• کد خبر: 3982
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:21 خرداد 1401 ساعت: 10:26

«مرد شاه‌بلوطی»؛ مجموعه‌ای کم‌نقص برای طرفداران داستان‌های جنایی

برای آن‌هایی که عاشقِ داستان‌های کارآگاهی و جنایی و پلیسی‌اند، «مردِ شاه‌بلوطی» بی‌اغراق یک نمونۀ مثال‌زدنی و کم‌نقص است.


مینی‌سریالِ شش‌اپیزودیِ «مردِ شاه‌بلوطی» (The Chestnut Man) محصولِ سالِ ۲۰۲۱ ِ کشورِ «دانمارک» که کمپانیِ قدرت‌مندِ «نِت‌فیلیکس» آن را پخشِ جهانی کرده- تازه‌ترین تجربه و البته یک برگِ برندۀ تمام‌عیارِ سینمای اسکاندیناوی در سرک‌کشیدن به مؤلّفه‌های ژانرهای «تریلر»، «جنایی»، «معمّایی» و «نئونوآر» است. این مجموعۀ شش‌قسمتی (که احتمالاً شاهدِ ساخته‌شدنِ فصل‌های بعدی‌اش در سال‌های آتی خواهیم بود) با محور قراردادنِ الگوی دراماتیک و همیشه‌جذّابِ «دستگاهِ پلیس در پیِ یک قاتلِ زنجیره‌ایِ باهوش» درامی نفس‌گیر را در دلِ خود پرورانده که مخاطب را در پایانِ هر اپیزود برای دیدنِ ادامۀ سریال به مرزِ انتظار و بی‌تابی می‌رسانَد.

«مردِ شاه‌بلوطی» بیش‌تر از آن‌که در قید و بندِ الگوهای نئونوآرهای آمریکایی باشد، هم با پِیرَوی از داستان‌های پُر از رابطه و توییست در ادبیاتِ نوآرِ نوردیک (این مینی‌سریال اقتباسی‌ست از یک رُمانِ دانمارکی به همین نام نوشتۀ سورِن اِسویستراپ، که خالقِ سریالِ موفّقِ «کشتن» (The Killing) نیز بوده) و هم با بهره‌گیری از اتمسفرِ سرد و مرموز و دل‌گیرِ فیلم‌های سینمای اسکاندیناوی، می‌کوشد یک قصّۀ دراماتیزۀ (نمایشی‌شدۀ) پُرافت‌وخیز و مخاطب‌پسند را روایت کند و هم‌زمان از حال‌وهوای آشنای درام‌های شخصیت‌محورِ اروپایی دور نشود. البته که فضای سرد و هم‌زمان پُرتعلیقِ برآمده از میزانسن‌های بیش‌ترِ صحنه‌های سریال، برخی کارهای «دیوید فینچر» را نیز- که در ژانرهای اشاره‌شده در بالا دسته‌بندی می‌شوند- در ذهن تداعی می‌کند.

دو کارآگاهِ فیلم- نایا تولین (با بازیِ دانیچا چورچیچ) و مارک هِس (با بازیِ میکل بو فِلسگورد)- هر دو انسان‌هایی درون‌گرا، شکست‌خورده و سرگردان‌اند، با زندگی‌های خانوادگیِ به‌اصطلاح روی هوا، که تروما و خاطره‌هایی تلخ را نیز از گذشته‌ای نَه‌چندان‌دور با خود یدک می‌کِشند و هنوز از آن‌ها رهایی پیدا نکرده‌اند. همانندِ الگوی خیلی از درام‌های پلیسی و جناییِ مبتنی بر تمهیدِ «ظهورِ قاتلِ زنجیره‌ای در داستان»، این دو کارآگاه در ابتدا میانه‌ای چندان خوب با یک‌دیگر ندارند؛ امّا التهابِ برخاسته از قتل‌هایی تکان‌دهنده که درگیرش می‌شوند و بروزِ پیچیدگی‌هایی فزاینده در این پرونده، کم‌کم، این‌دو کاراکتر را به هم نزدیک می‌کند و نیز هم‌دلیِ مخاطب را- از اپیزودِ سوّم به بعد- نسبت به آن‌ها بالاتر می‌بَرد. هرچند که برخلافِ پیش‌بینیِ مخاطب، وصالی در پایان برای این دو شخصیت رقم نمی‌خورَد.

در سویی دیگر، خطِ قصّۀ مربوط به یک زنِ سیاست‌مدار به نامِ رُزا هارتنگ (با بازیِ ایبن دورنر)، یکی دیگر از پی‌رنگ‌های اصلیِ درامِ این مینی‌سریال را شکل می‌دهد. ماجرای کشته‌شدنِ دخترِ دوازده‌سالۀ این وزیرِ زن در سالِ گذشته (یک موقعیتِ دراماتیکِ رو به رشدِ برخاسته از بخشِ «پیش‌داستان»)، پای رُزا را به ماجرای قتل‌ها باز می‌کند و هم زندگیِ خانوادگی‌اش را- که با هر زحمتی، دوباره، در حالِ شکل‌گیری‌ست- به چالش می‌کشانَد و هم این‌که موقعیتِ کاری و سیاسیِ این زن را در خطرِ از دست‌رفتن قرار می‌دهد.

برای آن‌هایی که عاشقِ داستان‌های کارآگاهی و جنایی و پلیسی‌اند، برای آن‌هایی که «فیلم‌نوآر»ها و «نئونوآر»ها را دوست دارند، برای آن‌هایی که عاشقِ «سینمای نوردیک»اند، و به‌ویژه برای آن‌هایی که دستی به قلم دارند و علاقه‌ای برای فیلم‌نامه‌نویسی و می‌خواهند ببینند در طرّاحی و بسط و گسترشِ داستان‌های دراماتیک و نیز پیش‌بُرد و تکمیلِ روندِ شخصیت‌پردازیِ کاراکترهای اصلیِ فیلم‌نامۀ یک سریال باید چه کار کرد و در پیِ یک نمونۀ استاندارد و درست و الگومند می‌گردند، «مردِ شاه‌بلوطی»- بی‌اغراق- یک نمونۀ مثال‌زدنی و کم‌نقص است.

برای من- به‌شخصه- این مینی‌سریالِ دانمارکی یک دشتِ دل‌چسب بود از یک سالِ سینماییِ پُر از فیلم‌های حوصله‌سربَر و بد و ضعیف و پُرمدّعا.

 

امیررضا نوری‌پرتو

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است