• کد خبر: 5087
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:7 شهریور 1401 ساعت: 13:09

«لامینور»؛ یک قطعه فالش در کارنامه استاد فیلمسازی

تعدادی از منتقدان در سیزدهمین شماره ماهنامه صبا  نظرات کوتاهی را درباره فیلم «لامینور» بیان کردند که چکیده‌ای از آن را می‌خوانید.


در شماره سیزدهم ماهنامه صبا تعدادی از منتقدان نظرات کوتاه خود را در مورد برخی از فیلم‌های روی پرده سینمای ایران بیان کرده‌اند. یکی از این فیلم‌ها «لامینور» (داریوش مهرجویی) است. چکیده نظر این منتقدان را می‌توانید در ادامه مطالعه کنید.

رضا صائمی

«لامینور» را نمی‌توان بدون قیاس با «سنتوری» تحلیل کرد که قرار بود فیلم «سنتوری ۲» باشد. نتیجه این قیاس البته ناامید کننده است حتی اگر «سنتوری» را هم دوست نداشته باشیم. گویی نسخه‌ای کاریکاتوری و اگزجره از فضا و مضمون «سنتوری» در «لامینور» بازتولید می‌شود که اگر بخواهیم به زبان موسیقیایی حرف بزنیم باید بگوییم «لامینور» یک قطعه فالش در کارنامه مهرجویی است. فیلم چنان ازسر بی‌حوصلگی و سرسری ساخته شده که به کمدی ناخواسته بدل می‌شود. حتی حرف فیلم هم کهنه است و تکرار مکررات. فیلمی که در خوانشی سطحی می‌خواهد موانع و عوامل بازدارنده نوازندگی زنان را به تصویر بکشد اما چنان دم‌دستی و کلیشه‌ای که نه منطق دراماتیک موقعیت‌ها درست صورت‌بندی می‌شود و نه شخصیت‌پردازی قوام دارد. به همین دلیل لحن رئالیستی فیلم در فضای سورئالیستی آن استحاله شده و در نهایت روایتی ناموزون از قصه شکل می‌گیرد.

مازیار فکری‌ارشاد

خاطره‌بازی و حسرت‌خواری نسبت به دوره دوم فیلمسازی داریوش مهرجویی که او را به یکی از بهترین و بحث‌انگیزترین فیلمسازان تاریخ سینمای ایران بدل کرد دیگر بس است. مقایسه «لامینور» و چند فیلم ناموفق اخیر مهرجویی با روزگار درخشان فیلمسازی‌اش بی‌فایده است. مهرجویی دیگر سخت نمی‌گیرد و حرف‌هایش را نه در قالب سینمای فلسفی و مضامین عمیق پیشین، که در حیطه مسائل روزمره و نه چندان سنگین اجتماعی سیر می‌کند. اما شلختگی و بی‌حوصلگی چه در متن و چه در اجرا به فیلم آسیب زیادی زده است. قصه دخترکی سرکش و شیفته موسیقی که پدر و نزدیکانش مثل جامعه دائم او را منع و محدود می‌کنند و او عاقبت به مرحله سرخوردگی می‌رسد حرف تازه‌ای نیست. «لامینور» در واقع نسخه زنانه «سنتوری» است. اما حتی مثل آن فیلم ملودرام اثرگذاری نیست.

احمد شاهوند

جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی که با تهیه‌کنندگی رضا درمیشیان پس از سه سال به روی پرده سینماهای ایران رفته، در ادامه ناکامی‌های سازنده‌اش در دهه نود، همچنان هیچ نشانی از داریوش مهرجویی بزرگ ندارد.

همه چیز در فیلم سطحی و سردستی است. از شخصیت‌پردازی تا روایت غیرسرراست. یک زمانی کیمیایی متهم می‌شد – و البته همچنان می شود – به کپی از روی دست خودش و حالا این مهرجویی است که حتی نمی‌تواند از روی دست خودش هم کپی کند. روایت در «لامینور» کاریکاتوری است از آن‌چه که در اواخر دهه شصت در «هامون» دیدیم و نمونه‌ای دیگر از آن را البته با اغماض در اواسط دهه هشتاد در «سنتوری» مشاهده کردیم.

همه چیز در «لامینور» شوخی است و اصلاً و ابداً در هیچ یک از نماهایش نمی‌شود جدی نگاهش کرد. از ماجرای لایو تمرین نادی و گروهش که مشخص نشد چه کسی مسئول گرفتن لایو است، چون همه گروه مشغول تمرین هستند و کسی هم آن اطراف حضور ندارد که بخواهد با گوشی مشغول تصویربرداری باشد(!) تا چگونگی آهنگساز شدن نادی! و از همه مهم‌تر آن مهمانی شبانه و آمدن مأمور نیروی انتظامی با بازی بد علی مصفا و در نهایت سکانس پایانی که اجرای بدی دارد.

کاراکترهای فیلم که همگی به کاریکاتور شبیه هستند تا آدمی که بشود باورش کرد. از پدر (با نقش‌آفرینی اغراق‌آمیز سیامک انصاری که نشان می‌دهد زیادی ماجرا را جدی گرفته است) تا مادری که بیشتر شبیه نامادری است (بهناز جعفری)، پدربزرگی که زیادی مثبت است (علی نصیریان) تا کاوه آفاقی که قطعاً از تصویری که از خودش در فیلم ترسیم کرده راضی نخواهد بود تا مأمور منفعل نیروی انتظامی (علی مصفا) و نامزد سرخوش (مهرداد صدیقیان). در این میان شاید نادی (با بازی قابل قبول پردیس احمدیه) باشد که تا حدودی شکل و شمایلی باورپذیر به خود گرفته است.

اگر نام داریوش مهرجویی بالای سر «لامینور» نبود، شاید راحت‌تر می‌‎شد فیلم را تا پایان تحمل کرد اما تنها چیزی که با آمدن عنوان‌بندی پایانی به ذهن می‌رسد افسوس است برای مهرجویی بزرگ که از «سنتوری» (۱۳۸۵) به بعد بیش از پانزده سال است که فیلمی در خور نام و سابقه‌اش نساخته است.

صوفیا نصرالهی

«لامینور» به لحاظ جهان‌بینی و محتوا ادامه منطقی «سنتوری» است؛ «سنتوری» که آخرین فیلم خوب داریوش مهرجویی بود و هیچ‌وقت رنگ پرده را ندید اما انتهای «سنتوری» هر چند حسرت جای خالی هانیه را داشت اما رستگاری اجرای موسیقی هم بود. «لامینور» تلخ‌تر از این حرف‌هاست. سفره مهمانی که مهرجویی پهن می‌کند این‌جا دیگر دور هم جمع شدنی ندارد. طوفان همه چیز را به هم می‌ریزد و مهمانی باشکوه نابود می‌شود. همان‌طور که کارگردان عزیز ما دست تطاول به خود گشاده با «لامینور» انگار می‌خواهد تمام آن وسواس‌هایش در بازی گرفتن‌ها، سلیقه به خرج دادن‌ها در میزانسن‌ها و موقعیت‌ها را نابود کند. «لامینور» فیلم بدی است. از قضا ایده‌اش بد نیست. یک خطی‌اش که دختری علاقمند به ساز است ولی پدرش نمی‌‌خواهد او کار موسیقی بکند می‌تواند موقعیت دراماتیک ایجاد کند. اما مهرجویی بدترین خرده‌پیرنگ‌ها را انتخاب می‌کند از جمله ماجرای پدربزرگی که خودش عاشق موسیقی است و نوه‌اش را تشویق می‌کند و البته اجرای فیلم از فاجعه چیزی کم ندارد. سیامک انصاری و کاوه آفاق که شبیه کاریکاتور هستند و بهناز جعفری در نقش مادر با آن گریم تو ذوق‌زننده روی گونه‌هایش مضحک است. من از این که مهرجویی همچنان فیلم می‌سازد خوشحالم اما ترجیح می‌دهم «لامینور» را از خاطره‌ام پاک کنم.

 

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید