«یاغی»؛ قهرمانی که مقهور محیط نمی‌شود

همواره وجود قهرمانی جذاب در دل قصه به پیشبرد درام و قصه‌گویی سرراست کمک درخور توجهی می‌کند: عنصری که محمد کارت کاملاً متوجهش بوده و هست.


نگاهی به رمان «سالتو» و تصویرکردن فضای حاکم بر داستان و تصویری کردن آن بی‌تردید یکی از نقاط قوت کارنامه محمد کارت خواهد بود. کارت که چه در آثار مستندش و چه در تنها ساخته سینمایی خود «شنای پروانه» ثابت کرد تا چه حد شعورمند و دقیق اطرافش را رصد می‌کند و قدرت خلق فضای پیرامونی‌اش را در مدیوم تصویر دارد، این بار هم به خوبی از پس کاری دشوار برآمده است. کارت با نخستین قدم محکمش در ساخت فیلم سینمایی «شنای پروانه» ثابت کرد که بیش از هر چیز پایبند به قصه گفتن اســت. نکته‌ای مغفول‌مانده در سینمای ایران که همواره علاقه‌مندان بسیاری داشته و دارد؛ اما کمتر مخاطبی در گستره وسیع فیلم‌های ساخته و اکران شده می‌تواند به درستی شاهد روایت قصه‌ای سرراست و جذاب باشد؛ اما نکته‌ای که به مراتب مهم‌تر به نظر می‌رسد، خلق قهرمان است که اساساً تأثیر به‌سزایی در غنای یک اثــر تصویری دارد.

در دوره‌ای از ســینمای ایران، حضور و کنش‌گری قهرمان تأثیر شگرفی در علاقه‌مندی مخاطب به پیگیری فیلم‌ها داشت. نکته‌ای که به مرور به دست فراموشی سپرده شد و در کمتر آثار سینمایی می‌توان سراغ قهرمان [را] با تمام وجوهی که از او سراغ داریم، گرفت؛ اما نباید این نکته را از خاطر بــرد که همواره وجود قهرمانی جذاب در دل قصه به پیشبرد درام و قصه‌گویی سرراست کمک درخور توجهی می‌کند: عنصری که محمد کارت کاملاً متوجهش بوده و هست و از این نکته تأثیرگذار غافل نمی‌شود؛ اما هیچ یک از ایــن موضوعات بی این‌که خالق یک اثر، تصویر درستی از پیرامونش داشته باشد، به دست نمی‌آید. محمد کارت بارها به این موضوع اشاره کرد که فضای جنوب شهر و آدم‌هایش را به‌درستی می‌شناسد و از خلقیات و کنش‌های آن‌ها باخبر است. حاصل رصد کردن دنیای پیرامونی و انتقال آن به اثری تصویری، نیازمند ویژگی‌هایی است که حاصل کار را به سمت اثری باسمه‌ای نبرد. «شنای پروانه» نشان داد که کارت در شکل بازی گرفتن و هدایت درست و دقیق شخصیت‌هایش وسواس ویژه‌ای دارد؛ چرا که اگر کارت غیر از این رفتار می‌کرد، احتمالاً با فیلمی کمدی روبه‌رو می‌شدیم.

اما ویژگی‌های کارگردانی و انتخاب‌های هوشمندانه محمد کارت در سریال «یاغی» بیش‌تر نمایان می‌شود. او این‌بار به سراغ رمانی رفته که فضای حاکم بر داستان، با ساخته سینمایی‌اش چندان تفاوتی ندارد. «سیاوش» رمان سالتو در شمایل «جاوید» سریال به درستی تصویر شده. هرچند فضای خشن رمان در برگردان تصویری آن تلطیف شده و نمی‌توان انتظار داشت که ترجمه عین به عین رمان را در سریال ببینیم؛ اما تا به این‌جا می‌توان نمره قابل‌قبولی بــه ترجمه تصویری محمد کارت داد.

محمد کارت بعد از ساخت اولین فیلم سینمایی‌اش تعریف دقیقی از جنوب شهر ارائه داد. در آن فیلم «حجــت» به نمایندگی از طبقه جنوب شهری، بامعرفت، اخلاق‌مــدار و به دور از افراط‌گری تصویر شد. شخصیتی که شرایط محیط بر او و تفکرش غالب نمی‌شود و قهرمانش قربانی شرایط و محیط زیسته‌اش نیست؛ او خودش تصمیم‌گیرنده است و جبر بر او مستولی نشده است. این رفتار و نگاه محمد کارت در سریال «یاغی» خودش را بیش از پیش نمایان می‌کند؛ چرا که این بار کارت فرصت بیشتری برای قصه‌گویی دارد و شخصیت‌هایش زمان بیشتری برای معرفی شدن به مخاطب و طی‌کردن مسیرشان دارند.

اما نکته‌ای دیگر از پرداختن به سیمای جنوب شهر این است که در سال‌های اخیر تمایل فیلم‌سازان برای بررسی رفتار قشری که اساساً رفتارهای لات‌مآبانه‌ای دارند، بیشتر شده و ردپای آن‌ها را می‌توان در برخی از آثار سال‌های اخیر سینمای ایران دید. قشری که رفتارشان بــا لات‌های فیلمفارسی بی‌شباهت نیست اما این‌بار آن‌ها را با رفتارها و نوع دیالوگ‌گویی خاص‌شان در گوشه و کنار شهر می‌بینیم. پرداختن به این قشــر و تصویرکردن‌شان بی‌تردید تبحر خاص خودش را می‌خواهد. پرهیز از هرگونه گل‌درشت کردن آن‌ها در نوع لحن و بیان و بازی و وارد نشدن به ورطه‌ای که از آن‌ها شخصیت‌های کاریکاتوری ارائه کند، مهارت خاصی می‌خواهد که کارت نشان داده که این کار را به درستی بلد است.

یکی از نقاط قوت آثار محمد کارت شناخت درست و دقیقش نسبت به مقوله بازیگری است. اجرای نقش در چارچوبی درست، نکته‌ای است که می‌توان در آثارش دید. جاوید سریال «یاغی» نقشی سخت و نفس‌گیر و پرچالش برای بازیگرش محسوب می‌شود و چه کسی بهتر از علی شادمان که در حضور کوتاه و متفاوتش در «شــنای پروانه» ثابت کرد نقش کوتاه و بلند برایش اهمیتی ندارد. او در هر شرایطی به بهترین شیوه کارش را ارائه می‌دهد. جاوید به گستره وسیعی از احساسات و چالش‌های پیرامونش، از نقش‌های متفاوت و دشوار سال‌های اخیر محسوب می‌شود که به اندازه بازی کردن، از مهم‌ترین ویژگی‌های درخشیدن در چنین نقشی است و علی شادمان تا به این‌جای کار، نمره بالایی برای ایفای این نقش می‌گیرد؛ پسری نوجوان که با تمام پلیدی‌های اطرافش می‌جنگد و قهرمانانه در مسیرش قدم می‌زند. پارسا پیروزفر از دیگر نقش‌های اصلی سریال که به مرور با شخصیتش بیشتر آشنا می‌شویم تا به این‌جا بسیار درست از پس معرفی درست نقش برآمده است. این نکته‌ای است که در بازی ظریف طناز طباطبایی هم دیده می‌شود. امیر جعفری بار دیگر با نقشی چند بعدی به صحنه برگشته و با مهارت، ایفاگر نقشی است که هر بار وجهی از خودش را نشان می‌دهد و مخاطــب را قدم به قدم با خودش همراه می‌کند. شیوه درست دیالوگ‌گویی همراه با طنازی‌هایی در نقش، یکی از جذابیت‌های سریال است. مه‌لقا باقری در مدت کوتاه حضورش در سریال تا به این‌جا، بار دیگر ثابت کرد که تا چه حد بازیگر باهوش و باانگیزه‌ای اســت و عباس جمشیدی‌فر و آبان عسکری هم وجوهی دیگر از هنر بازیگری‌شان را ارائه داده‌اند که مخاطب را پیگیر قصه‌شان می‌کنند.

نمی‌توان از «یاغی» گفت و توجهی به درخشش عوامل پشت دوربین نداشت. سامان لطفیان، مدیر فیلم‌برداری این سریال که در سال‌های اخیر خوش درخشیده اســت، مهارتش را بیش از پیش به رخ می‌کشد و صحنه‌هایی که او با دوربین روی دست به تعقیب شخصیت‌ها می‌پردازد، از نکات تأمل‌برانگیز این مجموعه است. گریم محسن دارسنج به پرداخت شخصیت‌ها کمک شایانی کرده و تدوین اسماعیل علیزاده از نکات درخشان ســریال «یاغی» اســت. در نهایت می‌توان گفت هماهنگی در پشت و مقابل دوربین و توجه به جزئیات بی‌شک از دید مخاطب پنهان نمی‌ماند و خروجی اثری متفاوت خواهد شد.

اما در این میان پرداختن به سیمای جنوب شهر از دید برخی کارشناسان امتیاز منفی محسوب می شود و قبح‌زدایی از سیاهی حاکم بر فضا و اشاعه فرهنگ آن مردمان و نمایان کردن همه نقاط تاریک و روشن، از جمله دلایل مخالفت آن‌ها محسوب می‌شود. بدون شک تا پایان پخش سریال «یاغی» مخالفان و موافقان بسیاری درباره چرایی و چگونگی ساخت این اثر دلایل‌شان را ارائه خواهند داد؛ امــا دراین میان محمد کارت تا به این‌جا از زاویه‌ای متفاوت به موضوع نگاه کرده که گاه در قالب دیالوگ‌های شعاری هم نمایان می‌شود. او بستر جنوب شهر را برای نوع روایت زندگی قهرمان داستانش انتخاب کرده تا طی کردن مسیری دشوار از سوی او منطقی‌تر به نظر برسد اما با همه این موارد او مدام با دیالوگ‌هایی که تعدادشان هم کم نیست، متذکر می‌شود که اساساً مسیر رسیدن به موفقیت تنها با اتکا به تلاش فردی است. خاستگاه جاوید سریال «یاغی» متعلق به محله‌ای است که عموماً نمی‌توان انتظار داشت افرادی موفق از آن محله به ثمر برسند اما با اشاراتی در سریال متوجه می‌شویم که برخی با اتکا و خواست خودشان برای رهایی از محله‌ای که فی‌نفسه مستعد به گمراهی کشاندن افراد است، از آن خالص شدند و زندگی دیگری برای خودشان تعریف کردند. «یاغی» سریال خوش ساختی است که با وجود قهرمان و ضدقهرمان‌های جذاب، دیدنی‌تر می‌شود.

 

منبع: روزنامه شرق

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید