آنچه مسیر حرکت امین حیایی را قابلستایش میکند، آمادگی او برای پذیرش نقشهای پیچیدهای است که ظرفیت جسمی و روحی بالایی را میطلبد.
تحولی که در سالهای اخیر در انتخابهای امین حیایی رخ داده، اتفاق عجیب و نادری نیست. میتوانیم بازیگرانی را بهیاد بیاوریم که بعد از گذر از دوران جوانی، وارد مسیرهای تازهای شدند. اما آنچه مسیر حرکت حیایی را قابلستایش میکند، آمادگی او برای پذیرش نقشهای پیچیدهای است که ظرفیت جسمی و روحی بالایی را میطلبد. حیایی آماده سختیکشیدن برای درآوردن نقشهایش است و همین، در کنار تواناییهای ذاتیاش در مقام یک بازیگر، به او کمک کرده تا در این چند سال از سوی طیف گستردهتری از مخاطبان بهعنوان یک هنرپیشه قابل پذیرفته شود.
حیایی مسیری طولانی را برای ستارهشدن پیمود. از زمان ورود او به سینما با بازی در نقشهای کوتاهی در آثاری چون «دو همسفر» (اصغر هاشمی، ۱۳۷۰) و «دو روی سکه» (محمد متوسلانی، ۱۳۷۱) تا زمانی که بتواند نقش اول را در فیلمهای سینمایی بهدست بیاورد، چیزی نزدیک به یک دهه زمان طی شد. در آن سالها حیایی را بیشتر در فیلمهایی جدی با لحن ملودراماتیک میدیدیم. اما موفقیت فیلمهایی چون «دختر ایرونی» (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۱) و «کما» (آرش معیریان، ۱۳۸۲) باعث شدند تا حیایی را در سالهای بعد عمدتاً در فیلمهای کمدی بهیاد بیاوریم. حیایی البته در همان دوران هم تلاش میکرد تا یک بازیگر تکبعدی باقی نمانَد و جنبههای مختلفی از تواناییهایش را به دیگران اثبات کند: سهگانه «ستارهها» (فریدون جیرانی)، «نقاب» (کاظم راستگفتار) و «چه کسی امیر را کشت؟» (مهدی کرمپور) را میتوان از جمله این تلاشها دانست. حیایی در اوج شهرت بهعنوان یک ستاره حاضر میشد نقشهای نسبتاً کوتاهی را در فیلمهای جدی بازی کند. این تصمیم، برای کسی که در کانون توجهات قرار دارد، کار چندان سادهای نیست و پذیرش همین امر نشان از جسارت حیایی دارد. این روند با فیلم «شب» (رسول صدرعاملی) به اوج رسید. حیایی در این فیلم در مقابل دو غول بازیگری سینمای ایران (عزتالله انتظامی و خسرو شکیبایی) نهتنها کم نیاورد بلکه بازیاش در نقشی کاملاً متفاوت با عمده آثار قبلیاش و با لهجه مازندرانی چنان جلوهای داشت که سیمرغ بلورین را از جشنواره فجر برای او به ارمغان آورد.
تغییر مسیر حیایی میتوانست از زمان همان موفقیت آغاز شود. اما شاید موفقیتهای متوالی کمدیهایی همچون «اخراجیها»، «مهمان»، «زنها فرشتهاند» و «دایره زنگی» در همان سالها بود که این تحول را به تعویق انداخت. با این وجود، وضعیت با عبور از چهل سالگی برای حیایی تغییر کرد. بعد از بازی در چند فیلم جدی که یا دیده نشدند یا حضور حیایی در آنها آنقدر پررنگ نبود که به چشم بیاید، بازی استثنایی حیایی در فیلم تأثیرگذار و منحصربهفرد «شعلهور» (حمید نعمتالله) بود که نقطه عطف دیگری را در کارنامه او رقم زد. حیایی در این فیلم باید سعی میکرد در مسیری برعکسِ مسیر همیشگیاش حرکت کند. او همواره ستارهای بود که حضورش در فیلمها جلوهای آشکار داشت. اما در اینجا باید نقش مردی را بازی میکرد که همواره تحقیر شده، هرگز بهچشم دیگران نیامده و حالا میخواهد به هر قیمتی به دیگران ثابت کند که وجود دارد. این شخصیت، از آن نقشهایی است که هر بازیگر جاهطلبی آن را روی هوا خواهد قاپید. این کاری بود که حیایی به بهترین شکل ممکن انجام داد و ثابت کرد که قابلیت بالایی برای بازی در نقش شخصیتهای چندبُعدی و پیچیده دارد.
امین حیایی کماکان خود را به یک تیپ خاص محدود نکرده و سعی میکند در انواع فیلمها با لحنهای گوناگون حضور داشته باشد. اما مهم این است که او توانسته خود را در حوزههایی متفاوت ثابت کند. حضور حیایی در فیلمهایی چون «درخونگاه» (سیاوش اسعدی) و «برف آخر» (امیرحسین عسگری) نشان داده که او به متخصص بازی در نقش آدمهای درونگرا و زخمخوردهای تبدیل شده که در دوراهی میان عشق و انزوا قرار میگیرند. البته امین حیایی در طول این سالها اشتباهات زیادی هم در انتخاب برخی از فیلمها و نقشها داشته اما در آغاز ششمین دهه زندگی هنوز ستارهای محبوب نزد عموم مخاطبان آثار نمایشی در ایران محسوب میشود و در ضمن توانسته نظر مثبت مخاطبان سختگیرتر را هم بهدست بیاورد. این دستاوردی است که نصیب هر بازیگری نمیشود و حیایی ثابت کرده که شایستگی این جایگاه را دارد.
سید آریا قریشی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است