یکی از نکاتی که «روز ششم» را به اثری قابل اعتنا تبدیل میکند، بهرهگیری از اصول درام و یکی از مهمترین آنها یعنی مقوله زمان است.
حجت قاسمزاده پس از نوشتن فیلمنامه چندین تلهفیلم و نگارش فیلمنامههای سینماییای همچون «سومین روز پس از مرگ» و «قتل آنلاین» به سراغ ساخت مجموعههای تلویزیونی رفت که از جمله شاخصترین آنها میتوان به سریال «یادآوری» اشاره کرد. سریالی که با موضوع جدید و نوآورانه خود احترام زیادی برای مخاطب قائل بود که البته ممکن است به خاطر شبکه پخشکنندهاش نسبت به آثار دیگر تلویزیون از فرصت کمتری برای دیده شدن برخوردار بوده باشد. با این حال سریالی همچون «یادآوری» که فیلمنامه آن را رویا غفاری به رشته تحریر درآورده، نشان میدهد که قاسمزاده به دنبال تجربههای جدید در حوزه فیلم و سریال است.
یکی از دلایل اهمیت فیلمی مانند «روز ششم» این است که کارگردان راحتطلبی بسیاری از فیلمهای آپارتماننشین را اختیار نکرده و به سراغ یک ژانر جدید رفته است. البته واژه ژانر را باید با حساسیت بیشتری به کار برد و بهتر است در دستهبندی فیلمی همچون «روز ششم» آن را متعلق به مجموعه فیلمهای سرقت بدانیم. در این راستا اگر بخواهیم چند فیلم مهمِ سرقت را یادآوری کنیم، لازم است به آثاری مانند «یازده یار اوشن» «دوازده مرد خبیث» و «هفت دلاور» اشاره کنیم.
در فیلمهای سرقت یک قهرمان زبده وجود دارد که اعمال او بر کل داستان سایه میاندازد. قهرمانی که دارای تواناییهای خاص و مهارتی مثالزدنی است. در فیلم «روز ششم» این وظیفه به شخصیت احمد با بازی مصطفی زمانی محول شده است. او از ابتدای کار با دو جریان متفاوت روبهروست که مطابق با آن باید دست به کنش بزند. اول اینکه او به دلیل سرقت طلاها برای مدتی زندان میافتد و حالا که آزاد میشود، میخواهد بفهمد که عاقبت طلاها چه شده است. مهمترین آنتاگونیستی که روبهرویاش قرار دارد نیز شخصی به نام سیامک (مهران احمدی) است. اما طرف دیگر ماجرا مربوط به وعدهای است که احمد به صابر (جمشید هاشمپور) داده است.
صابر هزینه آزاد شدن احمد را میپردازد تا او در ازای آن شریک صابر یعنی صابری (همایون ارشادی) را پیدا کند تا بدین ترتیب بدهیهای صابر نیز تسویه شده و از زندان آزاد شود. در «روز ششم» با این حال برای این که شخصی بتواند از میان این دو دسته شرور جان سالم به در ببرد نیازمند هوش و ذکاوتی فراوان است که در فیلمنامه سعی شده به احمد چنین ویژگیهایی داده شود. احمد دائماً تحت فشار است و باید مدام توپ را به زمین بازی رقبایش بیاندازد اما واقعیت اینجاست که او کاراکتری قدرتمند محسوب میشود و به سادگی تسلیم نمیشود.
نوع بازی مصطفی زمانی نیز در این نقش در باورپذیری هر چه بیشتر کاراکتر احمد مؤثر بوده و مخاطب را با خود همراه میکند. اکتهای سریع و بدون تعلل او هنگام رویارویی با شخصیتهای منفی و چهره در هم کشیده و عبوسش در لحظاتی که نیاز است فردی را به خاطر اجرای نقشههای شوم بترساند، همگی در ارتقای این کاراکتر مؤثر هستند. البته فیلمنامهنویس چندان تمایل ندارد تا به ویژگیهای درونی احمد نزدیک شود و مثلاً به پیشینه داستان احمد و همسر سابقش بپردازد که در این صورت یکی از نقشهای ماندگار سینمای ایران خلق میشد.
چند ویژگی مهم که باعث میشود تا مخاطب دائماً درگیر داستان «روز ششم» باشد و تا لحظه آخر فیلم را دنبال کند، حجم بالای اطلاعات دربارهی شخصیتها و رویدادهای مختلف، و سرعت سرسامآور برخی از دیالوگهایی است که بین کاراکترها رد و بدل میشود؛ همچنین شخصیتهایی مثل پلیس (افشین هاشمی) که تا پایان نمیدانیم قرار است با احمد چه کند و همین موضوع بر تعلیق ماجرا میافزاید. در این زمینه اساساً سعی قاسمزاده بر این بوده تا پلیسی متفاوت خلق کند، برای همین هم است که شخصیت افشین هاشمی در فیلم دائماً به احمد فرصت میدهد و بهجای اینکه خودش دست به کار شود به احمدی اعتماد میکند که به جرم سرقت در زندان بوده است.
اما یکی دیگر از نکاتی که «روز ششم» را به اثری قابل اعتنا تبدیل میکند، بهرهگیری از اصول درام و یکی از مهمترین آنها یعنی مقوله زمان است. فیلم از همان اول با ما یک قرار میگذارد و آن این است که قهرمان تنها پنج روز فرصت دارد تا طلاها را به سیامک برگرداند. این صحنه خاص که به شکلی الگومند نیز اجرا میشود (نیروهای شر قهرمان را محاصره میکنند و مدام او را کتک میزنند) از این امکان برخوردار است تا همذاتپنداری مخاطب را برانگیزد و او را با قهرمان همراه کند. اما خوب است به موضوع زمان برگردیم و کمی بیشتر درباره آن توضیح دهیم. زمان و مکان از عناصر مهم یک درام محسوب میشوند، در صورتی که کمیت یکیشان لنگ بزند احتمالاً داستان نیز از روابط زنجیروار به شکل منطقی برخوردار نخواهد بود.
توجه به زمان پیشینهای دیرینه دارد و پایهگذار آن را میتوان ارسطو نامید. بنا به عقیده ارسطو یک تراژدی زمان معینی دارد و نباید بیشتر از یک شبانهروز به طول بیانجامد. بنابراین این نکته که برای قهرمان زمانی تعیین شود و او به این مدت کوتاه متعهد بماند، مسئلهای است که بر تنش ماجرا میافزاید و در صورت عدم توفیقِ قهرمان هولناک بودنِ پایانی شوم را هشدار میدهد.
پیشتر ذکر شد که «روز ششم» در دستهبندی فیلمهای سرقت قرار میگیرد اما باید به این نکته توجه داشت که چه در مورد فیلمهایی که از مؤلفههای یک ژانر بهخصوص بهرهمند میشوند و چه آنهایی که در یک سیر کاملاً خلاقانه وارد یک دستهبندی جدید میشوند، آنچه متمایزشان میکند پیچشهای داستانی و رودستهایی است که داستان از آنها رونمایی میکند. فیلمنامه «روز ششم» طوری نوشته شده که این پیچشها و چرخشهای داستانی مدام مخاطب را غافلگیر و او را وارد مسیر جدیدی میکنند… تعداد این رودستها در نیمه اول بیشتر از نیمه دوم است. بهطوریکه در نیمه دومِ فیلمنامه، نقشهها و عملیاتهای مختلف احمد جایگزین پیچشهای داستانی میشود. نقشههای حساب شدهای که در مجموع کارکرد قابلقبولی دارند اما در این میان برخیشان مثل ایده گریم دختر (بهاره افشاری) باورپذیر از آب در نمیآیند.
از لحاظ رابطه مستحکمی که میان قهرمان فیلمهای سرقت و نوع کنشهای او برقرار است، یک قاعده نسبتاً مهم وجود دارد و آن این است که «مأموریت» جایگاه و اهمیت خود را برای قهرمان از دست میدهد و اکتشافات شخصیتر او اهمیت مییابند. موضوعی که فیلمنامه «روز ششم» نیز به آن وفادار بوده و احمد در پایان همه دستاوردهایش را تسلیم پلیس میکند. البته آن لحظه خاصی که قهرمان متحول میشود، مشخص نیست و فیلمنامهنویس از ورود به اینکه آن اتفاق ویژهای که قهرمان را متحول کرده چیست خودداری میکند. آیا آن لحظه بهخصوص لحظه برخورد احمد با صابر در زندان بوده است؟
پایان داستان نیز پایانی الگومند و مبتنی بر تصاویر آشنای فیلمهای اینچنینی است… در پایان باید به این نکته اشاره کرد که فیلمی همچون «روز ششم» را باید در سینما دید و از آن حمایت کرد، چرا که ادامهدار بودن ساخت فیلمهای مستقل اینچنینی تنها در صورت استقبال مخاطب امکانپذیر است.
مجله سینماتیکت/ محمدجواد فراهانی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است