در دوازدهمین شماره از ماهنامه صبا به طور مفصل به کارنامه هنری زندهیاد شهلا ناظریان پرداخته شده است که در ادامه آن را میخوانید.
علی باقرلی در شماره دوازدهم ماهنامه صبا در مطلبی مفصل به کارنامه هنری زندهیاد شهلا ناظریان پرداخته که متن کامل این مقاله را در ادامه میخوانید.
بعضی از صداها، یادآور نوستالژی یک دوران بهخصوص و شکوهمند هستند که مخاطب بهمحض شنیدنش به آن مقطع زمانی پرتاب و حالوهوایی خاص برایش تداعی میشود. صدای بانو شهلا ناظریان یکی از آن آواهاییست که یادآور دوران باشکوه سینمای کلاسیک و دوبلههای طلایی و بیمانند سینماست که با شنیدن آن مخاطب علیالخصوص بهیاد فیلمهای پخششده از تلویزیون ملی ایران در دهه ۵۰ میافتد که چهرههای زیبا و بینقص خیلی از هنرپیشههای بزرگ را در ذهن متبادر میکند: بازیگرانی چون مری آستور، جین تیرنی، اینگرید برگمن، مورین اوهارا، راکوئل ولش و… که هر کدام جادوی خلسهدار سینمای کلاسیک و طعم شیرین آن فیلمها را زنده میکند.
شهلا ناظریان متولد ۱۳۲۶ در تهران بود. وی فعالیتش در عرصه صداپیشگی را از نوجوانی به تشویق مادر و بهخاطر علاقه ذاتیاش به این وادی آغاز کرد. آن زمان وی تنها ۱۶ سال داشت و مقطع زمانی سال ۱۳۴۲ بود. آن دوران، زمان پوستاندازی اساسی دوبله ایران و رسیدن به قلههای افتخار بود و ناظریان زیر نظر اساتید بزرگی چون سعید شرافت، عطاءالله کاملی و محمدعلی زرندی به تعلیم و آموختن این هنر پرداخت. کمی به این محدوده دقیق میشویم. نیمه اول دهه ۴۰، مقطع زمانی بهخصوصی در دوبله محسوب میشود. چون با دوبله ۶ فیلم، جهشهای اساسی این حرفه شکل میگیرد: فیلمهای «بنهور» به مدیریت احمد رسولزاده، «ال سید» و «اسپارتاکوس» هر دو به مدیریت محمدعلی زرندی که از آثار بزرگ سینما در ژانر اپیک محسوب میشوند و سه فیلم «هملت»، «بانوی زیبای من» و «آوای موسیقی» که اولی یک اثر اقتباس ادبی و دو فیلم دیگر در ژانر موزیکال بودند و توسط زندهیاد علی کسمایی کار شدند.
دستاورد بزرگ دوبله این آثار، پیدا شدن ملودیِ اصلیِ دوبله میشود و این آثار آنچنان استادانه و کمنقص کار میشوند که دوبله ایران در سطح جهانی قرار میگیرد. در این دگردیسی، ظهور ستارههای بیمانندی چون منوچهر اسماعیلی، ایرج ناظریان، چنگیز جلیلوند، ژاله کاظمی و… هم نقش بسیار مؤثری دارد.
در این مقطع، شهلای نوجوان شروع به گفتن نقشهای کوچک و بیشتر دختران نوجوان میکند. از همان ابتدا ناظریان بهدلیل داشتن جنس صدایی خاص و مناسب و تسلط بر گفتار فارسی (وی فوقلیسانس ادبیات فارسی بود)، استعداد ذاتی خودش را در این کار نمایان کرد. اما بهدلیل ترافیک گویندههای بزرگتر و باتجربهتر از وی در آن زمان (ژاله کاظمی، مهین کسمایی، تاجی احمدی، رفعت هاشمپور، ایران بزرگمهر، نجمه فروهی) نقشهای بزرگتر و اصلی به وی نمیرسیدند و البته دلیل مهم دیگرش این بود که هنوز به کمی زمان نیاز بود که صدا، آن پختگی و جذابیت و یونیک بودن را پیدا کند و بهاصطلاح به صیقل نیاز داشت. اما در عین حال حضور مؤثر وی را در نقشهای کوچک در فیلمهای بزرگ میبینیم منجمله حرفزدنش بهجای ریتا توشینگهام در دوبله ماندگار «دکتر ژیواگو» و یا مگی بلای در دوبله اول فیلم «مرد» (مارتین ریت) که مدیر اولی زندهیاد علی کسمایی و دومی ابوالحسن تهامی بود و ما صدای ناظریان را در کنار بزرگانی چون ژاله کاظمی، جلال مقامی، منوچهر اسماعیلی، منوچهر زمانی و رفعت هاشمپور میشنویم که به جای دو کاراکتر زن نوجوان حرف زده است.
اما در این بین نقش محوری و بسیار تأثیرگذار استاد سعید شرافت در پرورش و شکوفایی هنر ناظریان انکارنشدنی است. زندهیاد شرافت علاوه بر اینکه به توان و استعداد ناظریان اعتقاد داشت، بهلحاظ عاطفی هم تعلق خاطر خامی به وی داشت که بعدها منجر به ازدواج اول ایشان شد و در این دوران یعنی نیمه اول دهه ۴۰ بهواسطه اعتماد و حمایت استاد شرافت، ناظریان سه نقش اول یا بهاصطلاح اصلی زن میگوید که بهترتیب حرفزدن بهجای کاترین دونوو در دوبله «مایرلینگ»، جین پیترز در فیلم «نیاگارا» در کنار نقشگویی خود شرافت، و دایان سیلنتو در فیلم «رنج و سرمستی» در کنار زندهیادان ایرج ناظریان و چنگیز جلیلوند است.
اما با ورود به نیمه دوم دهه ۴۰ و خصوصاً دهه ۵۰ همزمان با تأسیس تلویزیون ملی ایران، سرعت پیشرفت کاری ناظریان اوج میگیرد و وی با کسب تجربه لازم و آبدیدگی موفق به دستیابی به زنگ اصلی صدا و پختگی در بیانش میشود. اگر نگاهی به دوره اول کاری وی بیاندازیم، صدایش بهرغم زیبایی اندکی خام است ولی در عین حال معصومیت و شادابیای دارد که زنگ دلنشینی به آن داده است و علاقمندان به دوبله بهسختی میتوانند صدایش را تشخیص دهند. اما گذر زمان، جنس صدا و فرکانسهای آن را منعطفتر کرد و نوعی پختگیِ دلپذیر هم به صدا افزوده شد که صدای شناختهشده و آرمانی ایشان شکل گرفت.
همزمان با این تحول، دوبلههای تلویزیونی هم از راه میرسند و باز هم با حمایت بزرگانی همچون سعید شرافت، عطاءالله کاملی و احمد رسولزاده، دوران نوین و طلایی کاری ناظریان شروع میشود.
یکی از سیاستهای دستاندرکاران تلویزیون ملی در آن زمان، دوبله فیلمهای دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ یعنی دوران درخشان سینمای کلاسیک هالیوود برای تأمین برنامه تلویزیون بود. اکثر این آثار طبیعتاً تاریخ اکرانشان گذشته بود ولی تصمیم گرفته شد برای ارتقاء سطح فرهنگی مردم و سرگرمیشان دوبله و پخش شوند. در این حرکت ارزشمند سه نفر نقشی تعیینکننده و محوری داشتند که بهترتیب هوشنگ لطیفپور، پرویز بهرام و هوشمند مهرآسا بودند که اغلب مدیرانِ دوبلاژ و نقشها را آنها مشخص میکردند و همچنین بزرگانی چون سعید شرافت، احمد رسولزاده، عطاءالله کاملی، مهدی علیمحمدی و… در کار مدیریتْ این فیلمها را با کیفیتی آرمانی و با گروهی از بهترین گویندهها که در اوج دوران کاری خود بودند دوبله کردند که در این بین نقش محوری ناظریان هم بسیار چشمگیر بود. اگر نگاهی به نقشگوییهای ایشان در این زمان بیاندازیم از تنوع این آثار حیرتزده میشویم. با هم نگاهی به بعضی از آنها میاندازیم: جون فونتین در «ربهکا»، الیویا دهاویلند در «داج سیتی»، مورین اوهارا در «دره من چه سرسبز بود»، ریتا هیورث در «خون و شن»، مری آستور در «شاهین مالت»، جنیفر جونز در «جدال در آفتاب» (دوبله دوم)، لورن باکال در «گذرگاه تاریک»، آلیدا والی در «مرد سوم»، جین وایمن در «باغوحش شیشهای»، ویرجینیا مایو در «کاپیتان هوراشیو»، لی رمیک در «رودخانه وحشی»، جین تیرنی در «لورا»، آن شریدان در «آنها در شب راندند»، جون کالینز در «شجاعان» (دوبله سوم)، اینگرید برگمن در «کازابلانکا» (دوبله دوم) و «ژاندارک» و… که اغلب این آثار از نقشهای برجسته کاراکترهای زن در تاریخ سینما بهره میبرند.
خانم ناظریان در این برهه پس از شکلگیری زنگ اصلی صدا در دوبلههای سینمایی هم حضور تعیینکنندهای داشته و رلهای اساسی را گفته که برخی از آنها از این قرارند: سیلوانا منگانو («باراباس»)، مریل استریپ («کریمر علیه کریمر»)، روسانا پودستا («هلن قهرمان تروا»)، آن مارگرت («زمانیکه دزد بودم»)، ناتالی دلون («سامورایی» – دوبله اول)، جنت مارگولین («پول رو بردار و فرار کن»)، جوان وودوارد («پیروزی»)، دایان کیتون («خوابآلود»)، تالیا شایر («راکی»)، ماریسا برانسون («بری لیندون»)، مارشا میسون («دختر خداحافظی»)، مریل دارک («شتابزده»)، اورنلا موتی («دایره خونین»)، بریت اکلند («گاوباز خوشگذران»)، ژاکلین بیسه («بولیت»)، جودی فاستر («راننده تاکسی») و… که تمامی این بازیگرها از زیباروهای تاریخ سینما بودند و لطافت زنانه صدای ناظریان بهنحوی حق مطلب این چهرهها را ادا میکرد. در دوبلههای سینمایی وی همکاری مستمری هم با استاد خسرو خسروشاهی داشت که چند تا از آثار ذکرشده را شامل میشد. یکی از نقشهای درخشان وی که بهدلیل عدم پخش کافی زیاد دیده نشد، حرفزدن بهجای ویوین لی در شاهنقش فیلم ماندگار رمانتیکِ تاریخ سینما، «پل واترلو» (مروین لیروی) بود که برای اکران در سینماها کار شد و ناظریان با استفاده وسیعی از «معصومیت» و «حجب» در صدا، وجوه تراژیک این اثر را مضاعف کرد. از مدیران دوبلاژ دیگری که در این برهه و در دوبلههای سینمایی با ناظریان همکاری پیوستهای داشت میتوان به منوچهر زمانی هم اشاره کرد و بههمین واسطه میزان زیادی در فیلمهای ایتالیایی ما صدایش را روی چهرههای معروفی چون سیلوا کوشینا، سیلوانا منگانو، مونیکا ویتی و… هم میشنویم.
این همکاری منجر به دو نقش ماندگار در آثار «جیمز باند» هم شد که وی نقش باندگرل اصلی این فیلمها را گفت که بهترتیب بریت اکلند در نقش مری گودنایت در «مرد طپانچه طلایی» و باربارا باخ به نقش سرگرد آماسوا در «جاسوسهای که دوستم داشت» بود. ناظریان در کنار منوچهر زمانی که بهجای خود جیمز باند (با بازی راجر مور) سخن گفته، بسیار دلنشین حرف زده است و هنوز «جیمز» گفتنهایش با آن تشدید روی حرف «ز» در یادها مانده است.
اما کمی روی ویژگیهای اصلی صدا و تکنیکهای منحصربهفرد گویندگی ناظریان تمرکز میکنیم. صدای شهلا ناظریان از لحاظ زیباییشناسی جزء صداهای نسبتاً بم و گوشنواز محسوب میشد. صدایی که بهخودی خود آهنگی بسیار زیبا و سرزنده داشت. صدایی شفاف که لطافت خاصی هم داشت و چون وی به ادبیات فارسی هم اشراف کامل داشت بهخوبی نحوه استفاده صحیح آن را میدانست و کاملاً درست و اصولی با حسِ اندازه، کلمهها و جملهها را ادا میکرد. صدای ناظریان در ابتدا یک صدای دخترانه بم و بسیار محجوب بود که در اثر گذر زمان از حجب آن کاسته و به آن پختگی اضافه شد. یکی از ویژگیهای اصلی صدایش، معصومیت است که آنرا بسیار استادانه با اتکا به نت پایین در بیانش لحاظ میکرد که از این رو ناظریان بیشتر مناسب نقشهای مثبت بود. اما روی دیگر قضیه این بود که وی میتوانست این معصومیت را با حجم زیادی از عشوه و فریبندگی مخلوط کند و ازاینرو از این مؤلفه در جهت اغواگری بهره ببرد که با این تکنیک مناسب برای نقشهای منفیِ ومپ (ویرانگر) هم میشد. این تنوع لحن را بهطور مناسبی میتوان در دو دوبله فیلم «خون و شن» (روبن مامولیان) مشاهده کرد.
در دوبله اول که برای پخش از تلویزیون ملی توسط عطا کاملی کار شده بود وی بهجای ریتا هیورث که نقشی اغواگر دارد و زنی بوالهوس میباشد حرف زده، و با یک درجه بمتر کردن صدا و افزودن تهرنگی از خباثت بهخوبی ویژگیهای منفور کاراکتر را گسترش داده است. اما در دوبله دوم به مدیریت خسرو خسروشاهی، ناظریان بهجای لیندا دارنل، قهرمان مثبت، حرف زده که ویژگیهایی کاملاً متفاوت بروز میدهد. اینجا وی با کمی نازکتر کردن صدا و تراشیدن آن برای جفتوجور شدن با سن کاراکتر، با افزودن میزان قابلتوجهی از معصومیت و خلوص، بهخوبی در جلد این کاراکتر ساده عاشقپیشه فرو رفته است.
ناظریان در آفرینش سنین مختلف در صدا هم توانمند بود و حنجرهاش این ویژگی را داشت که بهخوبی بم یا نازک شود که به این طریق جنس صدا متناسب با نقش دخترانه و زنانه میشد. کافی است که به نقشگویی وی در فیلمهای «جاده» (بهجای جولیتا ماسینا) و «جهنم زیر و رو» (بهجای استلا استیونز) نگاهی بیاندازیم که چطور ناظریان استادانه جای دو طیف مختلف سنی اینقدر باورپذیر حرف زده است که در اولی با چهرهای جوان و بچهصورت و در دومی با صورتی چینخورده و میانسال طرف هستیم.
یکی دیگر از ویژگیهای ناظریان این بود که میتوانست نقشهای سخت و پر فراز و نشیب احساسی را هم با مهارت کافی بگوید. در داد زدنها و نتهای بالای گویندگی، ناظریان با افزودن نوعی خش و رگه به صدای شفافش، استیصال را هم آرمانی ادا میکرد. او در خندیدن هم یک استاد بهتمام معنا بود و میتوانست بسیار سرخوشانه و با شیطنت، خندههای ریز و بلند را انجام دهد که اوج این ویژگی را در دوبله ماندگار فیلم «دختر خداحافظی» به مدیریت منوچهر نوذری میبینیم که ناظریان بهجای مارشا میسون حرف زده است و بهواقع در کنار ناصر تهماسب (ریچارد دریفوس) میدرخشد که البته این فیلم یکی از اوجهای کاریِ وی هم محسوب میشود.
اما در کنار تمام این خصلتها، یک ویژگی استثنایی در کار ناظریان میبینیم که بهنوعی برند وی و تخصص اصلیاش هست و آن لحاظ کردن «تردید عاطفی» در بیانش میباشد. ناظریان میتوانست مدتی طولانی با مهارت، نوعی شک و تردید و دودلی عاشقانه را در راکورد حسی گفتارش لحاظ کند و این کار را با لرزشهایی خاص و بازیهایی چندگانه با فرکانسهای صوتیاش انجام میداد. از اینرو اغلب نقشهای شاخصی که از وی به یادگار مانده این خصلت را بهصورت پررنگی دارا هستند مثل لی رمیک («رودخانه وحشی»)، جون فونتین («ربهکا»)، تالیا شایر («راکی»)، مارشا میسون («دختر خداحافظی»)، آلیدا والی («مرد سوم»)، مورین اوهارا («دره من چه سرسبز بود»)، جنیفر جونز («جدال در آفتاب»)، مریل استریپ («کریمر علیه کریمر»)، جین وایمن («باغوحش شیشهای») و… که تمامی این کاراکترهای زن هرکدام بهنوعی متفاوت در ارائه احساسات عاشقانهشان دودل هستند و ذهنشان درگیر این قضیه است و البته شاهبیت تمام این کاراکترها، اینگرید برگمن به نقش الیزا لاند در شاهکار مسجل تاریخ سینما یعنی فیلم «کازابلانکا» است. بهطور قطع ارائه این مؤلفه، برگ برنده اصلی گویندگی ناظریان است که در بین هیچکدام از دوبلورهای زن بزرگ تاریخ دوبله، به این درجه از تأثیرپذیری، یافت نمیشود.
ناظریان، حروف نقطهداری مثل «شین» و «ز» را با تشدید فراوان میگفت و روی نقطههایش تکیه میکرد که این خصلت میتوانست نوعی نقطهضعف و نقصان محسوب شود اما وی ماهرانه این نقص را تبدیل به نوعی نشانهشناسی در گویندگیاش کرد و از آن بهره دراماتیکی برد.
ناظریان، در دوبله فیلمهای ایرانی قبل از انقلاب موسوم به «فیلمفارسی» هم بسیار پرکار و از ارکان اساسی بود و خیلی سریع توانست آداب و تکنیک این نوع دوبلهها را هم فرا بگیرد.
با ورود به دهه ۶۰ و دوبلههای ویدیویی هم که بیشتر توسط خسرو خسروشاهی، فریدون دائمی، ایرج ناظریان، امیرهوشنگ قطعهای و… کار میشد باز هم ناظریان که هنوز در دوران اوج بود بسیار فعال و از ارکان اساسی بود. سوفیا لورن (در دوبله دوم «ال سید»)، سوزانا یورک («مردی برای تمام فصول» – دوبله دوم)، ناتالی وود («مسابقه بزرگ» – دوبله دوم)، سیلویا منگانو («برنج تلخ» – دوبله دوم)، سوزان بلکلی («کنکورد»)، و البته شاهبیت تمام این آثار یعنی دوبله دوم «المرگنتری» به مدیریت فریدون دائمی که ناظریان بهجای جین سیمونز در نقش خواهر شارون بهواقع میدرخشد.
اما وی در دهههای ۶۰ و ۷۰ در دوبله سریالهای تلویزیونی و فیلمهای ایرانی هم حضوری پررنگ و مؤثر دارد که بعضی از آنها در خاطر علاقهمندان باقی مانده است که پروانه معصومی («گلهای داودی»)، محبوبه بیات («مادر»)، هما روستا («دو همسفر»)، افسانه بایگان («حریم مهرورزی»)، و سریالهای خارجی «از سرزمین شمالی» و «رودخانه برفی» از این جملهاند.
بانو ناظریان در سال ۱۳۶۳ در ۳۷ سالگی با زندهیاد حسین عرفانی ازدواج کرد که این ازدواج دوم وی محسوب میشد. در چند تا از بهترین دوبلههای ناظریان، نقش مقابلش را حسین عرفانی که خود از وزنههای بزرگ و صداهای بم ماندگار دوبله بود گفته است: فیلمهای ماندگار «شاهین مالت» و «کازابلانکا» از این جملهاند. در اولی به مدیریت زندهیاد عطاءالله کاملی ناظریان بهجای مری آستور در نقش بریجیت اوشانسی حرف زده است و حسین عرفانی بهجای همفری بوگارت به نقش کارآگاه سام اسپید. و در فیلم دوم به مدیریت سعید شرافت، ناظریان به نقش الیزا لاند با بازی اینگرید برگمن و زندهنام عرفانی باز هم بهجای همفری بوگارت در نقش ریچارد بلین که شیمی این دو صدا خصوصاً در صحنههای عاطفی و مغازلههای دونفره غوغا بهپا میکند و ازیادنرفتنی است و کاملاً مکمل همدیگر هستند.
میتوان به این مجموعه فیلم «گذرگاه تاریک» را هم افزود که از نوآرهای ماندگار تاریخ سینماست و باز هم حسین عرفانی بهجای بوگارت و ناظریان بهجای لورن باکال رودرروی هم دیالوگ گفتهاند و یک زوج استثنایی در دوبله پدید آوردند.
در وادی دوبله آثار انیمیشن بعد از انقلاب هم، ناظریان یک کار فوقالعاده در کارنامهاش دارد و آن حرفزدن در سریال کارتونی «خانواده دکتر ارنست» بهجای شخصیت مادر به مدیریت مهدی علیمحمدی است. لحن آرام، منطقی و صدای مادرانه و پرعطوفت ناظریان هنوز در خاطر علاقهمندان به انیمیشن باقی مانده است.
شاید یکی از نقاط ضعف کارنامه ناظریان این است که بهرغم اینکه وی بهجای کاراکترهای متفاوتی حرف زده ولی گوینده ثابت یا «آنگاژه» یک بازیگر نشد، درحالیکه در کارنامه بانوان بزرگ دیگر دوبله این ویژگی به چشم میخورد. کما اینکه زندهیادان ژاله کاظمی روی سوفیا لورن، رفعت هاشمپور روی سوزان هیوارد، نیکو خردمند روی کلودیا کاردیناله، ایران بزرگمهر روی دوریس دی، و مهین کسمایی روی آدری هپبورن صدایشان حک شده است.
شاید تنها بازیگری که بانو ناظریان تقریباً در چند فیلم جایش حرف زده مریل استریپ باشد که انصافاً صدای زنانه پخته و پراحساس و مهربان ناظریان بسیار خوش هم روی چهره باشخصیت و کاریزماتیک این بازیگر مینشست. از جمله این آثار میتوان به این موارد اشاره کرد: «اتاق ماروین»، «آوای قلب»، «ساعتها»، «اقتباس»، «خانه ارواح» که خیلی از این فیلمها برای ویدیو رسانهها در دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ شمسی دوبله شد.
ناظریان بهدلیل داشتن چهرهای مناسب در حیطه بازیگری و اجرا هم در دهه ۷۰ و ۸۰ فعال بود و بههمین واسطه خیلیها او را میشناسند. وی در مقطع زیادی در برنامه رادیویی «صبح جمعه با شما» همراه با همسرش حسین عرفانی در نمایشنامههای طنز رادیویی حضوری پررنگ داشت. بازی در سریالهای تلویزیونی «این خانه دور است» و «داستان یک شهر» و همچنین فیلمهای «شب بهخیر غریبه»، «پر پرواز» و «خوشخیال» بخشی از فعالیتهای تصویری وی میباشد و مسابقه معروف «تلاش» که به همراه همسرش حسین عرفانی آنرا اجرا کرد.
وی در اواسط دهه ۸۰ به دلیل سکته مغزی متأسفانه بخش عمدهای از توان حنجرهاش را از دست داد و از آن به بعد با افت صدا مواجه شد و بهندرت گویندگی کرد و تا اوایل دهه ۹۰ بیشتر بهعنوان مدیر دوبلاژ در تلویزیون و رسانهها مشغول به کار بود.
همسرش حسین عرفانی در شهریور ۱۳۹۷ در ۷۶ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان ریه درگذشت.
در نیمه دوم دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ شمسی و قبل از سکته مغزی، ناظریان جای بازیگران نسل جدید هالیوودی در دوبلههای تلویزیونی و برای رسانهها چند نقش برجسته دیگر هم میگوید که این موارد قابل اشارهاند: لیندا همیلتون («نابودگر ۲» – دوبله اول)، شارون استون («قهرمان»)، آنجلینا جولی («مهاجمین مقبره»)، جنیفر کانلی («یک ذهن زیبا»)، هیلاری سوانک («بیخوابی»)، مود آدامز («اختاپوس» – دوبله دوم) که بعضی از این دوبلهها در استودیو قرن ۲۱ شکل گرفته بود و صدای ناظریان بهرغم کمی افتادگی و نشستنِ گرد پیری همچنان مؤثر بود.
سرانجام این چهره ماندگار و شاخص دوبله که متعلق به نسل طلایی آن هم بود پس از مدتها تحمل بیماری و خانهنشینی بهدلیل ایست قلبی در ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ روی در نقاب خاک کشید. از زوج وی و زندهیاد حسین عرفانی، دخترشان خانم مهسا عرفانی به یادگار مانده است که مدتی است در وادی دوبله فعالیت کرده و از گویندگان و مدیران دوبلاژ نسل جدید میباشد.
قطار مرگ با سرعت سرسامآوری آخرین یادگاریهای نسل طلایی دوبله را هم با خود میبرد. چندی پیش زندهیاد رفعت هاشمپور هم به دیار باقی شتافت. این جبر زمانه اجتنابناپذیر است. بانک صدای دوبله در «انجمن سرپرستان گفتار فیلم» یا همان بدنه اصلی سندیکا روزبهروز ضعیفتر میشود ولی متأسفانه مدیران و متولیان، دست از سیاستهای منسوخ و محدودکننده خود برنداشتهاند و هنوز درها را بهروی علاقهمندان، خصوصاً نسل توانمند خارج از این وادی، بسته نگه داشتهاند.
از خانم ناظریان، میراث گرانبهایی از آثارش بهجا مانده که میتواند رهتوشه مناسبی برای علاقهمندان به این هنر باشد.
روحش شاد و یادش گرامی.
انتهای پیام/
There are no comments yet