تریلرهای امنیتی – سیاسی به دلیل بالا بردن آدرنالین خون تماشاگران، بسیار جذاب هستند.
تریلرهای امنیتی – سیاسی از آن جهت که از پشت پردههای سیاست حرف میزنند و آدرنالین خون تماشاگران را بالا میبرند، بسیار جذاب هستند. در سینمای ایران از همان ابتدای انقلاب اسلامی با توجه به فضای سیاسی کشور و اتفاقاتی که در سالهای ابتدای انقلاب اسلامی رخ داد، تریلرهای امنیتی بدل به یک ژانر غالب در سینمای ایران شدهاند. «دست نوشتهها» و «نقطه ضعف» از جذابترین تریلرهای امنیتی دههی شصت هستند که از جمله موفقترین فیلمهای این دهه هم به حساب میآیند.
در سالهای اخیر هم کارگردانهای جوانی مانند محمدحسین مهدویان و بهروز شعیبی به دنبال ساخت فیلم در این زیر ژانر جذاب سینمایی رفتند. تاریخ سیاسی ایران با توجه به تاریخ پُربار سیاسی که داشته است، دستمایه خوبی برای ساخت تریلر دارد. دستمایهای که به نظر میرسد تا مدتها میتواند مورد استفاده کارگردانان سینمای ایران قرار بگیرد. به بهانه اکران فیلم «هناس» نگاهی به بهترین تریلرهای امنیتی سینمای ایران انداختهایم.
نقطه ضعف (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۲)
«نقطه ضعف» یکی از پیچیدهترین و قدرنادیدهترین تریلرهای سیاسی تاریخ سینمای ایران است. محمدرضا اعلامی با اقتباسی دقیق و هوشمندانه از رمانی به همین نام نوشته آنتونی ساماراکیس، نویسنده مشهور یونانی یکی از بهترین تریلرها (و چه بسا فیلمهای) سینمای ایران را ساخت. ساختار دراماتیک فیلم با آن روایت غیرخطی و تو در تو و شخصیتهایی که با دقت فراوان پردازش شده بودند از «نقطه ضعف» یک فیلم اصیل و اُرژینال ساخته که در سینمای ایران همتایی ندارد.
داستان فیلم در یک کشور خیالی اتفاق میافتد و شخصیتها اسم ندارند، همین موضوع باعث شده فیلم اعلامی به شدت تأویلپذیر و جهانشمول باشد. فیلم داستان یک متهم امنیتی و سیاسی را روایت میکند که با دو تن از مأموران امنیتی همراه میشود تا به سازمان اطلاعات مرکز تحویل داده شود. او در طول راه با یکی از این مأمورین تنها میشود و بهلحاظ روحی تأثیر عمیقی روی او میگذارد. کار علیرضا زریندست در این فیلم حیرتانگیز و بازیهای حسین پرورش و جواد گلپایگانی درخشان است. «نقطه ضعف» همچنان و بعد از گذشت سیونهسال تکاندهنده و حیرتانگیز است که تماشاگر را بهت زده میکند.
دستنوشتهها (مهرزاد مینویی، ۱۳۶۵)
مهرزاد مینویی یکی از بهترین تدوینگران تاریخ سینمای ایران است؛ تدوینگری که ردپایش در اکثر آثار سینمای جنگ ایران قابلمشاهده است. مینویی فقط یک فیلم «دستنوشتهها» را ساخته است. یک تریلر امنیتی دربارهی مردی به نام حسین معتمد که عضو کمیته بوده اما در یکی از تعقیبوگریزها از ماشین مردم استفاده میکند و باعث خسارت زدن به اموال عمومی میشود. همین موضوع باعث میشود تا از کمیته اخراج شود. بعد از مدتی معلوم میشود که اعضای سازمان مجاهدین خلق نقشه ترور او را کشیده است اما کسیکه مسئول این کار است نزد حسین میآید و به او میگوید که از سازمان بریده و قصد انجام ترور را ندارد.
«دستنوشتهها» فیلمنامه بسیار خوبی دارد که نوشته بهروز افخمی است. فیلمنامهای که داستانش را گرم و گیرا روایت میکند و تعلیق بسیار خوبی دارد. مینویی هم در تنها فیلمی که ساخته، نشان میدهد که بر روی ابزار سینما مسلط است. تمام این عوامل باعث شده «دستنوشتهها» پس از سیوششسال همچنان فیلمی تماشایی و خوشساخت باشد که تماشاگر را به هنگام تماشا خسته نمیکند که هیچ بلکه او را هم سرگرم میکند.
روباه (بهروز افخمی، ۱۳۹۲)
بهروز افخمی یکی از علاقهمندان ژانر تریلر خصوصاً تریلرهای جاسوسی است. او که سالها پیش فیلم جذاب و هیجانانگیز «روز شیطان» را ساخت و یکی از جذابترین ضد قهرمانان سینمای ایران یعنی میشل گنج بخش را با بازی آتیلا پسیانی خلق کرد، بعد از سالها سراغ یک داستان امنیتی دیگر رفت و اینبار تلاش کرد تا داستان حضور برادر نتانیاهو را در ایران را روایت کند که برای ترور تعدادی از دانشمندان هستهای کشور از یک جوان سادهدل سوءاستفاده میکند. افخمی بهعنوان کارگردانی که استاد روایت داستانهایی است که تعلیق زیادی دارند، در «روباه» هم تمام تلاش خود را انجام داد تا روایتی پرکشش از یک داستان امنیتی ارائه دهد.
افخمی مانند تمام فیلمهایش طنز به اندازه و به قاعدهای را به فیلم تزریق کرده است و همین موضوع باعث شده تا فیلم از حالت خشکی و عصا قورتدادگی چنین فیلمهایی دور شود و تبدیل به فیلمی مفرح شود. تیم بازیگران فیلم هم از دیگر نکات مثبت فیلم «روباه» است. حمید گودرزی در کنار مرجان شیرمحمدی یک زوج جذاب و کاملاً ایرانی را تشکیل دادهاند و جلال فاطمی هم در نقش قطب شر ماجرا توانسته شرارت چنین شخصیتهایی را با خونسردی خاصی پیوند بزند و همین اقدام او را بسیار ترسناک کرده است.
این فیلم نتوانست در زمان اکران به فروش خوبی دست پیدا کند اما امروز که به آن نگاه میکنیم فیلم بدی نیست و میتواند برای مخاطب عام سرگرمکننده باشد. افخمی در این فیلم هم توانسته مانند تمام فیلمهای قبلیاش اثری جذاب بسازد که تماشاگر را درگیر داستان فیلم میکند و موفق میشود تا فیلمی قابلتأمل درباره یک ماجرای پیچیده امنیتی بسازد که برای تماشاگران هم جذاب باشد.
امکان مینا (کمال تبریزی، ۱۳۹۴)
کمال تبریزی از آن دست کارگردانهایی است که در کارنامه کاریاش همهجورفیلمی از کمدی جنگی بگیر تا ملودرام شهری به چشم میخورد. تبریزی با ساخت «امکان مینا» دست به یک ریسک بزرگ زد و برای اولینبار به سراغ ساخت فیلم در ژانری رفت که تا پیش از این تجربهاش نکرده بود؛ تریلر سیاسی. «امکان مینا» داستان زنی به نام مینا است که در دهه شصت هجری شمسی زندگی عاشقانهای با همسر روزنامهنگار خود، مهران دارد. زندگی عاشقانه این دو با حاملگی مینا دستخوش تغییرات اساسی میشود و مسیر تازهای پیدا میکند که سرنوشت این زوج جوان را تغییر میدهد.
شاید از بدشانسی «امکان مینا» بود که درست همزمان و یک سال بعد از ساخته شدن این فیلم تریلرهای سیاسی پر سر و صدا و خوشساختی مانند «سیانور» و «ماجرای نیمروز» ساخته شدند. ساخت چنین فیلمهایی باعث شد تا «امکان مینا» کمتر دیده شود. اما فیلم تبریزی هم از آن تریلرهای خوشساخت و جذابی بود که نباید نادیده گرفته شود. فیلمنامه دقیق فرهاد توحیدی در کنار کارگردانی سنجیده کمال تبریزی از این فیلم تریلری ساخته که تماشای آن جذاب است و میتواند برای صد دقیقه تماشاگر را سرگرم کند. همچنین در کنار این سرگرمی گوشهای از تاریخ پیدا و پنهان ایران را هم برای او بازگو کند؛ دورهای تاریخی که اتفاقات آن باعث شد مسیر سیاسی ایران برای همیشه تغییر کند.
سیانور (بهروز شعیبی، ۱۳۹۴)
بهروز شعیبی هم مانند کمال تبریزی از آن دست کارگردانهایی است که همه جور فیلمی در کارنامه کاریاش به چشم میخورد. در «سیانور» شعیبی سراغ یکی از نقاط عطف تاریخ سیاسی معاصر ایران رفت و داستان تغییر فاز سازمان مجاهدین خلق از یک حزب مسلمان به سمت مارکسیسم را به تصویر کشید. شعیبی با تکیه بر یک داستان ملودرام و عاشقانه و بازیهای بسیار خوب بازیگرانش (خصوصاً مهدی هاشمی) موفق شد داستان سیاسی فیلمش را به زیبایی و با گیرایی تمام تعریف کند.
شعیبی با این فیلم نشان داد که کارگردان توانایی است و در بازسازی دقیق و همراه با جزئیات سالهای پیش از انقلاب توانایی خوبی دارد. «سیانور» با تکیه بر همین جزئیات و البته داستان عاشقانه و پُر پیچوخمی که روایت میکرد، موفق شد به یکی از بحثبرانگیزترین و جنجالیترین تریلرهای سیاسی سالهای اخیر تبدیل شود و بحثهای زیادی را پیرامون آن دوره تاریخی خاص و اتفاقاتش راه بیاندازد. با «سیانور» شعیبی ملودرام را به تاریخ پیوند زد و فیلمی جذاب ساخت که تماشاگران هم از آن استقبال کردند.
ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان، ۱۳۹۵)
«ماجرای نیمروز» عمیقترین و تکاندهندهترین تریلر سیاسی سالهای اخیر سینمای ایران است. فیلمی با ساختار مستند و واقعگرایانه که به کاوشی عمیق از حوادث دهه پرمناقشه ۶۰ میپردازد. برخلاف صحبتهایی که درباره «ماجرای نیمروز» در زمان اکران شد. فیلم یک اثر در ستایش خشونت نبود بلکه به سبک تریلرهای آمریکایی مانند «مونیخ» به نقد خشونت میپرداخت. مسئله اصلی مهدویان در «ماجرای نیمروز» این بود که خشونت چگونه باعث تولید خشونت بیشتر میشود.
شخصیتهایی که مهدویان در «ماجرای نیمروز» خلق کرد همگی مابهازاهایی در فضای سیاسی کشور داشتند و همین به بحث پیرامون گرایشهای سیاسی کارگردان دامن زد. «ماجرای نیمروز» اما فراتر از یک فیلم عمل کرد و رویکردها به ساختن تریلرهای امنیتی را عوض کرد. مهدویان با ساختن این فیلم ثابت کرد که میتوان داستانی واقعی را با چنان تعلیقی روایت کرد که تماشاگر هنگام تماشای فیلم در سالن سینما بر روی صندلی نیمخیز شود. در یککلام «ماجرای نیمروز» کاملترین تریلری بود که میشد درباره فضاها و مأمورین امنیتی ساخت.
ماجرای نیمروز: رد خون (محمدحسین مهدویان، ۱۳۹۷)
«رد خون» بهلحاظ مضمونی بسیار پیچیدهتر از «ماجرای نیمروز» بود. فیلم به دوران پرمناقشهای میپرداخت که سراغ آن رفتن هنوز هم در فضای رسمی تابو به حساب میآید. این فیلم بیشتر از «ماجرای نیمروز» بر روی درام تأکید و تلاش میکرد تا شخصیتهایش را در یک وضعیت پیچیده قرار دهد؛ وضعیتی که آرمانها و اخلاقیات شخصیتهای اصلی را به چالش میکشید. اگر قهرمان اصلی «ماجرای نیمروز» کمال (هادی حجازیفر) با آن روحیه سلحشورانه و مبارز بود در «رد خون» قهرمان اصلی صادق (جواد عزتی) زیرک و باهوش است.
صادق که یک شکارچی قهار است و بهخوبی میتواند که انحراف از سیستم را از صد کیلومتری هم تشخیص دهد. صادق بهقدری در انجام وظایف محکم، استوار و دقیق است که هرگونه انحراف حتی اگر از سوی رفیق چندسالهاش کمال باشد را هم با قاطعیت خنثی میکند. نزدیک شدن به صادق به «رد خون» ابعاد متفاوتی بخشیده است.
