«کلوزآپ» فیلمِ دوران گذار کیارستمی است و ویژگیهایی از دورههای مختلف کاری او را در خود دارد؛ خصوصیتی که آن را به اثری کمیاب در کارنامه غنی کیارستمی تبدیل میکند.
تجربه نشان داده که، لااقل در بسیاری از موارد، کیفیت فیلم با میزان ادعاهای آن در مورد اشاره به مضامین کلان رابطه عکس دارد. خیلی از فیلمهای بد، آثاری هستند که در ظاهر دارند حرفهای بزرگی میزنند. چه در ادعاهای سازندگان آن آثار و چه در متن فیلم، با شعارهای فراوانی در مورد شرایط بشری روبهرو میشویم. اما نکته این است که رو بودن چنین ادعاهایی عموماً مانع پرداخت دقیق داستان و پرورش درست شخصیتها میشود.
اما در مورد اکثر آثار خوب، ماجرا برعکس است. این فیلمها در بسیاری از موارد محدود به داستان و شخصیتهای ویژهای میشوند اما اگر فیلمساز از جهانبینی غنی و پیچیدهای برخوردار باشد، بهترین آثارش به مرور زمان کیفیتی عمومی و جهانی هم پیدا میکنند. «کلوزآپ» (عباس کیارستمی) که بهتازگی توسط ایندیوایر بهعنوان دومین فیلم برتر دهه ۱۹۹۰ سینمای جهان انتخاب شده، متعلق به همین دسته از آثار است. ماجرای فیلم از گزارشی واقعی و جنجالی اقتباس شده بود و در ظاهر به روایت مجدد وقایع آن حادثه محدود میشد. اما جایگاهی که فیلم در گذر زمان پیدا کرده نشان میدهد که چطور همین داستان از روایت زندگی و دغدغههای چند آدم خاص فراتر رفته. فراموش نکنید که این اولین بار نیست که «کلوزآپ» جایگاهی در میان برترینهای دهه ۹۰ سینمای جهان پیدا میکند. در سال ۱۹۹۱، نشریه کایه دو سینما این فیلم کیارستمی را بهعنوان پنجمین فیلم برتر سال برگزید. در سال ۲۰۰۰ هم، در همان نشریه، رتبه چهارم بهترین فیلمهای دهه ۹۰ (به طور مشترک با دو فیلم دیگر) به «کلوزآپ» رسید.
«کلوزآپ» در ظاهر در مورد مردی به نام حسین سبزیان است که بهواسطه عشق جنونآمیز به سینما، یک بازی سینمایی را بهراه انداخته و، بهخاطر شباهت ظاهری به یک فیلمساز مشهور، خود را جای او جا میزند. اما میتوان آن را اثری در مورد تمام کسانی دانست که برای پیشرفت در جامعه یا پذیرفتهشدن و مورد احترام قرار گرفتن از سوی دیگران، نقاب به چهره میزنند. کدام یک از ما میتوانیم ادعا کنیم که با موقعیت مشابهی روبهرو نشدهایم؟ چه کسی میتواند بگوید که هیچگاه تلاشی برای «دیگری شدن» انجام نداده است؟ هر چند کیارستمی در طول فیلم چندان بهسمت ریشهیابی اجتماعی ظهور افرادی چون سبزیان پیش نمیرود، ولی در طول فیلم آنقدر با سبزیان همراه میشویم که تقریباً قدرت قضاوت را در مورد او از دست میدهیم. سبزیانِ «کلوزآپ» هیچ ربطی به یک کلاهبردار ندارد. او نه قرار است قهرمان باشد و نه یک ضدقهرمان ویژه. سبزیان، یکی مثل خود ما است. همین است که باعث میشود هر کدام از ما بتوانیم خودمان را جای سبزیان بگذاریم و موارد مشابهی را به یاد بیاوریم که تصمیم گرفتیم برای ارضاکردن خواستههای درونیمان، نقاب به چهره بزنیم.
نکته ویژه دیگر «کلوزآپ»، به بررسی نسبت داستان با حقیقت در فیلم برمیگردد. این ویژگی در زمان اکران فیلم از سوی بسیاری از منتقدان ایرانی با سوءتفاهم روبهرو شد: یکی فیلم را چندپاره نامید، آن یکی لقب فاشیستی را سزاوار «کلوزآپ» دانست و دیگری اعتقاد داشت که کلوزآپ چیزی بیش از یک گزارش کسلکننده تلویزیونی نیست. بعضیها تا جایی پیش رفتند که اعتقاد داشتند «کلوزآپ» نه پس از بیرون آمدن از سینما، که پیش از آن فراموش میشود! اما این جنبه مغفولمانده از فیلم در گذر زمان شفافتر شد. «کلوزآپ» فیلمی است که با ترکیب غیرمنتظره مایههای مستند و الگوهای داستانی، ما را در تفکیک ماهیت اجزاء خود دچار تردید میکند. آیا فیلمهای مستند را واقعاً میتوان بازنمایی بیواسطه حقیقت دانست؟ آیا انتخاب جای دوربین و گزینش قسمتهای ضبطشده و قسمتهای حذفشده بهمعنی دستکاری ضمنی حقیقت نیست؟ شیوه جسورانه ساختاری «کلوزآپ» راه را برای چنین بحثهایی باز میکند؛ بحثهایی که در تمام این سالها در مورد این فیلم کیارستمی در گرفته و البته نمیتوان پایانی برای آن متصور بود.
اما گذر زمان «کلوزآپ» را از جنبهای دیگر هم به یکی از مهمترین آثار کیارستمی تبدیل کرد. «کلوزآپ» فیلمِ دوران گذار کیارستمی است و ویژگیهایی از دورههای مختلف کاری او را در خود دارد؛ خصوصیتی که آن را به اثری کمیاب در کارنامه غنی کیارستمی تبدیل میکند. این نکته را مجید اسلامی سالها پیش در شماره ۲۴۸ ماهنامه فیلم (۱۲ بهمن ۷۸) در مطلبی با عنوان «صداهای خارج از قاب» به خوبی توضیح داد و شاید ذکر آنچه اسلامی در یادداشت خود نوشته بتواند بحث را روشن کند: «کلوزآپ در میان آثار پس از انقلاب کیارستمی عملاً یک حلقه واسطه است؛ حلقه واسطهای میان دو نوع فیلم که تمام آثار او را دربر میگیرد. یک نوع مستند پژوهشی که «قضیه شکل اول، شکل دوم»، «همشهری»، «اولیها»، و «مشق شب» را میتوان در آن طبقه جای داد، و نوع دیگر فیلمهای داستانی که شامل سهگانه «کوکر»۱ و «طعم گیلاس» میشود… «کلوزآپ»، هم یک مستند پژوهشی است که پیرامون یک ماجرای واقعی شکل گرفته، و هم یک فیلم داستانی. به لحاظ فرم بهاندازه دیگر فیلمهای داستانی کیارستمی استیلیزه نیست و از کمپوزیسیونهای زیبا و روایتهای هندسی آثار دیگرش در آن خبری نیست. از این نظر تا حدی شبیه فیلمهای نوع اول است. ولی در عین حال جلوههایی از داستانپردازی هم در آن بهچشم میخورد. بسیاری از صحنهها بازسازی شده و آدمها در آن نقش خودشان را بازی کردهاند و پس و پیش شدن عرصه وقایع بهگونهایست که شکل یک روایت داستانی را به خود میگیرد».
بحث در مورد «کلوزآپ» بسیار است. با فیلمی روبهرو هستیم که، بیش از سه دهه پس از ساخت، هنوز در محافل آکادمیک مورد بحث قرار میگیرد و راه را برای انواع تحلیلها باز گذاشته است. تماشای چندباره فیلم، شاید بتواند برخی از ابعاد این اثر بزرگ و منشورمانند را برای ما بگشاید.
پینوشت:
سید آریا قریشی
انتهای پیام/
یک نظر