تاریخ سینمای ما مدیون امثال منوچهر اسماعیلیهاست. شاید دیگر نتوانیم چنین کاراکترهایی را در سینما تجربه کنیم؛ چراکه دوبله فیلمهای ایرانی به حداقل رسیده است.
منوچهر اسماعیلی بخشی از تاریخ سینمای ماست. هم در فیلمهای ایرانی صدای او نیمی از نقشآفرینی مهمترین ستارگان دورههای مختلف را برعهده داشت و هم این صدا روی تصویر مشهورترین بازیگران جهان در مهمترین نقشهایشان، دریچهای بود که بهسوی سینمای جهان برای ما باز میشد… خیلی از نقشهای ماندگار نوستالژیهای باشکوه ما از سینما به این صدا مدیون هستند. از آنتونی کوئین در فیلم «الرساله» [که در ایران به «محمد رسولالله (ص)» معروف است] تا داریوش ارجمند در «امام علی(ع)»، یعنی از حمزه سیدالشهدا(ع) تا مالک اشتر نخعی.
صدای او یک صدای باشکوه بود. فرض کنیم که قرار است منوچهر اسماعیلی بهجای یکی از اشیای دور و بر ما صحبت کند. بهنظر میرسد مناسب این است که او بهجای کوه حرف بزند. البته انعطاف در این صدا بهقدری بود که مثلا در فیلم «مادر»، او در کنار صداپیشگی برای محمدعلی کشاورز با آن هیبت و جمشید هاشمپور با آن ابهت، بهجای اکبر عبدی هم که تهتغاری شیرینعقل خانواده بود، حرف زد.
او بهجای بازیگران بزرگی سخن گفت که خودشان هم صدای پرورشیافته و مناسبی داشتند. نوع صدایی که بازیگر هنگام بازی استفاده میکند، روی میمیک صورت، حالت چشم و حرکات دست و بدنش هم تأثیر میگذارد. صدای بم، حالت چشمهایتان را جوری میکند و صدای زیر جوری دیگر. از این رو صحبت کردن بهجای بازیگرانی که خودشان صدای پرورشیافتهای دارند، هنر میخواهد؛ چه رسد به اینکه در عین خارج نشدن از مدار اولیه و اصلی نقش، حتی ارزش افزودهای برای آن ایجاد کنید.
تاریخ سینمای ما مدیون امثال اسماعیلیهاست. شاید دیگر نتوانیم چنین کاراکترهایی را در سینما تجربه کنیم؛ چراکه دوبله فیلمهای ایرانی به حداقل رسیده است. وقتی یک فیلم ایرانی دوبله میشود، میتوانیم نسخه دوبله آن را با صدای خود بازیگر که به همان زبان فارسی حرف میزند، مقایسه کنیم و یک چشمانداز جدید برای ما ایجاد شود. اینها به درک تکوینی ما از سینما کمک زیادی میکند اما بساط دوبله فارسی برای فیلمهای ایرانی تقریباً از سینمای ایران جمع شده است. هنر دوبله فیلمهای خارجی، حالا که قالب سینمای جهان درحال گستردهتر شدن از سینمای غرب است و به آثار شرقی، مثلاً کرهای و چینی هم رسیده، به ایجاد خلاقیتهایی در هنر صداسازی نیازمند است؛ همانطور که نسل اول برای شناختن فضای صوتی صدای غربیها تلاش فراوانی کرده بودند. امروز اما آنچه میبینیم، کپیبرداری از مدل همان دوبلورهای قدیمی و قرار دادن قالب آن روی فیلمهایی است که کاملاً با آن فیلمهای قدیمی متفاوت هستند. دوبله در آن روزگار یک هنر ثانویه بود که به نسخه هنری اولیهاش چیزهایی اضافه میکرد. بسیاری اوقات پس از اینکه فیلمهای خارجی به فارسی زیرنویس شدند، هر دو نسخه دوبله و زیرنویس آنها بهطور جداگانه تماشا شد، چون هرکدام از این دو نسخه حالوهوای خاصی داشتند و انگار فیلم با تغییر حاشیه صوتیاش بهنوعی بازسازی شده بود.
چند نسل از مردم ایران وقتی نام حمزه سیدالشهدا(ع) را بهعنوان یک شخصیت تاریخی میشنوند، چهره آنتونی کوئین در ذهنشان نقش میبندد اما هیچکدام از آنها آنتونی کوئین را بدون صدای منوچهر اسماعیلی تصور نمیکنند. دیالوگی از سکانس نهایی فیلم «پاپیون» که استیو مککوئین در آن از زندان فرار کرده بود و به دریا پریده و فریاد میزند «آهای حرومزادهها! من هنوز زنده هستم…»، نه با صدای خود استیو مککوئین بلکه با صدای منوچهر اسماعیلی تبدیل به یکی از پررنگترین نوستالژیهای ایرانی شده و حتی با اینکه در دهه سوم قرن ۲۱ هستیم و فیلمهای سهبعدی به بازار آمدهاند، آن فیلم و آن صحنه از «پاپیون» با کیفیت نیمهرنگیاش در فضای مجازی دستبهدست میشود و بهعنوان واکنش به خیلی از اتفاقات، مورد استفاده قرار میگیرد. آنچه از این سکانس برای ایرانیها جالب است، نه تصویر بسیار بیکیفیت استیو مککوئین در پاپیون، بلکه صدای باشکوه منوچهر اسماعیلی است.
غیر از گریگوری پک، شان کانری، ماکس فونسیدو، پیتر سلرز، کلینت ایستوود، فرانک سیناترا، لارنس اولیویه، همفری بوگارت، مارلون براندو، جک لمون، آل پاچینو، رابرت دنیرو، داستین هافمن، هیث لجر، شان پن، راچ کاپور، آمیتاپ پاچان، مارچلو ماسترویانی و خیلی از هنرپیشههای بزرگ دیگر که اسماعیلی بهجایشان حرف زد، و در میان هنرپیشگان ایرانی هم به غیر از عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، مهدی فخیمزاده، جمشید هاشمپور، محمد کاسبی، فرامرز صدیقی، جلال پیشواییان، جعفر دهقان و حتی پولاد کیمیایی… در دوره دوبله فیلمهای ایرانی پس از انقلاب، بهعنوان دوبلور جمشید مشایخی و داریوش ارجمند شناخته میشد.
منبع: روزنامه فرهیختگان/ میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است