فیلم برخلاف «ماجرای نیمروز» تأکید کمتری بر روی تنش موقعیتها دارد و بیشتر بر روی شخصیتها تمرکز میکند. مهدویان در این فیلم مثل یک جراح درون شخصیتها را میکاود و تلاش میکند تا از دل این شخصیتها و واکنشی که به حوادث نشان میدهند، آن دوران تاریخی را واکاوی کند. همین موضوع هم به این فیلم شکل و صورت متفاوتی داده و باعث شده که اتمسفر متفاوتی داشته باشد؛ اتمسفری سنگین که روی ذهن تماشاگر سنگینی میکند.
پایان فیلم با اینکه بسیار واضح بود اما تعابیر مختلفی از آن صورت گرفت؛ تعابیری که باعث شد فیلم دچار کج فهمیهای مختلفی شود و اجازه نداد «ماجرای نیمروز: ردخون» بهاندازه «ماجرای نیمروز» دیده شود. این فیلم داستان رد خونهایی است که در طول تاریخ باقی میماند و چهره یک قوم و سرزمین را ملکوک میکند. داستان یک تغییر مهم است که در دل ساختار سیاسی اتفاق اُفتاد. پایان «رد خون» داستان یک دوران تازه است؛ دورانی که آرمانخواهی در آن جایی ندارد و جامعه پوست انداخته ایران وارد فضای جدیدی میشود، فضایی تازه که شباهتی به دهه پرجوش و خروش دهه ۶۰ ندارد.
روز صفر (سعید ملکان، ۱۳۹۸)
برخی «روز صفر» را یک اثر سفارشی میدانند که چندان نیازی نیست تا به آن پرداخته شود. اما حتی اگر این فیلم سفارشی هم باشد، یک اثر جذاب و خوشساخت است که با تکیه بر داستان ساده اما تأثیرگذار و صحنههای اکشن بینقصش حسابی بین تماشاگران ایرانی طرفدار پیدا کرد و به فروش خوبی هم رسید. سعید ملکان در این فیلم داستان دستگیری عبدالمالک ریگی را به شکلی جذاب و گیرا و با اکشنی نفسگیر روایت کرده است.
عملیات دستگیری ریگی یکی از پیچیدهترین عملیاتهای امنیتی در ایران بود؛ عملیاتی که حداقل چند دستگاه امنیتی و نظامی را درگیر کرد و نیروهای امنیتی ایران توانستند درست بهموقع ریگی را روی آسمان شکار کنند و به ایران برگردانند. از این عملیات کتابها و فیلمهای زیادی تهیه شده است اما بدونشک «روز صفر» موفقترین فیلمی است که درباره این تروریست تکفیری ساخته شده است. فیلمی محکم و خوشساخت که توانست با تکیه بر کیفیت بالایی که دارد، تماشاگران زیادی را به سالنهای سینما بکشاند.
هناس (حسین دارابی، ۱۴۰۰)
«هناس» روایتگر داستان تروری ناجوانمردانه توسط رقیب همیشگی ایران در خاورمیانه یعنی اسرائیل است؛ تروری که در کنار چند ترور دیگر از تلخترین و مهمترین اتفاقات سیاسی سالهای اخیر در فضای سیاسی ایران به شمار میرود. دارابی که پیش از این فیلم «مصلحت» را ساخته بود در «هناس» سراغ یک داستان سیاسی معاصر رفت. داستان سیاسی که از زاویه دیدی متفاوت روایتگر ترور یکی از دانشمندان هستهای کشور بود. دارابی به شکل هوشمندانهای داستان فیلمش را از زاویه دید همسر این دانشمند هستهای تعریف کرد تا فیلم تعلیق خوبی ایجاد کند و حسابی تماشاگر را درگیر نماید.
در کنار این شکل روایت صحنههای ملودرام فیلم که باعث تعدیل داستان سیاسی فیلم شده، تماشاگر را هرچه بیشتر درگیر زندگی این شهید هستهای میکند. فیلم تلاش میکند بیش از هرچیز بر روی مظلومیت شهید و زندگی عاشقانهاش تأکید کند و نشان دهد تا نوع زیست و سبک زندگی این شهید چگونه بوده است. چنین رویکرد و نگرشی باعث شده که «هناس» تبدیل به یکی از ملموسترین فیلمهای بیوگرافیک سینمای ایران شود؛ فیلمی که با موفقیت توانسته داستان زندگی یک شهید را ملموس از کار دربیاورد.
منبع: مجله سینماتیکت/ مازیار وکیلی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است