«شادروان» در میان فراوان کمدی های به اصطلاح مبتذل که این سالها رشد فزایندهای نیز داشتهاند موفق شده است به شکلی متفاوت هم خنده را از مخاطبش طلب کند و هم منعکس کننده تلخی بخشی از واقعیتهای اجتماعی پیرامونمان باشد.
محسن شرفالدین در یادداشتی در شماره دوازدهم ماهنامه صبا نگاهی به فیلم «شادروان» داشته و فیلم را از جنبههای مختلف بررسی کرده است. متن کامل این یادداشت را میتوانید در ادامه مطالعه کنید.
فیلم «شادروان» یک کمدی سیاه تماشایی با یک روایت سرراست و روان و تعدادی بازی درخشان از سوی بازیگرانش است. فیلمی که در میان فراوان کمدی های بزن و بکوب و به اصطلاح مبتذل که این سالها رشد فزایندهای نیز داشتهاند موفق میشود به شکلی متفاوت هم خنده را از مخاطبش طلب کند و هم منعکس کننده تلخی بخشی از واقعیتهای اجتماعی پیرامونمان باشد. حسین نمازی حالا با دومین فیلمش پس از «آپاندیس» کاملاً طبقه فیلمسازی خود را ارتقاء داده و قطعاً از این پس نگاههای بیشتری را به سوی خود جلب خواهد کرد. فیلمساز تمام تلاشش را در پایبند ماندن به ژانر اثر به کار بسته و تا آنجایی که قصه و فیلمنامه اجازه میداده در این مسیر موفق عمل کرده است.
در ادامه و به بهانه اکران فیلم شادروان به چند نکته مثبت و منفی این اثر خواهیم پرداخت:
مثبت: یک کمدی آبرومند
همانطور که در ابتدا اشاره کردیم شاید مهمترین مزیت فیلم «شادروان» نسبت به دیگر کمدیهای سینمای ایران در دو الی سه سال گذشته این است که برای خنده گرفتن از مخاطبش به هر وسیلهای متوسل نمیشود. فیلمی که توانسته با تعریف یک قصه پر کشش، شخصیت بسازد و موقعیت خلق کند و با یک سر و شکل آبرومند، کمدی اجتماعی قابل اعتنایی ارائه دهد.
«شادروان» در میان بسیاری از فیلمهای سینمای ایران که انگار با بطن جامعه خود بیگانه و غریبهاند، توانسته به قشر محروم و تودهای غالب از مردم ایران که با مشکلات جدی اقتصادی و فرهنگی دست به گریبان هستند نزدیک شود، با آنها همذاتپنداری کرده و برایشان یک داستان آشنا بازآفرینی کند. «شادروان» موفق میشود به فضای خانوادگی آشنا و سنتی ایرانی نزدیک شده و با طراحی فضایی ملموس، احساس صمیمیت و نزدیکی مخاطب به آدمهای قصهاش را ایجاد کند. «شادروان» از معدود فیلمهای سال گذشته سینمای ایران است که دارای بافت مشخص و آدرس سرراست درباره موضوع و جنس روایتش شده و میتواند درباره طبقه مورد نظرش گفتمان ایجاد کند. این نگرش حسین نمازی در مقام کارگردان و نویسنده اثر باعث شده تا فیلم «شادروان» با پیروی از کهنالگوی کمدیهای اجتماعی ایرانی، و با تعلق موضوعی و ژانری به کمدی سیاه (یا کمدی تلخ) مسیر مشخص و الگوی مناسبی را برای طرح داستانی خود مهیا کند. اگر قرار باشد به ترجمه ژانری کمدی سیاه در تاریخ سینما برسیم باید گفت این سابژانر (زیرژانر یا زیرگونه) آشنا که بیشتر در سینمای اروپا مخصوصاً سینمای ایتالیا و فرانسه ریشه دارد و در تاریخ سینمای ایران نیز نمونههای موفق زیادی را تجربه کرده همیشه موضوعاتی چون مرگ، خشونت و حوادث تلخ را دستمایه داستان خود قرار میدهد و با ایجاد موقعیتهای متضاد با عرف معمول واقعیت، لحظات کمیک و خنده دار خلق می کند. این گونه سینمایی، موقعیت مناسبی را فراهم میآورد تا با توجه به شرایط روز جامعه، و با نگاهی طنزآلود به شرایط، تلاشی برای نقد اجتماعی و ثبت موقعیت تاریخی و جغرافیایی مکان و زمان وقوع حوادث را مورد نظر قرار داد. فیلم «شادروان» نیز با توجه به شرایط سخت تولیدش در اوج دوران کرونا و با توجه با کمبودها و ضعفهایی که در ساختار و فیلمنامه داشته نهایتاً در این امر موفقیت درخور توجهی کسب میکند. فیلمی که در پایان صاحب شناسنامه میشود و حداقل دستاوردش همین ثبت موقعیت واقعی آدمها در تاریخ روایت داستانش است.
خنده تلخی که در اکثر سکانسهای فیلم «شادروان» شاهدش هستیم از همین پرداخت به موقعیتهای تلخی بوده که شاید یادآور لحظات سخت هر کدام از ما، یا اطرافیانمان میتوانست باشد. «شادروان» از آن فیلمهای دوستداشتنی و نزدیک به جریان سیال زندگی است که لحظات احساسی، طنز آلود و البته گاهی بسیار تلخ را برای مخاطبش تدارک میبیند. یک قصه روان دارد که در عین سادگی توانسته با پیچهای داستانی به موقع و خلق صحنههای باورپذیر خانوادگی، مخاطب را تا پایان فیلم بدون احساس خستگی، سرحال و سرپا و مشتاق نگه دارد. «شادروان» شاید از الگوی فیلمهای موفقی چون «یه حبه قند» و «اجاره نشینها» و «مهمان مامان» پیروی میکند و هر چند به آن تکامل و عمق آثاری که نام بردیم نمیرسد ولی قطعاً فیلم مهمی در میان آثار سال جاری و اثری مهم در کارنامه عواملش محسوب می شود.
منفی: فیلمنامه چند پاره
علاوه بر نکات مثبتی که درباره «شادروان» اشاره کردیم، این فیلم چند ایراد اساسی نیز دارد که از تبدیل شدن آن به یک اثر برجسته در سینمای ایران جلوگیری میکند. شاید تجربه کم فیلمساز در پرداخت سینمایی تمام و کمال قصهاش، با استفاده از ابزار تصویر و نور و رنگ، و مهمتر از همه فیلمنامهای که با وسواس و جزئیات کافی به نگارش در نیامده، از دلایل اصلی این کمبودها باشد.
بسیاری از منتقدین پس از دیدن فیلم «شادروان» در چهلمین جشنواره فیلم فجر به ضعف فیلمنامه و نگاه اجتماعی الصاقی به آن اشاره داشتند. نقدهایی که شاید گاهی سختگیرانه به نظر میرسید ولی با توجه به نگرش کلی اثر قابل توجیه هستند. یکی از مشکلات اساسی سینمای ایران در بخش فیلمنامه نویسی عدم تمرکز واحد روی قصه و اضافه کردن بیمورد شاخوبرگهای داستانی یا به اصطلاح خردهپیرنگهای بیربط، برای حفظ ریتم یا جذابیت و کشش داستانی است. متأسفانه فیلمنامه «شادروان» نیز از اواسط داستان دچار این چندپارگی شده که انگار از نبود یک نخ اتصال مستحکم و پیوسته رنج می برد. از جایی به بعد شخصیتها در ظاهر با هم در یک روایت واحد حضور دارند ولی انگار مکمل یکدیگر نیستند و هر کدام در مسیر جداگانه گام برمیدارند. هرچند این روایتهای مجزا، هر کدام به تنهایی اجرایی درخور توجه و پرکشش دارند ولی در یک قصه واحد سرو شکل قوامیافتهای نمییابند. پس در حالی که با یک فیلم و یک روایت خطی طرف هستیم ولی انگار شاهد یک قصه اپیزودیک هستیم و با ماجرای مجزای هر کدام از افراد خانواده طرف میشویم. این نکته احتمالاً مهمترین مشکل فیلم «شادروان» است که اگر مخاطب کمحوصلهای به تماشایش بنشیند، احتمالاً با گمکردن نخ اصلی روایت دچار سردرگمی شده و از ادامه ماجرا دلزده خواهد شد. داستان فیلم «شادروان» بعد از روایت اصلی که به مرگ پدر خانواده و میراث او برای تهیه پول و تحویل جنازه و دفن این پدر میپردازد، ناگهان از ماجرای اصلی فاصله میگیرد و در پرده دوم و سوم فیلمنامه این موضوع به مسئله فرعی تبدیل میگردد. از طرفی در حالی که پایه قصه دارای تلخی بوده و گزندگی کافی برای اشارههای اجتماعی و نقد فرهنگی و اقتصادی را مهیا میکند ولی فیلمنامه به سراغ خردهپیرنگهای بیارتباط به موضوع میرود تا کمبودهای گاهاً کمدی و احیاناً تأثیرات فرامتنی اجتماعی اثر را افزایش دهد. در حالی که در روایت چنین قصهای از خانواده آشنا با فرهنگ سنتی ایرانیزه، تکیه بر یک روایت خطی و تعریف داستانی کامل احتمالاً موفقیت بیشتری کسب میکرد. فیلم «شادروان» با رویکرد کنونی نمیتواند به لایههای عمیقی راه پیدا کند و فقط میتواند با اضافه کردن این خردهپیرنگها و شخصیتهای فرعی ریتم کمدیش را حفظ کند و البته منصفانه باید گفت با توجه به کیفیت کار بازیگرانش تا انتها در این امر موفق و سرپا میماند.
مثبت: بازی بازیگران
«شادروان» بیش از هر چیز محفل هنرنمایی بازیگرانش است. سینا مهراد و بهرنگ علوی شاید بهترین نقشآفرینی کارنامه خود را اجرا میکنند و از سوی دیگر سه بازیگر زن این فیلم یعنی نازنین بیاتی، گلاره عباسی و رویا تیموریان همگی نمونهای از بهترین بازیهای کارنامه خود را ارائه دادهاند. به جرأت میتوان گفت کیفیت بازیها از خود فیلم جلوتر است و بار اصلی جذابیت اثر را به دوش میکشد. اجرای سینا مهراد در «شادروان» مخصوصاً پس از دو سریال پر مخاطب «پدر» و «آقازاده» که میتوانست او را در نقش جوانی مذهبی و درستکار دچار تکرار کند، برایش نجاتبخش بوده و توانسته ابعاد متفاوتی از تواناییهای این بازیگر را به نمایش بگذارد. نازنین بیاتی هم ریزهکاریها و جزئیاتی در نقشآفرینی خود در «شادروان» ارائه داده که در هیچ یک از آثار قبلیش سراغ نداشتیم. حفظ موقعیت کاراکتر در مرز درام و کمدی و بازی کنترلشده نازنین بیاتی در اکثر سکانسهایی که حضور دارد حکایت از بلوغ و پختگی یک بازیگر جوان دارد که تحسین برانگیز است. بهرنگ علوی نیز شاید برای اولین بار در نقشی که چندین سال از سن واقعی خودش بزرگتر بوده در نقش یک مرد مسن با ویژگیهای ظاهری خاص توانسته با یک اجرای تیپیکال و بامزه بار اصلی کمدی اثر را به دوش بکشد. همچنین شاهد دو اجرای سطح بالا از گلاره عباسی و رویا تیموریان هستیم که در ادامه نقشآفرینیهای موفقشان توانستهاند اجرای قابلتوجهی در فیلم «شادروان» ارائه دهند. گلاره عباسی پیش از این توانایی خود را در اجرای نقشهای سخت با گویشها و گریمهای سنگین به اثبات رسانده بود و حالا در فیلم «شادروان» ریسک ایفای نقش یک دختر افغان را پذیرفته و مخصوصاً با اجرایش در پایانبندی فیلم که تا حد زیادی نیز به کیفیت بازی او وابسته است، توانسته بازی قابل قبولی را ارائه دهد. در نهایت باید از حضور رویا تیموریان بگوییم. از آن نمونه بازیگران همه فن حریف سینمای ایران که مخصوصاً در بیست سال گذشته نقش انواع زنان و مادران تیپیکال ایرانی را بر پرده سینماها آورده است. از زن سنتی فیلم «سنتوری» تا مادر تندخو «خانه دختر» گرفته تا مدیر سیستماتیک «زندان زنان» و زن مدرن «کافه ستاره» همگی بخشی از حافظه تاریخی مخاطبان سینما از این بازیگر توانا است. حالا در فیلم «شادروان» با کیفیت تازهای از توانایی اجرای تیپیکال بازی او آشنا میشویم که در عین نزدیکی به همان مادر سنتی ایرانی، جزئیات کمیک دقیق و درخشانی را به کارش افزوده که نقش او را به یکی از جذابترین کاراکترهای فیلم «شادروان» تبدیل کرده است.
در پایان باید گفت فیلم «شادروان» صاحب ویژگیهای یک اثر پر مخاطب بود. راستش را بخواهید گمان ما بر این بود که «شادروان» با یک کمپین تبلیغاتی مناسب احتمالاً از میلیاردرهای گیشه در سال جاری محسوب خواهد شد. فیلمی که رابطه مستقیم با جامعه دارد، از بازیگران محبوبی سود میبرد و قطعاً انتظار میرفت توسط مخاطب انبوهی پذیرفته شود… به هر حال با اینکه این فیلم زمان اکران مناسب نوروز را به دست آورد و فروش حدود ده میلیاردی را کسب کرد، ولی توقع ما و احتمالاً صاحبان اثر نیز موفقیت و اقبال بیشتر در گیشه بوده است. شاید در این میان باید تأثیرات قهر کلی مخاطب با سینماها، تاثیرات پسا کرونایی، افزایش قیمت بلیت سینماها و چند عامل دیگر را برای فروش پایینتر از حد انتظار اکثر فیلمهای نوروز ۱۴۰۱ مورد توجه و تحلیل قرار داد که این امر قطعاً به مطلبی مجزا و تحلیلهایی مفصل و کارشناسانه نیازمند است.
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است