«بدون قرار قبلی»؛ بی‌ادا و بی‌آلایش

آثار بهروز شعیبی همچون «بدون قرار قبلی»، جنسی از بی‌ادایی و بی‌آلایشی دارد که اصولاً از نمایشی بودن و قلابی بازی‌های رایج به دور است.


«بدون قرار قبلی» فیلمی از جنس بهروز شعیبی است؛ اثری مبتنی بر باورها و اعتقادات خود کارگردان که بی‌ادا در مجموع آثارش ردپایی از آن قابل جست‌وجو است. شعیبی مشخصاً در «دهلیز»، «پرده‌نشین»، «روز بلوا» و حالا در فیلم «بدون قرار قبلی» جان‌مایه‌های مذهبی، اخلاقی و بعضاً عرفانی مورد وثوقش را به محور شکل‌گیری داستانش بدل کرده است. در جهان شعیبی مذهب، انسانیت و اخلاق در کنار هم قرار می‌گیرند.

نکته حائز اهمیت در مورد شعیبی آن است که او به همان میزان که در جهان رفتار و سکنات فردی‌اش بیش از آن‌که نگاه به بیرون داشته باشد وقتش را صرف جهان اعتقادات شخصی و فردی‌اش می‌کند و از رفتارهای شعاری و نمایشی به دور است، در جهان آثارش هم جانب درونی و انسانی مذهب، اخلاق، عرفان و انسانیت را می‌گیرد و بی‌آن‌که درتلاش برای طوری خاص بودن باشد، به شکلی کاملاً درونی و ادراک شده سراغ جریان کمتر آلوده شده و دور از بازیچه بودن مذهب و اخلاق و انسانیت می‌رود.

در واقع شعیبی همان‌طور که زیست می‌کند، فیلم می‌سازد. همان‌طور که جهان تفکرات و اعتقاداتش را به کسی تحمیل نمی‌کند، مضامین و مفاهیم درون آثارش را به شکلی نرم و غیر تحمیلی دنبال می‌کند. در جهان شعیبی هر نوع اعتقاد مذهبی، عرفانی یا اخلاقی پیش از آن‌که به مرحله بیرونی برسد، می‌بایست درونی شود و به شیوه زیست بدل شود. پس از آن است که اگر موقعیتی داستانی یا سینمایی فراهم شد می‌توان از همین شیوه زیست در داستان‌گویی و روایتگری بصری هم بهره برد.

به بیان ساده‌تر برگ برنده شعیبی همسان بودن جهان فردی و شیوه زیستش با جهان آثارش است. جنسی از بی‌ادایی و بی‌آلایشی که اصولاً از نمایشی بودن و قلابی بازی‌های رایج به دور است. این‌جاست که مخاطب فارغ از این‌که با تفکرات و عقاید شعیبی هم‌داستان باشد یا خیر، جنسی از سادگی، روان بودن، صمیمانه بودن، بی‌تکلف بودن و از جنس زندگی بودن مفاهیم و باورهای مستتر در آثارش را حس می‌کند. حال ممکن است انتخاب مخاطب همراهی باشد یا عدم همراهی. اما این همه صادقانه بودن آثار شعیبی را زیر سوال نمی‌برد.

فیلم «بدون قرار قبلی» در بخش طرح و ایده در همان مسیر همیشگی شعیبی قرار می‌گیرد. جدای از نکاتی که در مورد ساختاربندی داستان و فیلمنامه و جزییات تعیین‌کننده کیفیت متن و شیوه ساخت این اثر می‌توان گفت و البته که اثری بی‌نقص نیست. توان شعیبی در تبدیل به موقعیت کردن نسبت ماجرای دوری، تمایل به شناخت گذشته‌ها، بازیابی هویت سردرگم، عاشقیت، مسئله خاک و وطن و پیوند زدن آن با حرم امام هشتم در شهر مشهد، بی‌آن‌که تنه به شعار و درشت‌گویی و سفارشی‌سازی بزند، شایسته توجه است.

این حس که اثر دور است از پیوند زورکی و نچسب تمام این مفاهیم ریشه در همان توضیح ابتدایی دارد که به باورهای شخصی و درک شده شعیبی اشاره داشت. در واقع شعیبی حرفی را به فیلم بدل کرده که حتماً و کاملاً به آن معتقد است. قلابی نبودن حتماً مسئله مهمی در جهان هر فیلم و فیلمسازی است. مهم نیست سوژه به مذهب یا اخلاق مرتبط باشد یا به جنگ و جنایت و خیانت و یا هر سوژه دیگری. مهم آن است که فیلمساز فهم دقیق و ادراک عمیقی از حرفی که دارد می‌زند داشته باشد. مهم آن است که تلاش نکند شبیه چیزی یا کسی باشد که اصولاً ربطی به تجربه زیسته خودش ندارد.

همین گرمی و درک شدگی است که منجر به آن شده تا ترکیب درست خانواده مشهدی که نقش مهمی در تحول شخصیت اصلی فیلم دارند و البته توان بالایی در همراه کردن مخاطب، رقم بخورد. همین ویژگی باعث می‌شود بازی قابل اعتنای پگاه آهنگرانی که یکی از پخته‌ترین و درونی‌ترین نقش‌آفرینی‌های او تا به امروز است در کنار اجرای گرم و باورپذیر الهام کردا و امین میری به وضوح به چشم بیاید.

در واقع ترکیب اجرای درست این بازیگران و فضاسازی بی‌ادای فیلمنامه و هدایت و کارگردانی سکانس‌های همراهی این سه بازیگر در محیط خانه گرم ایرانی به برجسته‌ترین بخش فیلم بدل شده است. اینجا هم جنسی از درک‌شدگی و قلابی نبودن به مدد کار آمده است. حتی شیوه و شمایل بهره‌گیری معنوی از شهر مشهد و حرم امام هشتم چنان در روح کلی اثر امتزاج پیدا کرده است که گل‌درشت نیست و از کار بیرون نمی زند.

در واقع وجه معنوی و انرژی پرکشش حرم امام رضا در فیلم به عنوان موتور محرک معنوی شخصیت‌ها و کلیت فیلم، به عنوان یک ابزار دراماتیک، همساز است با سیر تحول شخصیت یاسمن (پگاه آهنگرانی) و سفر بیرونی و درونی‌اش از اروپا به قلب سرزمین مادری‌اش یعنی ایران. درواقع یاسمن در این سفر به مدد کشش دراماتیک عنصر معنوی عشق پدر به فرزند و در ادامه عشق مهندس (مصطفی زمانی) به یاسمن به درک دقیقی از جهان اخلاقی و عرفانی پدرش می رسد که امام رضا در آن معنایی ویژه دارد.

گویی یاسمن به واسطه تمایل به شناخت پدر نه تنها با او بلکه با مرز و جغرافیایی که در آن زیست می‌کرده است، بیش از پیش آشنا می‌شود و سراغ خاک آشنایی که ریشه در آن دارد، یعنی ایران زمین می‌رود. در واقع یاسمن در این سفر درونی و بیرونی به شناخت دقیقی از خود و پیشینه‌اش می‌رسد. باز هم باید گفت این همه در اتمسفری مبتنی بر باور عمیق فیلمساز و به دور از دروغین بودن رقم خورده است.

این‌جاست که در عین به شدت متوسط بودن فیلم «بدون قرار قبلی» از حیث ساختاربندی فیلمنامه، باید اعتراف کرد جهان معنوی درون اثر توسط مخاطب بی‌غرض و بی‌زاویه با مفهوم درونی فیلم، قابل درک است. این دستاورد کمی نیست در جهان فیلم‌هایی که تلاش می‌کنند به امور معنوی بپردازند. چرا که بساط غلتیدن به ورطه شعار و درشت‌گویی و اغراق در این جنس از داستان‌ها به شدت فراهم است. بساطی که شعیبی از غلتیدن در آن جان سالم به‌دربرده است.

 

 

منبع: فیلیموشات/ محمدرضا مقدسیان

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید