قصههای سینمایی از فیلتر دراماتیک شدن عبور میکنند و دارای اوج و فرودهایی هستند که بتواند احساسات مخاطب را به دست گیرد و او را با خود همراه کند.
سینما و فیلم جهان تخیل هستند، زمانیکه پا به سالن سینما میگذاریم با جهانی دیگر ارتباط برقرار میکنیم که جذاب و تماشایی است و ما را مفتون و شیدا میسازد و در نهایت لذت را به ما هبه میکند. تفاوت زندگی واقعی با فیلمهای سینمایی همواره از زمین تا آسمان است. فیلمها و قصههای سینمایی از فیلتر دراماتیک شدن عبور میکنند و دارای اوج و فرودهایی هستند که بتواند احساسات مخاطب را به دست گیرد و او را با خود همراه کند.
اما زندگی واقعی تاحدود زیادی بیرحمانهتر از داستانهای سینمایی است که همواره شخصیتها عاقبتبهخیر شوند. شاید مثال «خیال کردی زندگی فیلم سینماییه» از همین نوع نگاه سرچشمه بگیرد. اما گهگاهی مسیرهایی از زندگی بهشدت دراماتیک هستند گویی یک نویسنده آن را طراحی کرده و فراز و فرود بخشی از زندگی انسانها به طریقی است که مانند فیلم سینمایی میشود. این برشهای کوتاه از زندگی برخی اشخاص میتواند دستمایه نخستین فیلمهایی شود که در دسته و کتگوری «براساس داستان واقعی» طبقه شوند.
فیلمهایی که با الهام از زندگی اشخاص یا واقعههایی بزرگ و تاریخی ساخته شدهاند، اغلب بین مخاطبان از وجه تمایز جالبی برخوردار هستند و مخاطب امتیاز و ارزش ویژهای برای آن قائل است. چراکه آن را نقطه تلاقی جهان واقعیت و جهان سینمایی میداند. به همین دلیل همواره بحثها و نظرات درباره این فیلمها حتی در محافل خانوادگی نیز گرم است. در ادامه چند فیلم از سینمای ایران که در این دستهبندی قرار میگیرند را مرور خواهیم کرد.
شبهای تهران (۱۳۷۹)
کارگردان: داریوش فرهنگ
فیلم «شبهای تهران» داستانی ملتهب دارد. داستان درباره قتلهای زنجیرهای است که در تهران و در دهه ۷۰ انجام میگرفت. در واقع این فیلم داستان دو دختر دانشجو را روایت میکند که موضوع پایاننامه خود را آسیبهای اجتماعی انتخاب کردند و همین انتخاب آنان را وارد داستانی جنایی میکند. شخصیتهای مینا با بازی شقایق فراهانی و شیرین با بازی میترا حجار کنشگران اصلی داستان هستند که با اصرار بر کشف موضوع قتلهای دختران و رسیدن به اطلاعاتی توسط یک ناشناس تهدید میشوند و در نهایت مینا توسط قاتل کشته میشود.
شیرین دست از ادامه تحقیقات نمیکشد و در شبی متوجه میشود که آبدارچی شرکت خودشان آقا رحمت با بازی فرهاد آئیش قاتل داستان است. در نهایت نیز این داستان با درگیری رحمت و فرهاد (یوسف مرادیان) که عاشق شیرین است و کشته شدن رحمت به دست شیرین، پایان مییابد.
فیلم در اواخر دهه ۷۰ و اوج وقایعی نظیر قتلهای زنجیرهای، خفاش شب و دیگر اتفاقات تاثیرگذار اجتماعی ساخته شد و مخاطب را به سمت گیشه کشاند. همچنین میترا حجار و شقایق فراهانی که آن سالها زیر سایه هدیه تهرانی و نیکی کریمی بودند با این فیلم توانستند جایگاه خود را در سینما و بین بازیگران ارتقا دهند. البته فیلم در بخش داستان بهدلیل نگاه ژورنالیستی نتوانست عمق اجتماعی پیدا کند.
ارتفاع پست (۱۳۸۱)
کارگردان : ابراهیم حاتمیکیا
فیلم «ارتفاع پست» نیز در زمره آثار حاشیهای ابراهیم حاتمیکیا قرار دارد البته حاشیه این فیلم پس از ساخت فیلم ایجاد شد. فیلم درباره یک واقعه هواپیماربایی در دهه ۷۰ است که یک خانواده قصد داشتند تا هواپیما را در مسیر بندرعباس بهسمت امارات مورد سرقت قرار دهند. در نهایت توسط امنیت پرواز این اتفاق رخ نداد. در واقع داستان فیلم درباره فرد جنگزدهای به نام قاسم با بازی حمید فرخنژاد است که در اثر مشکلات مالی تصمیم میگیرد با ربودن هواپیمای مقصد بندرعباس آن را به دبی هدایت کند. او همسر باردار و پسر معلول خود، خواهر و برادرانش را نیز همراه کرده است.
همسرش نرگس با بازی لیلا حاتمی از ماجرا و تصمیم قاسم باخبر است و بقیه برای یافتن کار و زندگی بهتر در محلی جدید با او همراه می شوند و قاسم برای اینکار اسلحهای تهیه کرده که در آخرین لحظات همسرش به او می گوید که آن را نیاورده است. به همین دلیل قاسم هم مجبور می شود با حمله به یکی از محافظین هواپیما اسلحه او را تصاحب کند و با آن خلبان را تهدید میکند تا هواپیما را به سمت دبی منحرف کند.
این در حالی است که محافظ دوم ناگهان با آزاد کردن همکارش و کنترل هواپیما مجددا تغییرمسیر میدهد اما نرگس در این وضعیت اسلحه مخفی کرده را بیرون آورده و طی یک درگیری به کمک برادرانش مجددا کنترل هواپیما را به دست میگیرند. همزمان با دنیا آمدن فرزند قاسم، هواپیما در محلی نامعلوم فرود اضطراری کرد که هرکدام از مسافرها آن محل را مکان موردنظر خود میبیند.
فیلمنامه این فیلم بهصورت مشترک بین حاتمیکیا و اصغر فرهادی به نگارش درآمد. ترکیب فرهادی و حاتمیکیا از دسته ترکیبهای سینمایی بود که جالبتوجه بود. بههرحال وجود فرهادی به بار داستانی فیلم حاتمیکیا را افزوده بود. حاشیه فیلم نیز در سال ۱۴۰۰ به وجود آمد که حاتمیکیا از ریاست قوه قضاییه درخواست عفو برای هواپیماربایان واقعه کرد که این درخواست موردپذیرش قرار گرفت.
روز سوم (۱۳۸۵)
کارگردان: محمدحسین لطیفی
فیلم «روز سوم» را شاید بتوان آشناترین فیلم این لیست برای مخاطب نامید؛ فیلمی که بارها از تلویزیون در مناسبتهای مختلف دفاع مقدس پخش شد. داستان این فیلم بهشدت از حیث مسائل جنگی حفظ شده و کاملاً مسیری دراماتیک را پیش میگیرد. داستان درباره یک خواهر و برادر به نامهای رضا و سمیره است که پوریا پورسرخ و باران کوثری نقش آن دو را ایفا میکنند. روزهای آخر مقاومت مردمی در خرمشهر که نیروهای متجاوز عراقی شهر را تصرف کردهاند، سمیره که پایش شکسته است نمیتواند همراه رضا و دیگر دوستان او از شهر خارج شود. به همین دلیل رضا او را در حیاط خانه با مقداری غذا زیر خاک پنهان میکند تا شب بتواند او را فراری دهد.
در این بین فواد با بازی حامد بهداد که خاطرخواه سمیره است، او را در خانه پیدا میکند که در نهایت رضا و دوستانش موفق میشوند طی یک درگیری سمیره را فراری دهند. در طول مسیر فرار رضا و دیگر دوستانش شهید میشوند و در نهایت سمیره موفق میشود با یکی از دوستان رضا از راه رودخانه فرار کند و در آخر نیز فواد را با گلوله بکشد.
فیلم «روز سوم» از لحاظ واقعی بودن داستان بارها مورد تمجید اهالی سینما و خود اشخاص واقعی که زنده مانده بودند، قرار گرفت. بازی درخشان حامد بهداد و باران کوثری در کنار دیگر بازیگران از جمله نقاط قوت فیلم محسوب میشد. همچنین داستان پر فراز و نشیب و ترسیم موقعیت وضعیت روزهای آخر مقاومت در خرمشهر این فیلم را به یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران درباره خرمشهر تبدیل کرده است.
چ (۱۳۹۲)
کارگردان: ابراهیم حاتمیکیا
فیلم «چ» درباره شهید مصطفی چمران و نقش او در عملیات پاوه است. این فیلم نیز مانند دیگر فیلمهای اخیر حاتمیکیا سراسر حاشیه بود؛ از بحث تهیهکننده و عدمحضور پرویز پرستویی در نقش چمران تا حضور نیافتن فریبرز عربنیا در سکانس پایانی فیلم و استفاده از بدل بهجای او در زمان تولید تا پوستر و نام فیلم که بسیار مشابه فیلم «چ» بود که به زندگی چگوارا میپرداخت.
داستان فیلم در ۲ روز میگذرد و چمران با بازی فریبرز عربنیا راهی پاوه میشود تا جنجال پیشآمده در منطقه بین فرمانده سپاه با بازی بابک حمیدیان و نیروهای شورشی کُرد به سرکردگی عنایتی با بازی مهدی سلطانی را خاتمه دهد. در این حضور چمران شخصتی آرام دارد که موردپذیرش نیروهای پاسدار نیست. از سوی دیگر سرتیپ فلاحی با بازی سعید راد نیز شیوهای متفاوت با اندیشه چمران دارد.
چمران در این بین سعی دارد با ایجاد مذاکره و صلح بین طرفین ماجرا ختم به خیر کند اما هیچکدام از طرفین از موضع خود کوتاه نمیآیند و وضعیت شهر رو به وخامت است. در نهایت با دستور امام خمینی و ورود نیروی نظامی ماجرا خاتمه مییابد. فیلم «چ» بیش از آنکه درگیر اتفاقات بیرونی ماجرای پاوه شود بهدنبال یک کشف و شهود درونی از شخصیت چمران است تا درونیات او را به مخاطب معرفی کند. اما ظواهری از قبیل جلوههای بصری بزرگ و فرم عظیم پروژه تولید، آنچنان این اجازه را به کارگردان نمیدهد.
ایستاده در غبار (۱۳۹۳)
کارگردان: محمدحسین مهدویان
فیلم «ایستاده در غبار» یک فیلم نوین در ساختار داستانی مستند در سینمای ایران بود. اولین ساخته محمدحسین مهدویان و تیم مخصوص او همچنان بهترین فیلم او نیز محسوب میشود. فیلم درباره زندگی احمد متوسلیان از فرماندهان جنگ تحمیلی بود که در میانه جنگ توسط نیروهای صهیونیستی ربوده شد. داستان زندگی احمد متوسلیان بهخودیخود بهقدری دراماتیک است که نیاز به بیشتر کردن آن ندارد، به همین دلیل مهدویان با فرم مستند داستانی فیلم خود را ساخت.
داستان فیلم از دوران کودکی متوسلیان آغاز میشود و دوره جوانی او و بازداشت توسط ساواک را بیان میکند. سپس متوسلیان وارد سپاه شده و بهعنوان پاسدار پلههای ترقی را طی میکند تا به درجه فرماندهی میرسد و به پاوه اعزام میشود. او در آنجا به مدیریت و فرماندهی خود میتواند طی عملیاتی منطقه را پاکسازی کند و سپس از به جبهه جنوب اعزام میشود. در آنجا نیز در سپاه محمدرسولالله (ص) توانایی خود را نشان میدهد و در نهایت به درخواست فرمانده سپاه وقت به لبنان میرود که آنجا توسط نیروهای صهیونیستی ربوده میشود.
فیلم «ایستاده در غبار» از نظر تصویر کردن فرماندهان جنگ تحمیلی گامی رو به جلو بود. احمد متوسلیان با بازی درخشان هادی حجازیفر، یک فرد عادی مانند دیگر افراد جامعه تصویر شد و این امر را زنده کرد که قهرمانان کشور از دل مردم عادی کشور به وجود میآیند. آنان نیز ممکن است خشمگین شوند و برخورد مناسب نداشته باشند زیرا آنان نیز انسان هستند. «ایستاده در غبار» در فیلمبرداری، طراحی صحنه و موسیقی بهشدت درخشان عمل کرد.
ماجرای نیمروز (۱۳۹۴)
کارگردان : محمدحسین مهدویان
فیلم دوم محمدحسین مهدویان نیز مانند فیلم اول برداشتی از واقعیت بود. اگر در فیلم اول او یک شخصیت را دستمایه قرار داد، در فیلم دوم بهسراغ یک دوره ملتهب و یک واقعه حساس در سال ۱۳۶۰ رفت. جنگ داخلی در خیابانهای تهران بین نیروهای سپاه پاسداران و مجاهدینخلق از اتفاقات سیاه و تلخ آن دوران محسوب میشود.
داستان درباره ورود سازمانمجاهدین به فاز مسلحانه و ترورهای سرچشمه و نخستوزیری است. یک گروه از سپاه که مامورهای اطلاعاتی هستند بهدنبال کشف خانههای امن مجاهدین میگردند اما هرچه در این مسیر پیش میروند، از افراد مجاهدین عقبتر هستند. در نهایت با اعتراف یکی از بازداشتیها موفق میشوند یک خانه اصلی را تحتنظر بگیرند و در روزیکه در خانه جلسه مهمی است با یورش به آن مسئول ترورهای مجاهدین را از پا درآورند.
فیلم «ماجرای نیمروز» با خط روایتی که تنها پاسداران سپاه را تصویر میکند. نیروی مخالف داستان را در یک سایه قرار داده است که قهرمانان داستان را تحتفشار گذاشتند و در نهایت نیز با یک شانس موفق میشوند تا آنان را شکست دهند. فیلم در ژانر جاسوسی که همواره موردپسند و اقبال مخاطب است، بازخورد خوبی از مخاطبان و منتقدان گرفت. طراحیصحنه فیلم بهشدت موردتوجه بود و فیلمبرداری هادی بهروز نقطهقوت فیلم محسوب میشد تا مخاطبان آشنایی بهتری با قوایع دهه شصت داشته باشند.
چهارراه استانبول (۱۳۹۶)
کارگردان: مصطفی کیایی
فیلم «چهارراه استانبول» شاید غمانگیزترین فیلم این لیست باشد. هرچندکه فیلم بیش از آن که به واقعه آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو بپردازد، یک داستان هیجانانگیز است که تصاویر آن واقعه و داستانی که حولوحوش آن میگردد بهشدت مخاطبان را تحتتاثیر قرار داد.
داستان درباره دو جوان ورشکسته در ساختمان پلاسکو است. احد با بازی محسن کیایی و بهمن با بازی بهرام رادان بهدنبال پول برای فرار هستند. از سوی دیگر لادن با بازی ماهور الوند با خانواده خود درگیر است و از خانه فرار میکند و احد او را به مغازهای در پلاسکو میبرد. احد و بهرام به قمارخانهای میروند تا پول فرار را جور کنند اما با دزدی خانه را ترک میکنند و به پلاسکو میروند. با ریزش ساختمان همه فکر میکنند که آنان نیز زیر آوار هستند اما آنها با نقشهای موفق میشوند از شهر فرار کنند.
هرچند فیلم از لحاظ جلوههای بصری موفق شد تا بازسازی قابلقبولی از واقعه پلاسکو داشته باشد و نقش آتشنشانان را نشان دهد اما بهواقع پیرنگ اصلی داستان پررنگتر از واقعه بود. این فیلم بهدلیل همان بخش ریزش ساختمان پلاسکو در دسته فیلمهایی طبقهبندی شد که به یک واقعه میپردازد. این امر ورد زبان کارگردان فیلم نیز بود و داستان را پررنگتر از واقعه اصلی میدانست.
۲۳ نفر (۱۳۹۷)
کارگردان: مهدی جعفری
فیلم «۲۳ نفر» اقتباسی از کتابی درباره همین داستان با موضوع دفاعمقدس است. هرچند هزینه فیلم حدود ۲ برابر فروش گیشه بود و فیلم از لحاظ تجاری شکست خورد اما در جشنواره موفق شد تا جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کند. همچنین فیلم از نظر داستانی شاید آنچنان روایتی گیرا و جذاب نداشت اما از نظر دیالوگنویسی توانسته بود تا شخصیتهای متفاوتی را خلق کند.
داستان درباره اسیر شدن ۲۳ نفر از رزمندگان نوجوان ایرانی است که در جریان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۱ به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. این گروه کمسنوسال بین ۱۳ تا ۱۷ سال سن داشتند. این گروه از نوجوانان با پروپاگاندای رسانهای حزب بعث عراق بهعنوان نیروهای کمسن و اجباری ایران معرفی میشوند. اما آنها پس از متوجه شدن این موضوع دست به اعتصاب غذا میزنند و با کمک یک مترجم موفق میشوند تا حربه حزب بعث را شکست دهند.
فیلم نخستین ساخته مهدی جعفری بود که بسیار ساده و بدونتشریفات خاصی در اجرا بود اما خط روایت داستان بههیچ وجه دراماتیک نبود. یکی از دلایلی که به شکست فیلم منجر شد، همین امر بود که واقعه اصلی نهتنها وجوه دراماتیکی نداشت بلکه در فیلمنامهنویسی نیز وجوه دراماتیکی به آن افزوده نشد.
منبع: مجله سینماتیکت/ احسان آجورلو
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است