• کد خبر: 4072
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:27 خرداد 1401 ساعت: 13:53

تأملی بر دلایل افت مجموعه های تلویزیونی ویژه ماه رمضان؛ دور از جامعه

در مقاله‌ای که در ماهنامه صبا منتشر شده، وضعیت مجموعه‌های تلویزیونی ویژه ماه رمضان طی دو دهه اخیر مورد بررسی قرار گرفته شده است.


نیما بهدادی مهر در مقاله‌ای که در شماره دوازدهم #ماهنامه_صبا منتشر شده، وضعیت مجموعه‌های تلویزیونی ویژه ماه رمضان طی دو دهه اخیر را مورد بررسی قرار داده است. از دید او، بعد از دوران اوج تولید و نمایش مجموعه‌هایی ویژه این ماه، شرایط آثار تلویزیونی در ماه رمضان طی سال‌های اخیر دچار رکود شده است.

در گذشته‌ای نه چندان دور رقابت ویژه‌ای میان شبکه‌های تلویزیونی برای تولید بهترین و ویژه‌ترین برنامه‌ها و سریال‌ها وجود داشت. این رقابت سبب شد تا کلیدواژه “مناسبت‌های تقویمی” از اواسط دهه ۷۰ شمسی به شکلی هدفمندتر به برنامه‌ریزی‌هایی برای تولید ویژه برنامه‌ها و سریال‌ها در عید نوروز، ایام شاد قربان تا غدیر، دهه اول محرم، دهه آخر صفر، ایام فاطمیه، دهه فجر انقلاب اسلامی و ماه رمضان منجر شود.

در این میان پخش ویژه‌برنامه «جشن رمضان» با اجرای صمیمی و بی‌ادای کاظم احمدزاده موجی اجتماعی و مثبت را پدید آورد و به فرهنگ حسنه شناسایی محرومان و رساندن کمک‌های مردمی به خانواده‌های نیازمند منجر شد. به‌واقع برنامه اگرچه به خاستگاه ایدئولوژیکی پهلو می‌زد اما بازتابی از مردم بود و همین مردمی بودن سبب شد تا نگرش عمومی نسبت به آن برنامه همسو و همراهانه باشد اما اتفاق ویژه‌تر زمانی افتاد که تلویزیون به معجزه جذب مخاطبان از طریق پخش سریال‌های ویژه رمضان پی برد و موفقیت مجموعه «گمگشته» در ابتدای دهه ۸۰ سبب شد تا جدولی ویژه به تولید و پخش سریال‌هایی برای ماه رمضان اختصاص یابد. گواین‌که پیش از سال ۸۰ نیز سریال‌هایی در ماه رمضان پخش می‌شد اما استقبال ویژه مخاطبان از مجموعه تلویزیونی «گمگشته» در سال ۸۰ به مبدأ ویژه‌ای در سریال‌سازی برای مناسبت رمضان بدل شد تا مدیران هر شبکه ویژه‌ترین سریال‌های خود را برای این ماه کنار بگذارند.

این روزها و درحالی که پای به قرنی جدید گذاشته‌ایم اما رکودی محض و غیرقابل انکار بر بسیاری از تولیدات تلویزیونی سایه انداخته و با وجود همه تلاش‌هایی که تلویزیون برای جلب رضایت مخاطبان حداکثری و بازگشت به دوران موفق مجموعه‌سازی‌اش در دهه ۸۰ داشته است اما سریال‌ها چنگی به دل نمی‌زنند و آن‌قدر دور از مردم و مناسبات خاص ماه رمضان ایستاده‌اند که حتی سریال «نجلا ۲» به عنوان موفق‌ترین مجموعه تلویزیون در ماه رمضان ۱۴۰۱ بر اساس نظرسنجی‌های صدا و سیما نیز نسبت به آن پیشینه موفق تلویزیون در دو دهه پیش نوعی پسرفت محسوب می‌شود. در مطلب حاضر و پس از مروری مختصر بر «نجلا ۲» به دلایل دورشدن آنتن از مردم در بخش نتیجه‌گیری اشاره می‌کنم.

پخش در زمانی اشتباه

«نجلا» در هر دو فصل قرابتی با ماه رمضان ندارد. نه اتمسفر و فضاسازی آن و روایت عشقی شکل گرفته در دل جنگ و بیان چالش‌های این عشق پرداخت درستی داشته و نه گروه بازیگران آن قرابتی با فضای اثر داشته‌اند. به واقع استفاده نکردن از بازیگران مسلط به آوا و لحن درست در لهجه جنوبی در وهله اول، هر دو فصل این سریال را با چالش باورمندی در ذهن مخاطبان روبه‌رو می‌کند.

به واقع ناهمخوانی اتمسفرِ برآمده از لوکیشن جنوب و لهجه درست جنوبی با آن‌چه از سوی بازیگران (به‌ویژه شخصیت نجلا در دو فصل با بازی سارا رسول زاده و محیا دهقانی) بازنمایی و ارائه شده  در وهله اول نمره‌ای منفی را در ذهن مخاطبان به ثبت می‌رساند و در ادامه داستان عاشقانه نیز نه قرابتی با نگرش اجتماعی غالب و روز دارد و نه اساساً دغدغه و معرفت مشترکی میان مخاطبان و سریال ایجاد می‌کند.

به بیان بهتر مخاطبان سریالی را می‌بینند که تصویر زندگی آنها نیست و ایده مشترکی در ذهنشان نسبت به این سریال شکل نمی‌گیرد تا در پسش خاطره‌ای بسازد برای سال‌های بعد و درست در همین بزنگاه است که مخاطبان در مقایسه‌ای ناگزیر میان خاطرات گذشته و تصویر امروز، به همان سریال‌های بارها بازپخش شده گذشته رجوع می‌کنند و نکته جالب این‌که همچنان با آن سریال‌ها نزدیکی و صمیمیت بیشتری حس می‌کنند. برای درک این موضوع که چرا سریال‌های نوستالژیک همچنان در نزد مخاطبان جذاب‌تر هستند و سریال‌های روز با همه تلاش‌ها در متفاوت‌نمایی و رنگ‌ولعاب بیشتر در جذب مخاطبان به ناکامی می‌رسند ناگزیرم از ارجاعی به گذشته برای رسیدن به پاسخی درست برای شرایط امروز سریال‌های تلویزیونی شروع کنم. با این تفاسیر به صورتی گذرا مهم‌ترین مؤلفه‌های سریال‌های تلویزیونی شاخص و موفق ماه رمضان را از سال ۸۰ تاکنون بررسی می‌کنم:

مؤلفه اول: همخوانی بازیگران با نقش‌ها

مؤلفه دوم: همسویی محتوا با ماه رمضان

مؤلفه سوم: خوانش درست سناریو از زندگی اجتماعی

مؤلفه چهارم: متفاوت‌نماییِ به‌جا و چارچوب‌مند

این چهار مؤلفه به‌راحتی در مهم‌ترین و مخاطب‌پسندترین مجموعه‌های ماه رمضان از ۱۳۸۰ تا اواسط دهه نود قابل مشاهده است اما اگر تنها همین مؤلفه‌ها را در سریال «نجلا ۲» پیگیری کنیم به راحتی وصله ناجور بازیگرانی که فن بیان را بر اساس موقعیت درام و جغرافیای مکان نمی‌شناسند و احساس و ادراک شخصیت را در چارچوبی درست قرار نمی‌دهند برای مخاطبان بر ملا می بینیم. همچنین «نجلا» در هر دو فصل به‌لحاظ همسویی با حال‌وهوای رمضان می‌لنگد و داستانی که روایت می‌کند آن‌چنان از بخش مهمی از مردم ایران دور است که حتی متفاوت‌نمایی‌های سریال در زمینه استفاده از لوکیشن، ترکیب بازیگران و سوژه نیز برای جذب مخاطبان مؤثر نیست.

برای مثال این تلقی که سعی کنیم دخترانی شیک و به قول عامیانه “ترگل ورگل” را که تهرانی هستند با گریم به شخصیت دختران جنوبی نزدیک کنیم و آن‌ها را در موقعیت‌هایی قرار دهیم تا حس‌وحال عاشقانه و عارفانه را به هم پیوند بزنند اما روی فن بیان، ادراک حسی و فلسفه نزدیک شدن آن‌ها به نقش کار نکنیم و ظرفیت‌های پایین بازیگری آن‌ها را در نظر نگیریم از اساس اشتباهی راهبردی است که سریال را در همان خط اول به بن‌بست می‌رساند.

همین نقص بزرگ یعنی انتخاب اشتباه بازیگران، در دیگر سریال‌های رمضانی ناموفق طی دهه‌های مختلف هم دیده شده و اگر همین خط را پی بگیریم به بی‌اصالتی سوژه، بی‌هویتی نگرش و ناآشنایی با باورهای ادراکی و احساسی مخاطبان در دو زمینه زیست مادی و معنوی بیشتر اشراف می‌یابیم.

در نظر آوریم که در نمونه‌هایی چون «گمگشته» ساخته رامبد جوان با خلق شخصیت سید جلال با بازی آتیلا پسیانی و دستمایه قرار دادن مسائل اخلاقی و عرفانی همسو با جامعه، «یادداشت‌های کودکی» ساخته پریسا بخت‌آور با پرداخت به سوژه‌ای متفاوت در مقیاس آن دوران زمانی و چنگ زدن به موضوع ارزش‎‌های ویژه سنتی و پاسداشت نوستالژی‎های کودکی، «همراز» ساخته سامان مقدم و دستمایه قرار دادن رویکردهایی اخلاقی در خصوص رستگاری معرفتی انسان‌های خلافکار پس از زیستن در جوار انسان‌های صالح، و «عروج» ساخته سیروس مقدم با دستمایه قرار دادن توبه یک کلاهبردار و بازگشت او به‌سوی راست‌کرداری تلاش مناسبی در خوانش ایدئولوژی بر بستر باور عمومی انجام شده بود.

این تلاش‎ها در سریال‎های دیگری ادامه یافت که از جمله می‎توان به این موارد اشاره کرد: «پشت کنکوری‌ها» ساخته پریسا بخت‌آور با توجه نشان دادن به دغدغه‌ها، چالش‌ها و سختی‌های جوانان پشت کنکوری؛ «رانت‌خوار کوچک» ساخته حسین سهیلی‌زاده با خلق شخصیت اُشترخانی با بازی سیروس گرجستانی و رویکردی کمیک به مفاسد اداری و نقد به نوکیسه‌گی و ریاکاری رسوخ کرده در بخشی از بدنه مدیریتی ادارات دولتی؛ و سریال «کمکم کن» به کارگردانی قاسم جعفری با رویکرد پیوند زدن سرگشتگی‌های انسان امروز به پندار برزخ باور.

تلویزیون طی چند سال به چنان تشخصی در ساخت مجموعه‌های ماه رمضان رسید که با فرا رسیدن ایام روزه‌داری، مخاطبان خود را با پخش سریال‌هایی کمدی و معناگرایانه غافلگیر می‌کرد که در این زمینه می‌توان به «خانه به دوش» به کارگردانی رضا عطاران و هنرنمایی حمید لولایی در نقش ماشاءالله مرزوقی با محور قرار دادن فرجام نیک تلاش برای کسب درآمد حلال، «او یک فرشته بود» ساخته علیرضا افخمی و «اغما» به کارگردانی سیروس مقدم درباره تقابل انسان و شیطان اشاره کرد. سریال «متهم گریخت» ساخته رضا عطاران و با هنرنمایی سیروس گرجستانی در نقش هاشم بابازاده با داستانی از نیک‌اندیشی شخصیتی ساده‌دل و باصفا که قلبش مدام باتری خالی می‌کند و در تردد مدام میان این دنیا و آن دنیاست مفاهیمی کلیدی از اخلاق اُخروی را به زندگی دنیوی پیوند می‌زد و باور فکری‌اش را در جمله «این دنیا یه شاهی هم نمی‌ارزه» بیان می‌کرد.

در این میان تلویزیون در سال ۸۵ با سه سریال جذاب «صاحبدلان» ساخته محمدحسین لطیفی، «آخرین گناه» به کارگردانی حسین سهیلی‌زاده و «زیرزمین» ساخته علیرضا افخمی قدرت بالای خود در جذب مخاطبان از هر طیف فکری را نشان داد و با محور قرار دادن خوانش آیات قرآن در زندگی امروز، اشاره به چشم برزخی و تصویرگری آیات عذاب گناهان کبیره، و در نهایت نقب زدن به پستوهای زیست در مناطق جنوبی تهران به بررسی فرهنگ زیستی در شهر مدرن و در جوار عرفان و معنویت اشارتی به‌جا و هدفمندانه داشت که با استقبال ویژه مخاطبان روبه‌رو شد.

ساخت «میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی و بر پایه اشاراتی به داستان‌های مشهور کلاسیک مانند «شیخ صنعان» و «برصیصای عابد» یکی دیگر از اوج‌های مهم تلویزیون در سریال‌سازی مناسبتی بود که در کنار «بزنگاه» به کارگردانی رضا عطاران قوتی ویژه به آنتن تلویزیون در سال ۸۷ بخشید اما گویی پس از این سال تلویزیون راه رسیدن به مخاطبان را نسبتاً گم کرد و نتوانست به قوت قبل سریال‌هایی را روانه آنتن کند که باشکوه و جذاب باشند و البته در همین مدت رکود تلویزیون سریال‌هایی چون «در مسیر زاینده‌رود» ساخته حسن فتحی، «نردبام آسمان» به کارگردانی محمدحسین لطیفی، «پنجمین خورشید» ساخته علیرضا افخمی و «جراحت» به کارگردانی محمد مهدی عسگرپور را روانه آنتن کرد که نسبتاً در جذب مخاطب موفق بودند.

اما در دهه نود ما شاهد شیبی در سریال‌سازی رمضانی بودیم که روز به روز جدول پخش این ماه را از مردم دورتر کرد؛ چنان‌چه در ۱۰ سال گذشته شاید تنها بتوان نمونه‌هایی چون «دودکش» ساخته محمدحسین لطیفی، «مادرانه» به کارگردانی جواد افشار، «مدینه» و «پایتخت ۴» ساخته سیروس مقدم و در نهایت «دردسرهای عظیم ۲» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد را، آن هم در نسبیتی با کل دهه نود، سریال‌هایی موفق ارزیابی کرد.

آیا مخاطبی که این خاطره‌ها را در ذهن دارد می‌توان با «خوشنام» و «نجلا ۲» راضی کرد؟ پاسخ به قطعیت خیر است و همین منفی بودن باید به تغییر رویکردی در سریال‌سازی تلویزیون منجر شود.

 

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید