محمدرضا اعلامی؛ مردی که اکران نوروزی را زنده کرد

«افعي» ساخته محمدرضا اعلامي فيلمي بود كه قهرمان‌محوري آن‌ چنان به مذاق مخاطبان عام خوش آمد كه اكران نوروزي را دوباره تبديل به اكراني طلايي كرد.


[توضیح ماهنامه صبا]: محمدرضا اعلامی، فیلمساز مستعدی بود که با اولین ساخته‌اش، «نقطه ضعف» توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد اما در ادامه کمتر توانست فیلمی در حد توانایی‌هایش بسازد. این مطلب به مناسبت سالگرد درگذشت اعلامی نوشته شده است.

در دومین دوره جشنواره فیلم فجر در سال ۶۲ که به تدریج فیلمسازان جوانی وارد عرصه فیلمسازی پس از انقلاب می‌شدند در میان نام‌های جدیدی چون رسول ملاقلی‌پور با «نینوا»، محسن مخملباف با «توبه نصوح»، رسول صدرعاملی با «رهایی»، حسن هدایت با «پیک جنگل» و حسن کاربخش، خسرو ملکان، سعید حاجی‌میری و تعدادی دیگر، دو فیلمساز با نخستین فیلم‌شان بسیار نظرگیر ظاهر شدند و خوش درخشیدند. محمدرضا اعلامی با فیلم «نقطه ضعف» و محمدعلی سجادی با «بازجویی یک جنایت». تفاوت عمده این دو فیلم با دیگر فیلم‌ها که عمدتاً قصد بیان موضوعاتی انقلابی یا مذهبی را به معمولی‌ترین شکل داشتند در این بود که «نقطه ضعف» و «بازجویی…» درام‌هایی روانشناسانه و پلیسی بودند که داستان خود را بسیار خوش‌ساخت و سینمایی بیان می‌کردند. گرچه نقش فیلمبردار خلاق و باتجربه‌ای چون علیرضا زرین‌دست را در سر و شکل سینمایی این دو فیلم نمی‌توان نادیده گرفت ولی این فیلم‌ها نشان از ذوق و دغدغه‌های سینمایی فیلمسازان‌شان داشت.

اعلامی با تجربه دستیاری فیلمساز خلاقی چون مسعود کیمیایی آن هم در یکی از فیلم‌های متفاوتش یعنی «خط قرمز» (۱۳۶۰) به اهمیت زبان سینما پی برده بود و [در فیلم «نقطه ضعف»] با اقتباس داستانی پلیسی از نویسنده نامدار یونانی ساماراکیس و حذف مؤلفه‌هایی که داستان را وابسته به زمان یا مکانی خاص می‌کند و با تمرکز به روابط انسانی بین دو شخصیت اصلی فیلم یعنی متهم (جواد گلپایگانی) و بازجو (حسین پرورش) موفق می‌شود فیلمی جذاب بسازد که در عین گیرایی و جذابیت لایه ظاهری روایت در لایه‌های زیرین نیز حرف‌های مهمی برای گفتن داشته باشد. تأثیر‌پذیری هوشمندانه اعلامی از «خط قرمز» و کیمیایی، موسیقی هماهنگ و به‌جای بابک بیات و نیز بهره‌گیری متناسبی که از بازی چهره‌های جدیدی چون حسین پرورش، جواد گلپایگانی و جمشید هاشم‌پور می‌کند، کاملاً در کیفیت فیلم مؤثر است. سرنوشت متفاوت بازیگران فیلم را نیز پس از چهار دهه باید از نکات قابل‌تأمل آن دانست. پرورش که بازیگری تحصیل‌کرده و گزیده‌کار بود، پس از چند فیلم در همان سال‌ها به دلیل مهاجرت به یک‌باره ناپدید شد. گلپایگانی نیز به تدریج در سریال‌های عامه‌پسند موادمخدری تبدیل به شمایل اعتیاد شد و هاشم‌پور هم چند سال بعد با «تاراج» تبدیل به سوپراستار دهه شصت شد.

اعلامی پس از چند سال وقفه در سال ۶۵ فیلم «ترنج» را ساخت. با بازی علی نصیریان و فیلمنامه‌ای درباره بافندگان فرش در یک روستا که هر چند فیلم سالمی بود، اما انتظارات را از سازنده «نقطه ضعف» برنیاورد. سال بعد اعلامی با هزینه شخصی و فیلمنامه‌ای متفاوت، فیلم «شناسایی» را جلوی دوربین برد و توانست شاعری از جریان روشنفکری ادبی چون زنده‌یاد محمدعلی سپانلو را که قبلاً حضوری کوتاه در فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی تجربه کرده بود، مجاب کند که ایفای نقش نخست فیلم را بپذیرد. این فیلم در کنار «رخساره» (امیر قویدل، ۱۳۷۹) دو یادگار سینمایی به جا مانده از حضور زنده‌یاد سپانلو در سینما به حساب می‌آید. «شناسایی» فیلم خاصی بود که در چرخه سیاست‌های سینمایی آن سال‌ها درجه ج گرفت و این به معنی محدودیت در همه‌ چیز بود؛ از زمان و مدت اکران نامناسب و محدود تا عدم بهره‌مندی از سینماهای خوب و این برای فیلمی مستقل و خاص یعنی نابودی کامل و چنین شد که دستاوردش برای اعلامی جز ورشکستگی و گرفتاری نبود.

او در سال ۶۹ با قصه‌ای که در پس‌زمینه‌اش به جنگ نیز می‌پرداخت و استفاده از جمشید هاشم‌پور – که پس از چند سال ممنوعیت تازه امکان فعالیت یافته بود – در تیپی جدید در نقش یک پزشک، «عشق و مرگ» را ساخت که فیلم خوبی بود، اما فروش متوسطی کرد.

بعد از آن، اعلامی که کماکان درگیر بدهی‌های فیلم «شناسایی» بود، عزم خود را جزم کرد تا فیلمی پرفروش بسازد. «افعی» (۱۳۷۱) با حمایت «هدایت فیلم» و با الهام از دو فیلم «اولین خونِ» (تدکاچف، ۱۹۸۲) با بازی سیلوستر استالونه و «کماندو» (مارک لستر، ۱۹۸۵) با بازی شوارتزنگر ساخته شد. فیلمی که هر چند در امتداد دغدغه‌های پیشین اعلامی نبود، اما حادثه‌پردازی و قهرمان‌محوری فیلم آن‌چنان به مذاق مخاطبان عام خوش آمد که اکران نوروزی را (که در دهه شصت عمدتاً اکران مرده‌ای به حساب می‌آمد) دوباره تبدیل به اکرانی طلایی کرد و خصوصاً در شهرستان‌ها تا چند سال اکران مجددش رونق‌بخش سینماها شد و توانست اعلامی را از شرِ بدهی‌هایش خلاص کند و به شرایط نسبتاً مطلوبی برساند. همچنین پس از چند سالی که در نیمه دوم دهه شصت به دلیل سیاست‌های رسمی با قهرمان‌پردازی مخالفت می‌شد، «افعی» شروع‌کننده جریان تازه‌ای در تولیدات سینمای حادثه‌ای دهه هفتاد با حضور ستاره‌ای چون هاشم‌پور بود و فیلم‌های زیادی در این ژانر ساخته شدند، اما اعلامی که دغدغه‌های دیگری داشت، سوار بر موج موفقیت این فیلم نشد و پس از چند سال سریال «زندگی» (۱۳۷۳) را برای سیمافیلم ساخت که در آن سال‌ها زمینه تولید سریال‌هایی با یک نسخه سینمایی توسط برخی کارگردانان سینما را مهیا می‌کرد. دو فیلم بعدی او «آن‌سوی آیینه» (۱۳۷۶) و «آشوبگران» (۱۳۷۷) که با فاصله کمی از هم ساخته شدند، متأسفانه نه در اکران و نه در بازخوردها آثار موفقی نشدند. او در سال ۸۰ فیلم اجتماعی نسبتاً خوش‌ساخت «ساقی» را کارگردانی کرد که به اعتیاد در نسل جوان می‌پرداخت و اولین نقش‌های مهم یکتا ناصر و بهرام رادان در سینما نیز به حساب می‌آید. اعلامی در دهه هشتاد چند فیلم و سریال ساخت که غیر از «رازها» (۱۳۸۳) آثار قابل اعتنایی به حساب نمی‌آیند.

اعلامی را نخستین‌بار در دفتر هدایت فیلم دیدم. با آن قد بلند و صورت کشیده و ریش‌هایی تُنُک به خوبی به چشم می‌آمد. تازه از فیلمبرداری افعی فارغ شده بود و فضا و حال و هوای فیلم حاکی از آن بود که تولید پرزحمتی داشته. آن سال‌ها «هدایت فیلم» یکی از معتبرترین و فعال‌ترین دفاتر تولید فیلم بود که در کنار همکاری با بزرگانی چون کیمیایی و حاتمی آثار تجاری خوش‌ساختی چون «طعمه» و «افعی» را نیز تولید می‌کرد. چند بار هم‌صحبتی با اعلامی و نیز نقاشی پرتره‌ای که از هاشم‌پور در «عشق و مرگ» کشیده بودم، زمینه‌ساز آشنایی و دوستی بیشتری شد. او کارگردان و نویسنده با مطالعه و خوشفکری بود که متأسفانه جز معدودی از آثارش فرصتی برای ابراز استعدادش پیش نیامد. او که شروع نویدبخشی با «نقطه ضعف» داشت، پس از تلاطمات مالی، فکری و جسمی پس از فیلم «شناسایی» بیشتر برحسب شرایط پیش آمده فیلم ساخت تا متناسب با دغدغه‌ها و موضوعات مورد علاقه‌اش. توفیق تجاری «افعی» و جایگاهش در عرصه سینمای حادثه‌ای هر چند نشان از کاربلدی او داشت، اما موقعیتی نبود که در آرزویش باشد.

همواره این دریغ بر سینمای ایران هست که آن‌چنان تنوع تولیدات ندارد که در هر حوزه افراد بتوانند در امتداد استعداد و علایق‌شان فعالیت کرده و آثاری خلق کنند. اگر اعلامی در شرایطی فیلم می‌ساخت که می‌توانست تجربیاتی نظیر «نقطه ضعف» را کامل‌تر کند، قطعاً جایگاه مهم‌تری در سینمای ایران می‌یافت.

آخرین دیدارم با اعلامی حدود دو ماهی قبل از درگذشتش بود که همچنان از آرزوها و ایده‌هایی که برای ساخت فیلم می‌گفت که متأسفانه تحقق نیافتند. از آن گروه فیلم اولی جشنواره دوم فجر که به نوعی نسل اول فیلمسازان پس از انقلاب به حساب می‌آمدند و می‌توانستند امروز فیلمسازان باتجربه و مؤثری‌ باشند، به دلایل مختلف تقریباً اثری نمانده. گواش درگذشت اعلامی و ملاقلی‌پور، عدم فعالیت هدایت، کاربخش، ملکان و حاجی‌میری… هرچند با درگذشت زودهنگام اعلامی در ۵۴ سالگی سینمای ایران یکی از فیلمسازان خوشفکر خود را از دست داد، اما دریغ که سیاست‌ها و شرایط نابسامان تولید و سیطره مسائل مالی، اغلب هنرمندان مستعد و مستقل را دچار بازنشستگی پیش از موعد، انزوا و جوانمرگی می‌کند.

 

منبع: روزنامه اعتماد/ امید جوانبخت

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید