مجموعه‌های تلویزیونی و پرداختن به شخصیت‌های واقعی؛ امکانات و محدودیت‌ها

به تصویر کشیدن یک شخصیت یا رخداد واقعی، شیرین است و این دست آثار طرفداران خود را دارد اما دشواری‌هایشان هم کم نیست.


نوشتن و به تصویر کشیدن یک شخصیت یا رخداد واقعی، شیرین است و گاهی شهرت نویسنده را با شهرت آن شخصیت یا رویداد، هم قد می‌کند. این دست آثار طرفداران خود را دارد اما دشواری‌هایشان هم کم نیست. بخشی از این دشواری‌ها در مرحله زمان‌بر بودن مراحل پژوهش، مصاحبه با شخصیت مورد نظر یا نزدیکانش می‌گذرد. لزوم نگاه از زاویه‌های مختلف به این شخصیت و جست‌وجو میان نظرات موافقان و مخالفانش هم بخش دیگری از سختی‌های راه نویسنده‌ای است که چنین سوژه‌ای را انتخاب کرده‌ است. شاید به نظر برسد اگر شخصیت معاصر باشد، به‌ویژه آنان که در سال‌های اخیر زیستند یا همچنان در قید حیات هستند، کار برای نویسنده، بازیگر و کارگردان و هر کسی که در فرآیند به تصویر کشیدن او دست دارد، آسان‌تر می‌شود چون دسترسی بیشتری به منابع نسبت به شخصیت‌های تاریخی وجود دارد. درباره طی کردن سلامت این مسیر و همچنین چالش‌ و الزام‌های پرداختن به شخصیت‌های واقعی در قالب سریال ــ که در مورد شخصیت‌های معاصر پررنگ‌تر هم می‌شود ــ روزنامه جام جم با فهیمه سلیمانی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس گفت‌وگو کرده است.

فهیمه سلیمانی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس سریال‌های تلویزیونی همچون «خوشنام» است که از او رمان‌های «بغض تنهایی»، «قصر ‌یخی»، «برایم بمان»، «چشم‌های بارانی»، «دیوار شیشه‌ای»، «رایکا»، «دوشیزه» و «شبگرد» منتشر شده و همچنین کتاب «فیلمنامه چه می‌خواهد؟» را نوشته است. از سلیمانی درباره مرز میان قصه‌پردازی و وفاداری به زندگی یک شخصیت واقعی در یک اثر نمایشی پرسیدیم. این نویسنده به خبرنگار جام‌جم توضیح می‌دهد: «در فیلمنامه‌های بیوگرافی باید به شخصیت وفادار بود. البته تا جایی که به خط اصلی قصه زندگی این شخصیت، منش، خواسته‌ها و رفتار او لطمه وارد نکند، می‌شود داستان‌های کوچک و فرعی را وارد کرد اما باید به اصل قصه و ماجرا وفادار ماند. به‌خصوص خاستگاه‌های اصلی این شخصیت و قصه او که لازم است بیش از همه جوانب، درباره آنها دقت و به‌درستی پردازش شود».

یک نارضایتی همیشگی

اگر مروری بر کارنامه فیلم‌ها، سریال‌ها، تئاترها و حتی کتاب‌هایی که با اقتباس از زندگی یک شخصیت تولید و نوشته شدند، بیندازیم، گاهی و البته نه همیشه، شاهد نارضایتی برخی نزدیکان آن افراد از اثر خلق شده، خواهیم بود. این نزدیکان گاهی تفاوت در جزئیات را هم برنمی‌تابند. سلیمانی در این مورد بیان می‌کند: «اگر تغییر در جزئیات را هم نپذیریم، پس به‌دنبال مستند داستانی هستیم که مسلماً برای همه اقشار مخاطبان جذاب نیست. مگر این‌که برای روایت زندگی یک شخصیت‌، وارد فضاهای دیگری نظیر فیلم «ایستاده در غبار» شویم که تعریف آن کاملاً مشخص است. اگر بیننده «ایستاده در غبار» بودید، دیده‌اید که حتی سکانس‌هایی داشت که در آن از صدای حقیقی و آرشیوی شخصیت اصلی فیلم استفاده شده بود.»

او ادامه می‌دهد: «برای آثار داستانی می‌توان تا جایی که به نقاط اصلی آن لطمه وارد نشود و با مسیر و اهداف آن شخصیت دچار تناقض نشود، دخل و تصرف کرد. درواقع نکات جزئی را می‌توان تغییر داد و برای زندگی آن شخصیت داستان‌پردازی‌هایی بیشتر کرد. این نویسنده در پاسخ به این‌که چنین تغییراتی معمولاً به چه دلیل و در چه جهتی اتفاق می‌افتد، بیان می‌کند: این موارد برای دراماتیک کردن قصه است. گاهی اوقات مسائل زندگی عادی جذابیت و کشش لازم را ندارد اما با یک ماجرای کوچک می‌توانی دراماتیزه‌اش کنی تا مخاطب پای آن بنشیند و داستان را ببینند».

اعتراض‌های خانوادگی

همان‌گونه که اشاره شد معمولاً پس از پرداختن به یک شخصیت واقعی در قالب سریال‌های تلویزیونی، حرف و حدیث‌های زیادی درباره دور بودن آن از واقعیت مطرح می‌شود که بیشتر از سوی نزدیکان و خانواده فرد است. از سلیمانی می‌پرسیم چرا این نارضایتی‌ها به‌وجود می‌آید. او پاسخ می‌دهد: چون آن‌ها دارند با حقیقت زندگی خودشان می‌سنجند. انتظار دارند خودشان را در قاب تصویر ببینند اما به‌دلیل حضور بازیگرهایی که قرار است آن نقش‌ها را بازی کنند، خود را نمی‌بینند پس فکر می‌کنند دروغ گفته شده است و گارد می‌گیرند. درحالی‌که دیگران با آن اثر ارتباط برقرار می‌کنند». این نویسنده ادامه می‌دهد: «دلیل دیگری که به نظرم می‌آید این است که تا آخرین لحظه با خانواده آن شخص تعامل نشده‌است. چون خانواده‌ای که درباره عزیزش کار شده است،‌ حساسیت‌های ویژه‌ای دارد. من مادرم را از دست داده‌ام، همیشه تصور می‌کنم اگر قرار باشد روزی در ارتباط با مادرم فیلمی ساخته شود، من هم دچار این حساسیت‌ها خواهم شد. گروه نگارش و تولید اگر کنار خانواده باشند تا آن‌ها آرام‌آرام با قصه آشنا شوند، آن را بخوانند [و] حتی زمان تولید سر صحنه بیایند تا ببینند با چه کسانی و چگونه کار انجام می‌شود، شاید حساسیت‌شان کمتر شود و بتوانند شخصیت جدید را بپذیرند و باور کنند».

 الزامات یک قصه واقعی

پرداختن به یک شخصیت واقعی اگر تخیل نویسنده را کمتر از دیگر ژانرها به کار بگیرد‌ اما الزامات دیگری دارد که در صورت رعایت آن‌ها، اثری درخور خلق می‌شود. سلیمانی در این‌باره توضیح می‌دهد: «باید تحقیقات میدانی وسیعی انجام شود. به‌زعم من این‌که در کتابخانه بنشنیم و درباره آن شخصیت تحقیق کنیم، هیچ‌وقت چیزی به‌دست نمی‌آوریم. مگر این‌که شخصیت، معاصر نباشد و راه دیگری جز مراجعه و متصل‌شدن به کتاب‌ها نداشته باشیم. در مورد شخصیت‌های غیرمعاصر شما می‌توانید هر آن‌چه در ذهن دارید را خلق کنید و دیگران هم باور می‌کنند چون کمتر کسی اطلاعات جزئی درباره او دارد. پس کسی نمی‌گوید این، آن شخصیت نیست. قصه، کاملاً زاییده ذهن نویسنده و کارگردان می‌شود. شخصیت‌های معاصر به‌ویژه نزدیک به امروز، از این قاعده مستثنا هستند چون افرادی حضور دارند که با شخص زندگی کردند و کاملاً او را می‌شناسند. برای نوشتن و کار کردن روی چنین سوژه‌هایی باید نویسنده یا کارگردان با خانواده این اشخاص وقت بگذراند و به اصطلاح زندگی کند، حداقل تا زمانی که آن کار ساخته شود. نباید این تعامل در حد یک جلسه رسمی و پشت میز باشد. لازم است در خانه آن فرد حضور داشته باشد تا با رفتار، نوع زندگی و سکنات این خانواده آشنا شود و بعد بنویسد. من فکر می‌کنم به این شکل، بیشترین شباهت میان فیلمنامه و شخصیت مورد نظر ایجاد می‌شود».

چالش‌های روایت زندگی

اشاره کردیم که پرداختن به چنین سوژه‌هایی علاوه‌بر شیرینی و گاهی آسانی با چالش‌هایی هم همراه است. نویسنده سریال «خوشنام» درباره آن می‌گوید: «مشکل اصلی این است که آدم‌ها همیشه نکات مخفی زیادی در زندگی دارند که دوست ندارند کسی از آن‌ها خبردار شود. تمایل ندارند برخی مسائل زندگی‌شان گفته شود و گاهی ناخودآگاه خود را سانسور می‌کنند. اتفاقاً آن‌چه سانسور می‌شود دراماتیک و جذاب است و یک فیلمنامه درست را می‌سازد. آدم‌ها آن چیزی را که دوست دارند درباره خود و اطرافیانشان می‌گویند. آن‌چه نمی‌گویند و حذف می‌کنند باعث می‌شود نویسنده در گل بماند. به همین دلیل می‌گویم نویسنده باید با این افراد از نزدیک آشنا شود و به اصطلاح زندگی کند. در این صورت صمیمیت شکل می‌گیرد و آرام‌آرام می‌تواند آدم‌ها را مجاب کند آنچه ته ذهن‌شان هست ‌را بیان کنند تا اتفاق قشنگی برای اثر بیفتد».

او می‌افزاید: «اگر قرار باشد آن‌چه فراوان در اینترنت درباره یک شخصیت یا واقعه وجود دارد را روی پرده ببینیم جذابیتی ندارد. اگر آدم‌ها درباره خودشان همان اطلاعات مشخص را بیان کنند، لطفی ندارد. اگر کسی که قرار است قصه را تعریف کند، آنچه پس ذهنش هست را توضیح دهد،‌ کار جذاب می‌شود. همیشه افراد دوست دارند اسرارشان را برای خودشان نگه دارند. به همین دلیل برای من همیشه نوشتن فیلمنامه بیوگرافی سخت بوده است و تا الان سمتش نرفته بودم».

منبع: روزنامه جام جم/ نوشین مجلسی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید