در شماره دوازدهم ماهنامه صبا گزارش ویژهای در مورد جایگاه رسانههای سینمایی در ایران امروز تهیه شده است.
در دوازدهمین شماره ماهنامه صبا و به مناسبت دهسالگی مجموعه رسانهای صبا، گزارش ویژهای در مورد جایگاه رسانههای سینمایی در ایران امروز تهیه کرده و با تعدادی از چهرههای باتجربه عرصه رسانه به گفتوگو پرداختیم. یکی از این روزنامهنگاران، خسرو نقیبی (منتقد سینما، فیلمنامهنویس و سردبیر رسانه تصویری «آرتتاکس») بود. نقیبی در گفتوگو با ماهنامه صبا در مورد مسائلی چون محدودیتهای فعالیت رسانهای و تأثیر گسترش فضای مجازی در تغییر ماهیت و کارکرد فعالیت رسانههای سینمایی بحث کرده است.
زمانی که من کارم را شروع کردم، رسانههای سینمایی معدود بودند. برای همین فیلترهای سختی برای عبور نویسندگان سینمایی وجود داشت و نیاز به یکجور دانش سینمایی قابلاثبات به سردبیرها و مدیران رسانهها احساس میشد. امسال دو دهه میشود که در این فضا حضور دارم. در این مدت شرایط بهواسطه ابزارهای دیجیتال و رسانههای حاصل از شبکههای اجتماعی (مثل اینستاگرام) تغییر کرده است. الآن انگار همهچیز محدود به اینستاگرام شده و معنای رسانه سینمایی، شده رسانهای که در اینستاگرام (یا، بسته به اینکه در آن دوره کدام فضا فیلتر نباشد یا کدام فضا مقبولیت جمعی داشته باشد، در فضاهای دیگری مثل تلگرام) حضور دارد. این فضا باعث شده که دایره خیلی باز شود و نتوان سره را از ناسره تشخیص داد. بهنظرم همین باعث درگرفتن هرجومرج در این فضا شده است. شرایط برای کسانی که زمانی میخواستند کار جدی انجام دهند خیلی دشوار شده است. الآن میان این فضای تبلیغاتی که پر است از سفارشدهنده و سفارشگیرنده، کار جدی کردن بعضی جاها حتی قابلانجام نیست. رسانههایی که با هدف کار جدی تأسیس میشوند، دائماً بسته میشوند و دیگر تقریباً رسانهای وجود ندارد. اکثرشان انگار یا بنگاههای تبلیغاتیاند یا فقط اخبار زرد را پوشش میدهند.
در پاسخ به سؤال قبلی عملاً به این سؤال هم جواب دادم. اما اگر بخواهم چیزی به حرفهای قبلیام اضافه کنم این است که حسرت امروز، از بین رفتن مرجعهای مطبوعاتی است. زمانی بود که انتشار یک نقد فیلم، هم مؤثر بود و هم از فیلترهایی میگذشت که مطمئن بودی آن مطلب بهعنوان یک سند در تاریخ سینما ثبت خواهد شد. امروز با این شرایط تازه، عملاً مفهوم نقد فیلم یا تحلیل یا گزارش (به آن معنی که حتی تا حدود ۱۵ سال پیش هم وجود داشت) از بین رفته است. اهمیت این مطالب از بین رفته و حتی انگار دیگر متر و معیاری هم برای آن وجود ندارد و همهچیز در کنار هم دیده میشود. مخاطبِ عادتکرده به این فضای تازه هم ممکن است اهمیت آن نوشته با سندیت را نداند. حسرت بزرگ، از بین رفتن آن مرجعها است.
اولین ویدیوهای «آرتتاکس» در سال ۱۳۹۴ ساخته شد. در آن زمان، هدف اصلی ما تبدیل همان رسانه مرجع از متن به تصویر با استفاده از یک تیم حرفهای و روزنامهنگارانی بود که قبلاً خود را در آن حوزه اثبات کرده بودند. تقریباً در چهار سال اول این هدف با قدرت، منابع مالی کاملاً خصوصی و آدمی که پشت ماجرا علاقهمند به انجام این کار بود (علی محمدزاده) دنبال شد. اما آنقدر فشارها زیاد شد و هزینهها بالا رفت که ادامه چنین مسیری در بخش خصوصی بدون هیچ حمایتی از هیچکدام از بخشهای دولتی و خصوصی دیگر، ممکن نبود. میتوانم ادعا کنم که ما از اولین رسانههایی بودیم که اهمیت ساخت ویدیو (در تمام حوزههای نقد، گزارش و گفتوگو) را فهمیدیم. امروز شاید تاکشوهای متعدد یا برنامههای نقد ساخته شوند. ما قبل از همه اینها شروع کردیم. کار ما تا حدی امتداد مسیری بود که فریدون جیرانی با برنامه «هفت» شروع کرده بود. فکر کردیم آن کار را میتوان در حوزه مجازی ادامه داد. اما کار بعد از آن چهار سال تقریباً غیرقابلادامه شد. بنابراین در سیاستگذاری اصلی سعی کردم دوباره به تولید متن مکتوب برگردم. البته اگر ویدیوهای ترجمهای زیاد شده بهخاطر این هم هست که به کرونا خوردیم و بهمدت دو سال نمیشد استودیو را اداره کرد. بعد از آن چهار سال اول، سعی کردیم حداقل بهصورت متنی و با ویدیوهای کمتر، این ارتباط را با مخاطب جدی حفظ کنیم. اما امروز که دارم با شما صحبت میکنم، بهنظر میرسد این تجربه هم کاملاً رو به شکست است. چون پلتفرمها عملاً چنگالهای خود را روی رسانههای سینمایی انداختهاند و رسانههایی که تحت حمایتشان هستند با تبلیغات و با حجم دیدهشدنی که دارد اتفاق میافتد مخاطب میگیرند. از اینطرف رسانههای خصوصی و جمعوجور که هدفگذاریشان کار جدیتر است و از اخبار و یادداشتهای زرد فرار میکنند، قطرهچکانی میتوانند مخاطب خود را جلب کنند. این، یک رابطه بدهبستان با بخش آگهی و با بخش جذب سرمایه است. وقتی شما مخاطب انبوه نداشته باشی، این پروسه باعث میشود که تمام این رسانهها محکوم به حذف و نابودی شوند. بنابراین دورنمای خیلی روشنی حتی برای رسانه خودم، رسانهای که از سال ۹۴ پایش ایستادم، نمیبینم. الآن هفتمین سال فعالیت «آرتتاکس» است. اما، با وضعیت کنونی که وجود دارد، خیلی بعید میدانم که این هفت به هشت و نه و ده برسد.
انتهای پیام/
There are no comments yet