عدم انتخاب صحیح بزنگاههای داستانی از یکسو و تقسیم نادرست زمان میان اتفاقات فیلم «ابلق» باعث کش آمدن و فشردگی متناوب فیلمنامه شده است.
ساختار در فیلم داستانی بر مبنای روایت خطی یعنی توانایی و مهارت نویسنده در انتخاب و چینش. انتخاب قسمتهایی مهم و قابل تعریف کردن از یک زندگی واقعی یا غیرواقعی که توسط نویسنده به شکلی دقیق و سازماندهی شده در کنار هم قرار میگیرند تا با تکیه بر زمان دراماتیک، قصه را بسازند و پاشنه آشیل فیلمنامه «ابلق» را باید در همین واژه جستوجو کرد.
یعنی عدم انتخاب صحیح بزنگاههای داستانی از یکسو و تقسیم نادرست زمان میان اتفاقات فیلم باعث کش آمدن و فشردگی متناوب فیلمنامه شده است. پرداختن بیش از ظرفیت فیلم به جزئیات زیستی کاراکترها و جغرافیای فیلم از طریق نماهای بسته، کوتاه و ناتورالیستیٍ مد شده در سالهای اخیر که اتفاقاً به دلیل شیوه کارگردانی فیلمساز در شناساندن جغرافیای کلی فیلم ناتوان است، موجب شده قصه روزآمد فیلم که به شکلی بالقوه پرتنش و جذاب است، پس از طی حدوداً چهلوپنج دقیقه (بیش از یک سوم زمان کل فیلم) تازه شروع شود و از طرفی روند شکلگیری نقطه عطف اول فیلمنامه که به اقتضای ماهیتش (نزدیک شدن یک مرد به زنی متأهل برای اغفال و تصاحب او) میبایست در روندی آرامتر و تدریجی اتفاق میافتاد، به شکلی عجولانه پرداخت شده و از این رو چندان قابل باور نیست.
از سوی دیگر فیلم در فاصله میان نقطه اوج یعنی خبردار شدن علی (هوتن شکیبا) از ماجرای پیش آمده تا پایان، به کاشتهایی رجوع میکند که به شکلی سردستی از قبل جاسازی شدهاند. صحنه کاملاً اتفاقی دیدن فیروزه و پسر همراهش توسط جلال (بهرام رادان) یکی از همین کاشتهایی است که قرار است در نقطه اوج فیلمنامه از آن استفاده شود اما به دلیل ماهیت تصادفیاش کاملاً خامدستانه و دور از ظرافت به نظر میرسد.
ضمن اینکه شکل پایانبندی فیلمنامه گواه آن است که فیلمنامه تمام تلاشش را کرده تا تمام راههای احتمالی برای افتادن فیلم به مسیری غیر از آنچه که میبینیم را ببندد و فیلم را در جایگاه فیلمی ناتوان قرار دهد که تنها هدفش دستیابی به یک فیلم گزارشگونه درباره موضوع ملتهبش است و از اینرو به ضد خودش تبدیل میشود.
فیلمنامه از طریق طراحی نقش تعیینکننده شخصیتهای زن فرعی فیلم در رساندن راحله (الناز شاکردوست) به تصمیم تعیینکنندهاش، نوک پیکان انتقادش را به سمت خود آنها میگیرد و با مظلومنماییاش در یک میزانسن جبرگرایانه به فیلمی محافظهکار و مصلحتاندیش تبدیل میشود.
منبع: سایت ماهنامه فیلمنگار/ بهمن شیرمحمد
انتهای پیام/
There are no comments yet