حمیدرضا صدر؛ منتقدی که دوست صمیمی مخاطبانش بود

حمیدرضا صدر با مخاطبش راحت بود، بسیاری از مطالبی که او در طول سال‌ها نوشت، بیشتر شبیه گپ‌وگفت‌هایی دوستانه به‌نظر می‌رسیدند.


لحظه‌ای که خبر نه‌چندان غیرمنتظره اما ناگوار درگذشت حمیدرضا صدر همچون پتکی بر سرم فرود آمد، به یاد مطلبی افتادم که صدر، سال‌ها قبل، در شماره ۲۱۹ ماهنامه فیلم، در مورد سیمای بازیگری جیمز استوارت نوشته بود؛ حمیدرضا صدر مطلب خود را چنین به پایان رساند: «وقتی در ۱۹۹۷ درگذشت، اکثر نشریات با همان عنوان آشنای قهرمان دوران‌های سپری‌شده از او یاد کردند: آخرین مرد دوست‌داشتنی هم رفت…» ۲۵ سال بعد از درگذشت استوارت، استفاده از همین صفت برای توصیف مردی که آن یادداشت را نوشت، گزاف به نظر نمی‌رسد. کدام ویژگی‌ها در شخصیت حمیدرضا صدر باعث شده‌اند که خیلی از ما از نبود او عزادار شویم؟

ماجراجویی

حمیدرضا صدر زمانی (در شماره ۲۳۴ ماهنامه فیلم) در توصیف شخصیت اصلی فیلم «بری لیندون» (استنلی کوبریک) چنین نوشته بود: «این است حکایت مردی که ماجراجوی غریزی نیست و گذرش تصادفاً به عرصه حادثه افتاده و برای حصول به موفقیت همه راه‌ها را طی می‌کند و شخصیت و هویتش را مدام تغییر می‌دهد تا سرانجام نابود شود.» اما تنها شباهت خود حمیدرضا صدر با آن شخصیت در این است که او هم راه‌های مختلفی را در طول زندگی‌اش آزمایش کرد. با این وجود، تفاوت‌ها بیشتر خودنمایی می‌کنند: حمیدرضا صدر (برخلاف بری لیندون) یک ماجراجوی غریزی بود؛ در هرکدام از راه‌هایی که طی کرد به موفقیت دست یافت؛ در عبور از حوزه‌ای به حوزه دیگر، هرگز شخصیت و هویتش را تغییر نداد و نهایتاً نابود نشد بلکه رسیدن به قله را تجربه کرد. این ویژگی باعث شد تا صدر به یک الگو برای بسیاری از سینمادوستان و فوتبال‌دوستان ایرانی تبدیل شود. در دوره‌ای که موفقیت در یک عرصه خاص هم کار دشواری به نظر می‌رسد، صدر در حوزه‌های مختلف (از سینما تا فوتبال و تاریخ) به اوج رسید.

پژوهش

اطلاعات تاریخی صدر حیرت‌انگیز بود و درعین‌حال، جزییات را به شکلی باورنکردنی به خاطر می‌سپرد. به معنای واقعی، خوره پژوهش بود. مجموعه این ویژگی‌ها به او این امکان را داد که بتواند پدیده‌های قدیمی و بارها موردبحث قرارگرفته را از زوایای تازه‌ای مورد ارزیابی قرار دهد. او به ما آموخت که تماشای یک فیلم یا یک مسابقه فوتبال، تنها قدم اول برای تحلیل است. پس از آن، نیاز به عرق‌ریزی‌های فراوان داریم تا بتوانیم تحلیلی شایسته ارائه دهیم.

صمیمیت

حمیدرضا صدر با مخاطبش راحت بود. بسیاری از مطالبی که او در طول سال‌ها در نشریات سینمایی نوشت، بیشتر شبیه گپ‌وگفت‌هایی دوستانه به‌نظر می‌رسیدند که البته از بار آموزشی هم سرشار بودند. در دورانی که جایگاه منتقد بیشتر شبیه یک استاد یا فرمانروا بود، صدر از برقراری چنین رابطه‌ای با مخاطبانش گریخت. بنابراین زمانی که با گسترش رسانه‌ها، جایگاه نظر منتقد به‌جای رأی نهایی به یک نظر در میان نظرات پرشمار مخاطبان تبدیل شد، صدر نه‌تنها – برخلاف برخی از هم‌نسلانش – به خاطره‌ای از گذشته تبدیل نشد بلکه به‌روز ماند و با مخاطبان جدید ارتباط برقرار کرد. گزاف نیست اگر بگوییم این تغییر دوران بر جایگاه و محبوبیت حمیدرضا صدر تأثیر مثبت گذاشت. در فضای بسته چهار دهه قبل، صدر از معدود منتقدانی بود که آمادگی حضور در شرایط جدید را داشت.

سخاوت

برای شناخت شخصیت ویژه و دوست‌داشتنی حمیدرضا صدر نیازی به ملاقات حضوری با او نبود. شور و شوقی که در بخش نوستالژیک و دوست‌داشتنی «سایه خیال» (در ماهنامه فیلم) در دوران حضور او به چشم می‌خورد و انرژی او – همراه با حرکات معروف دستانش – هنگام بحث در مورد فوتبال، به خوبی نشان می‌دهد که صدر تا چه حد برای به اشتراک گذاشتن دانسته‌هایش با دیگران سخاوتمند بود؛ همین اشتیاق مستقیماً وارد تحلیل‌هایش می‌شد. به همین دلیل است که درگذر زمان، او را بیشتر یک سینه‌فیل (Cinephil) کار بلد و باسواد یافتیم تا یک منتقد: آدمی که بی‌هیچ منتی، لذت‌هایش را از دنیای جادویی سینما با ما قسمت می‌کرد.

سخت‌گیری

شاید تصورش سخت باشد که حمیدرضا صدر با آن میزان انرژی مثبتی که از مطالبش به مخاطب منتقل می‌شد، منتقد سخت‌گیری بود. نگاهی به امتیازاتی که او در طول دوران کاری‌اش برای فیلم‌های مختلف در نظر گرفت، گواه این سخت‌گیری است. به‌عنوان یک نمونه می‌توان به جدول ارزش‌یابی فیلم‌های مارتین اسکورسیزی (پس از اکران فیلم «تنگه وحشت») در ماهنامه فیلم اشاره کرد که صدر در آن جدول به هیچ‌کدام از فیلم‌های اسکورسیزی (به‌جز «تنگه وحشت») بیش از دو ستاره (از چهار ستاره) نداد (فیلم‌های «خیابان‌های پایین شهر» و «سلطان کمدی» از او یک ستاره دریافت کردند و نظر او در مورد «پس از ساعت‌ها» و «رنگ پول» این بود که با آثار بی‌ارزشی روبه‌رو هستیم). او در نقدهایی که بر تک فیلم‌ها نوشت، ابایی از حملات تند نداشت. اما هنگام مطالعه بسیاری از مقالاتی که در مورد افراد مختلف به رشته تحریر درآورد، احساس می‌کنیم با نامه‌هایی عاشقانه به تمام تاریخ سینما روبه‌رو هستیم. او معیارهای سفت‌وسخت خود را داشت اما آغوش خود را برای تمام سینما می‌گشود. پس می‌دانستیم که حتی وقتی به‌تندی به یک فیلم حمله می‌کند هم دارد این کار را از موضع یک عاشق تمام‌عیار سینما انجام می‌دهد. به همین خاطر بود که هنگام مواجهه با آثار حمیدرضا صدر هیچ‌گاه با آثاری«خشک» روبه‌رو نمی‌شدیم و هیچ‌گاه نمی‌توانستیم مطالب او را غرض‌ورزانه بنامیم؛ حتی اگر با نظرات او کاملاً مخالف بودیم.

بعضی‌ها هستند که هر وقت از میان ما بروند، زود است. دکتر حمیدرضا صدر یکی از همین افراد بود. بدا به حال ما. اما آثار او باقی می‌مانند و شاید بهترین ادای دین به او همین باشد که از عشق بی‌شائبه، سخاوت دریغ‌نشدنی، اراده آهنین و نگاه بی‌عقده‌اش بیاموزیم. افرادی همچون دکتر صدر این توان را دارند که حتی در نبودشان هم دنیا را به جای بهتری برای عشاق سینما تبدیل کنند.

منبع: فیلیموشات/ سید آریا قریشی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید