان رگه‌هایی از یک بغض و درد عمیق را در عمق چشمانش رصد کرد. او گویی ناخواسته وارد بازی سیاه پسرانش شده اما رفتار مرموزش اجازه نمی‌دهد به‌درستی بدانیم تا کجا با آن‌ها هم‌دست و همراه است.

ویژگی‌های ظاهری

زمان رونمایی از فیلم «شبی که ماه کامل شد» در جشنواره فیلم فجر، حتی در میان مخاطبان حرفه‌ای و فیلم‌باز هم کم بودند آن‌هایی که در همان سکانس‌های ابتدایی حضور غم‌ناز در داستان، متوجه ایفای این نقش توسط فرشته صدرعرفایی شده باشند. گریم به‌نسبت سنگین و در عین حال تأثیرگذار در کنار پوشش محلی و متناسب با خاستگاه خانواده ریگی، تصویری به‌شدت متفاوت از این بازیگر پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد. چهره غم‌ناز به‌شدت در هم شکسته است و کمتر نشانی از زنانگی و زیبایی می‌توان در آن مشاهده کرد.

موقعیت در کارنامه بازیگر

فرشته صدرعرفایی از آن بازیگران گزیده‌کار و غالباً تحسین‌برانگیز در سینمای ایران است. بازیگری که آرام و پیوسته مسیر درخشش خود در سینما را تا به امروز پیموده و باید اذعان کرد که درخشش‌اش در نقش غم‌ناز هم غیرمنتظره نبود. صدرعرفایی برای ایفای این نقش مکمل اما کلیدی در روایت «شبی که ماه کامل شد» توانست سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کند. این سیمرغ هم البته مانند سیمرغی که پیش‌تر برای «کافه ترانزیت» شکار کرده بود، تأثیری در گزیده‌کاری‌اش نداشته است. او همچنان بازیگری کم‌کار در سینمای ایران است و برای نقش‌های خوب، صبر زیادی دارد.

نکته ویژه

فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» اقتباسی از یک داستان واقعی و معاصر است. همین ویژگی پرداخت هر یک از کاراکترها را با چالش‌های بسیاری همراه کرده است. در میان این شخصیت‌ها اما غم‌ناز ویژگی عجیب‌تری دارد. به گفته فرشته صدرعرفایی از این کاراکتر واقعی هیچ ردونشانی در اینترنت وجود ندارد و حتی تصویری از او نیز در جایی ثبت نشده است. از این منظر می‌توان غم‌ناز را زاییده ذهن نرگس آبیار هم دانست.

راحله/ ابلق/ الناز شاکردوست

یک زن حاشیه‌نشین که قربانی شرایط مردانه پیرامون خود شده است؛ راحله را از این منظر می‌توان در کنار طیفی از زنان قربانی در سینمای ایران قرار داد که محکوم به سکوت شده است.

ویژگی‌های رفتاری

نرگس آبیار در روایت داستان فیلم «ابلق»، خیلی با حوصله و سر فرصت راحله را به مخاطب معرفی می‌کند. زنی خانه‌دار که هنوز چالش‌هایی با شوهرش بر سر محل زندگی‌شان دارد اما خط قرمزش حفظ زندگی‌شان است. او حتی در برابر دست بزن همسرش مقاومت می‌کند و تودار است؛ سکوت اصلی‌ترین ویژگی رفتاری راحله است که در هر بزنگاهی او را در موقعیت یک قربانی قرار می‌دهد. حتی زمانی که می‌خواهد از فرزندش در برابر دیگران دفاع کند، هرچند صریح‌تر می‌شود اما باز هم نمی‌تواند هر آن‌چه در دل دارد را به زبان بیاورد.

ویژگی‌های ظاهری

راحله زنی زیباروست که هر چند سایه‌ای از سنگینی بار مشکلات زندگی بر چهره‌اش افتاده اما چیزی از زیبایی‌های او کم نکرده است. او صورتی آفتاب‌سوخته دارد و پوششی متناسب با شرایط یک زن حاشیه‌نشین. او در حریم خانه خود هم در برابر مردان نامحرم، چادر بر سر دارد اما پراکندگی بخش‌هایی از موی سرش بر روی پیشانی، کمی از آشفتگی درونی او را به ظاهرش منتقل کرده است. نگاه رو به پایین و تلاش برای چشم در چشم نشدن با افراد، بخشی از شناسنامه رفتار ظاهری راحله در فیلم است که ارتباطی معنادار با خط داستانی اصلی فیلم هم دارد.

موقعیت در کارنامه بازیگر

در مرور تجربه حضور الناز شاکردوست در فیلم «شبی که ماه کامل شد» اشاره کردیم که او از جایی به بعد تصمیم به تغییر مسیر در سینمای ایران گرفت و با فاصله گرفتن از فیلم‌های گیشه‌پسند و برخاسته از سینمای بدنه، سراغ فیلم‌هایی جدی و متفاوت رفت. «ابلق» را هم می‌توان ادامه‌ای بر همین مسیر تازه الناز شاکردوست قلمداد کرد. شاکردوست که پیش از این فیلم توانسته بود سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی را از جشنواره فجر شکار کند، برای «ابلق» هم نامزد دریافت این جایزه شد تا مشخص شود از نگاه داوران او به‌خوبی دارد مسیر تازه‌اش را طی می‌کند.

نکته ویژه

یکی از حساسیت‌های اصلی داستان فیلم «ابلق» پرداختن آن به سوژه تجاوز است. سوژه‌ای خط قرمزی و حساس در سینمای ایران که البته نمونه‌های موفقی هم از پرداختن به آن در برخی فیلم‌های سینمایی به ثبت رسیده است. چالش اصلی الناز شاکردوست در این فیلم، ایفای نقش زنی است که قربانی یک تجاوز شده اما شرایط زندگی او را ناگزیر از سکوت کرده است. فیلم «ابلق» البته در این زمینه صراحت ندارد و همین وجه آن مورد انتقاد هم قرار گرفته است.

علی/ ابلق/ هوتن شکیبا

شاید نتوان او را یک فرد لاابالی توصیف کرد اما علی در فیلم «ابلق» از همان جنس مردان حاشیه‌نشین و تا حدودی خلافکار است که با یک چالش جدی بر سر ناموس خود مواجه شده است.

ویژگی‌های رفتاری

یکی از متفاوت‌ترین شخصیت‌پردازی‌ها از کاراکترهای حاشیه‌نشین در سینمای این سال‌ها را می‌توان همین شخصیت علی در فیلم «ابلق» دانست. او رفتاری به‌شدت دوگانه با همسرش دارد، از سویی به‌شدت دل‌بسته اوست و عاشقانه تلاش دارد تا او را برای خود نگه دارد اما در سوی دیگر کاراکتری به‌شدت عصبی است که برای محافظت از عشق‌اش حاضر می‌شود دست روی او بلند کند و او را به باد کتک بگیرد. علی در یک نگاه کلی‌تر یک پاکباخته به تمام معناست که گویی هر لحظه دارد تمام زندگی‌اش را در قمار می‌بازد اما دلخوش به قمارهای بعدی است!

ویژگی‌های ظاهری

سری با موهای تراشیده و ترکیب آن با یک ریش پرپشت و سیاه، چهره‌ای خاص به علی بخشیده است. پوشش او هم به‌شدت وام‌گرفته از گروهی از الوات حاشیه‌نشین است، از تی‌شرت پر چین و چروک گرفته تا شلوار گشاد! تمام این ویژگی‌های ظاهری در کنار تلاش هوتن شکیبا برای صداسازی و رسیدن به یک بیان متفاوت و خاص برای این کاراکتر پاکباخته، تصویری متفاوت از یک حاشیه‌نشین قربانی، پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. گویی با تمام خرده شیشه‌هایی که علی در وجود خود دارد، هنوز می‌توان برای او دل سوزاند، حتی در همان لحظه‌هایی که تلاش دارد با فریاد زدن، قدرت نداشته خود را به دیگران ثابت کند!

موقعیت در کارنامه بازیگر

بعد از «شبی که ماه کامل شد» حضور همزمان هوتن شکیبا و الناز شاکردوست در فیلم دیگری از نرگس آبیار می‌توانست یک ریسک به تمام معنا باشد. این‌که از دل همان مثلث قرار بود فضای به‌کل متفاوت خلق شود، برای هر سه نفر آن‌ها یک چالش محسوب می‌شد که باید اذعان کنیم هر سه به خوبی از پس آن برآمده‌اند. بازی هوتن شکیبا در «ابلق» البته به‌رغم بازخوردهای خوبی که از سوی مخاطبان گرفت، چندان مورد توجه منتقدان و داوران فجر واقع نشد اما یک نکته را ثابت کرد و آن این‌که این بازیگر جوان، به‌شدت اهل ریسک و رفتن سراغ تجربه‌های تازه است.

نکته ویژه

در فیلم‌ها و سریال‌های همین چند سال اخیر، به تواتر شاهد کاراکترهایی برخاسته از جنوب شهر و یا حاشیه کلان‌شهرها بوده‌ام. شاید زمانی نقش معتاد در سینمای ایران به‌عنوان یک فرصت برای بازیگران به حساب می‌آمد اما به نظر می‌رسد حالا این لات‌ها هستند که مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته‌اند. در این شرایط نقش‌آفرینی متفاوت هوتن شکیبا در نقش علی و فاصله گرفتنش از کلیشه‌ها امتیازی مضاعف برای او و البته نرگس آبیار محسوب می‌شود.

 

منبع: روزنامه هفت صبح/ محمد صابری

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید