• کد خبر: 4964
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:29 مرداد 1401 ساعت: 09:54

برادران کوئن؛ به چیزی که دل نداره دل نبند!

برادران کوئن در دل هالیوود فیلم عامه‌پسند می‌ساختند اما در پایان همه قواعد ژانر را می‌شکستند و قصه را بر مبنای شانس و تصادف صورت بندی می‌کردند. 


برادران کوئن و سینمایشان گرچه به تاریخ و جغرافیای هالیوود گره خورده‌اند، اما یک استثناء در قواعد سینمای هالیوود هستند که منطق فرمایشی آن بر برنتابیدن و حتی آن را به سخره گرفتن است. آن‌ها در دل هالیوود فیلم عامه‌پسند می‌ساختند اما در پایان همه قواعد ژانر را می‌شکستند و قصه را بر مبنای شانس و تصادف صورت بندی می‌کردند. یک روایت ساختارشکنانه در دل سینمای قاعده‌مند و ژانری. آن‌ها آن‌قدر در این شیوه پای فشردند که در نهایت هالیوود آن را به مثابه یک سبک متفاوت فیلمسازی در دل خود پذیرفت. برادران کوئن به تدریج جای مهمی در صنعت سینما برای خود باز کرده و خود را به عنوان فیلمسازانی مؤلف اثبات کردند. جوئل در رشته سینما و ایتان در رشته فلسفه تحصیل کرد و همنشینی این دو یعنی فلسفه و سینما در این همکاری برادرانه در شکل‌گیری زبان سینمایی خاص آن‌ها بی‌تأثیر نبود.

در واقع سینمای آن‌ها ترکیب و تلفیقی از فلسفه و سینماست که به اعتقاد برخی از منتقدان می‌توان آن را در این گزاره خلاصه کرد که «راحت باش و زندگی کن! برای مال دنیا ارزشی قائل نشو! هیچ وقت روی نقشه و منطق حساب باز نکن» در واقع این نگاه و نگرش به زندگی که به فلسفه رواقی و رواقی‌گری هم پهلو می‌زند ماهیت هستی‌شناختی و مفهومی فیلم‌های برادران کوئن را تشکیل می‌دهد. سینمایی که طعم فلسفه می‌دهد. ردپای این فلسفه رواقی‌گرانه را می‌توان در شخصیت پردازی‌های فیلم‌هایشان هم نشانه‌شناسی کرد. اکثر قهرمان‌های فیلم‌های آن‌ها، انسان‌هایی ساده‌دل و مهربان، آرام، تا حدی تنبل و بی‌خیال هستند. با این حال با شخصیت‌های سهل و ممتنعی در آثارشان مواجه هستیم که در عین سادگی نیازمند رمزگشایی‌های روانشناختی و دراماتیک هستند.

اولین فیلم بلند برادران کوئن، «خون ساده» بود که البته هنوز فاقد ایده‌های خلاقانه آن‌ها بود اما واجد شخصیت‌پردازی پیچیده و قابل تأملی بود که با شخصیت‌های فیلم‌های دیگرشان تفاوت داشت. چهار شخصیت اصلی در فیلم داریم که هیچ کدام بر دیگری قابل ترجیح نیستند. به عبارت دیگر، هیچ یک سفیدتر یا سیاه‌تر از دیگری نیست. بر این اساس پایان فیلم را نه می‌توان خوشحال‌کننده دانست و نه تراژدیک؛ اگرچه منطبق بر پایان‌بندی‌های کلاسیک هالیوودی است.

نشانه‌های خلاقیت و نوآوری را در فیلم دوم برادران کوئن، «بزرگ کردن آریزونا» باید پی گرفت. فیلم، داستان دزد خرده‌پایی را روایت می‌کند که با پلیس زنی که چندین بار او را دستگیر کرده است، ازدواج می‌کند و زمانی که می‌فهمند قادر به بچه‌دار شدن نیستند، تصمیم می‌گیرند یکی از پنج قلوهای معروفی را که به تازگی از یک زوج مشهور زاده شده‌اند، بدزدند. برادران کوئن با مقایسه اجمالی زندگی دزد خلافکار، رئیسش در شرکتی که او بعد از ازدواج در آن مشغول به کار شده و آن زوج سرشناس، عملاً زندگی هر سه را نقد می‌کند و بدین ترتیب دامنه هجویات خود را از یک قشر محدود به کل جامعه آمریکا گسترش می‌دهند.

کوئن‌ها در فیلم سوم خود، «تقاطع میلر» تلاش کردند تا نگاهی نوآورانه به فیلم‌های گانگستری دهه ۳۰ داشته باشند. روابط ضدقهرمان با گروه‌های خلافکار، شهرداری که خودش دستی در کارهای خلاف دارد و نوع رابطه عاشقانه ضدقهرمان با زنی که دست کمی از خودش ندارد در این فیلم از جمله ارجاعات آشکار به نوآرهای گنگستری کلاسیک هستند.

پس از «تقاطع میلر»، کوئن‌ها به دنیای خودشان باز می‌گردند و فیلمی می‌سازند که می‌توان از آن به عنوان اولین فیلم تمام کوئنی آن‌ها یاد کرد: «بارتون فینک» (۱۹۹۱) که نخل طلای جشنواره کن را هم کسب کرد، داستان نمایشنامه‌نویس موفقی به همین نام است که یکی از تهیه‌کنندگان هالیوودی او را به آن‌جا می‌برد تا برایش یک فیلمنامه بنویسد. اما ساخت فیلم «فارگو» یک موفقیت تمام عیار برای آن‌ها بود و خیلی‌ها این فیلم را کوئنی اصیل می‌دانند.

 

«لبوفسکی بزرگ» هم از آن فیلم‌های کوئنی تمام عیار است که جدا از موضوعش، تک صحنه‌های کوئنی هم کم ندارد. پس از «لبوفسکی بزرگ»، برادران کوئن دست به کار ساختن فیلم «ای برادر کجایی؟» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با بازی جرج کلونی، جان تورتورو و جان گودمن شدند تا این بار فیلم اقتباسی بسازند. این فیلم اقتباسی آزاد از داستان ادیسه هومر است که غیر از طرح کلی داستان و چند سکانس، شباهتی به ادیسه ندارد. فیلمی که با فروش خوبی روبه‌رو شد و منتقدان نیز آن را یکی از بهترین فیلم‌های برادران کوئن دانسته‌اند.

یکی دیگر از فیلم‌های مورد توجه برادران کوئن فیلم «قاتلین پیرزن» است که می‌توان آن را چکیده عقاید و نظرات فلسفی – سینمایی آن‌ها دانست. بخت و اقبال، تأثیر به سزای آن در زندگی و غلبه آن بر همه چیز، ساده دلی و خوش خیالی، دل نبستن به هیچ چیز و هیچ کس، طنز در عین جدیت و برعکس، همگی مؤلفه‌هایی هستند که در این فیلم به چشم می‌خورد. با این حال اصرار کوئن‌ها برای حفظ شیوه کلاسیک فیلم و پرهیز از به کار بردن شیوه خودشان، باعث شده تا آن تطابق فرم و محتوا که در اکثر فیلم‌های برادران کوئن دیده می‌شود، در این‌جا غایب باشد اما سرانجام، این فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» بود که اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را نصیب برادران کوئن کرد. فیلم با بازی تامی لی جونز، خاویر باردم و جاش برولین، داستان به ظاهر ساده یک تعقیب و گریز را روایت می‌کند.

کوئن‌ها همچون همیشه مفاهیم خاص خودشان را در پس این داستان پنهان کرده‌اند. اغلب منتقدان علت عمده موفقیت فیلم‌های برادران کوئن را در این می‌دانند که آن‌ها همان چیزی هستند که می‌سازند و خیلی شبیه به قهرمان‌های فیلم‌هایشان هستند: ساده و آرام و بی‌ادعا.

 

منبع: فیلیموشات/ رضا صائمی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است