• کد خبر: 4660
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:1 مرداد 1401 ساعت: 09:09

«بی‌صدا حلزون»؛ دغدغه‌مند اما نه‌چندان قدرتمند

«بی‌صدا حلزون» بیش از آن‌که از منظر نوآوری در فیلمنامه‌نویسی و پختگی در داستان‌گویی اثری مهم و جریان‌ساز باشد، که البته نیست، از منظر نکته‌ای که دست روی آن گذاشته است، فیلمی قابل بحث است.


فیلم «بی‌صدا حلزون» دغدغه مهمی را ملاک عمل قرار داده، یک فیلم اول قابل تحلیل است و البته یک هانیه توسلی قابل اعتنا و زحمت کشیده را به خود می‌بیند. همین ابتدای کار باید تأکید کنم که تلاش هانیه توسلی برای ایفای نقش یک مادر ناشنوا که توان سخن گفتن ندارد کاملاً در فیلم به چشم می‌آید و نتیجه این تلاش هم تا حد خوبی قابل قبول است. اما «بی‌صدا حلزون» بیش از آن‌که از منظر نوآوری در فیلمنامه‌نویسی، انسجام و پختگی در داستان‌گویی، ظرافت در شیوه کارگردانی و روایت بصری و حتی درخشش در بخش بازیگری و اجرا اثری مهم و جریان‌ساز باشد، که البته نیست، از منظر مضمون و نکته‌ای که دست روی آن گذاشته است، فیلمی قابل بحث و تحلیل است.

سؤال اصلی در فیلم «بی‌صدا حلزون» حول این مسئله می‌گردد که اصولاً شنیدن بهتر است یا نشنیدن؟ کسانی که از نعمت شنوایی برخوردارند انسان‌های خوشبخت‌تری هستند یا کسانی که ناشنوا هستند؟ اصولاً در اتمسفر و جهانی که پر است از دروغ و دغل و ناصافی، نسبت به زمانی که شنوایی در کار است، نشنیدن برخی صداها و قضاوت‌ها درد کمتری ندارد؟ گره اصلی ماجرا آن‌جاست که پسر بچه‌ای در نوبت کاشت حلزون است. در این میان پدر مخالف است و مادر موافق انجام این عمل. در این میان تأمین هزینه انجام عمل هم [به] موانع پیش روی شخصیت‌های داستان اضافه می‌شود. اما نکته این‌جاست که پدر و مادر که هر دو ناشنوا هستند، باید بین نگه داشتن فرزند ناشنوا در جهان خاص خودشان که بی‌صدا است اما شور و شعف و اتمسفر خاص خودش را دارد و یا تلاش برای کاشت حلزون برای هدایت کردن فرزندشان سمت شنیدن صداها و دور شدنش از جهان امن و اختصاصی پدر و مادر، تصمیم بگیرند.

در این میان بناست مخاطب میان تمایل پدر و تلاش‌های مادر قرار بگیرد و در عین درک دغدغه‌ها و انگیزه‌های این دو بر سر دوراهی تصمیم و قضاوت قرار گیرد. آیا کیفیت فیلمنامه و داستان‌پردازی در فیلم «بی‌صدا حلزون» آن‌چنان منسجم و درهم تنیده است که بتواند این ویژگی را در فیلم ایجاد کند؟ باید اعتراف کرد که در این زمینه چندان قدرتمند ظاهر نشده است. اما به هر شکل ردپای تلاش برای رسیدن به موقعیتی که تماشاگر در مقام قضاوت قرار گیرد و اتفاقاً این داوری برایش کار ساده‌ای نباشد، در فیلم دیده می‌شود.

از وجه درونی شخصیت‌ها ماجرای احساس تملک پدر نسبت به زن و فرزند در کار است. پدر تمایل ندارد بعد از آن‌که همسرش را از دست داده است، در جهان بی‌صدای خودش، حضور فرزندی که حدس می‌زند درک عمیقی بینشان وجود دارد را از دست بدهد. حتی به قیمت آن‌که جلوی درمان ناشنوایی او را بگیرد و فرزند تا آخر عمر حسرت شنیدن صداها را تجربه کند. دوگانه‌ای که میان شخصیت پدر و مادر در فیلم رقم می‌خورد، دوگانه خودخواهی یا فداکاری است.

از وجه بیرونی اما رویه دیگری در کار است. این رویکرد که آیا برخلاف باور عرفی برخورداری از نعمت شنیدن در روزگار حاضر یک امتیاز تلقی می‌شود یا یک آسیب؟ در لایه بیرونی فیلم «بی‌صدا حلزون» در تلاش است به شکلی دست و پا شکسته مخاطب را با این سؤال اساسی روبه‌رو کند. در این‌جا دوگانه نگاه متفاوت در شیوه مراقبت از فرزند هم در کار است. دوگانه به هر دری زدن برای تأمین خرج عمل فرزند و به هر دری زدن برای جلوگیری از عمل فرزند. در این میان تماشاگر با آسیب‌ها و نگاه‌های تبعیض‌آمیز و چندین و چند آسیب ریز و درشت تنیده شده با زندگی ناشنوایان در اجتماع ایرانی روبه‌رو می‌شود.

اما همان‌طور که در بالا قید شد داستان و در ادامه ساختار فیلمنامه فیلم «بی‌صدا حلزون» از چنان قوام و عمیقی برخوردار نیست که تماشاگر را تا نهایت حس استیصال برای قضاوت شخصیت‌ها و تشخیص کار درست از غلط پیش ببرد. با این همه اما صرف طرح موضوع مهمی همچون مصائب ناشنوا بودن و تبعیض‌ها و ناصافی‌هایی که در حق این گروه از شهروندان در همین جامعه ایرانی صورت می‌گیرد، به خودی خود شایسته توجه است. این همه با در نظر گرفتن این‌که این فیلم نخستین تجربه سینمایی بهرنگ دزفولی‌زاده است، ما را به ورود یک فیلمساز صاحب دغدغه‌های اجتماعی که می‌تواند در قدم‌های بعدی‌اش محکم‌تر و منسجم‌تر ظاهر شود امیدوار می‌کند.

 

منبع: فیلیموشات/ محمدرضا مقدسیان

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است