• کد خبر: 3936
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:17 خرداد 1401 ساعت: 10:01

«موقعیت مهدی»؛ درس ایستادگی

«موقعیت مهدی» نگاهی عمیقا انسانی به شخصیتی مهم در دوران جنگ دارد به عبارتی حجازی‌فر قضاوت را کنار می‌گذارد و با باکری در لحظه‌های غم و شادی همراه می‌شود.


نام هادی حجازی‌فر با یک کارنامه پربار بازیگری در سال‌های اخیر گره خورده است؛ مسیری که از «مزرعه پدری» آغاز شد و در «ایستاده در غبار» به اوج رسید و پس از بازی در نقش اصلی و نگارش فیلم‌نامه «آتابای»، حالا به بازیگری و نویسندگی و کارگردانی در «موقعیت مهدی» رسیده؛ و در این راه، کیفیت کارهایش همواره گواه ظهور نامی تازه در عرصه سینمای ایران را داده است.

حجازی‌فر «موقعیت مهدی» را با پرده‌ی «یک قبضه کلت کمری» آغاز می‌کند که به زندگی شخصی مهدی باکری و ماجرای ازدواجش می‌پردازد و گریزی بر مهریه‌ی منحصربه‌فرد صفیه مدرس نیز می‌زند. حجازی‌فر در این پرده، شخصیت باکری و آرمان‌های او را تصویر می‌کند و از بطن یک عروسی ساده خانوادگی، جزییاتی تاثیرگذار از شخصیت باکری را به نمایش می‌گذارد. حجازی‌فر شام عروسی را با رفتن برق، به تاریکخانه‌ای بدل می‌کند و گویی در این تاریکی، هیچ‌کس بجز تازه عروس و داماد نیست و این سیاهی با فانوس همسر باکری روشن می‌شود که دلاورانه در کنار مهدی ایستاده تا موقعیت او در این جهان تثبیت شود.

می‌گویند وجه تسمیه جزیره مجنون این است که به شکلی دیوانه‌وار انبوهی از منابع نفتی را در یک منطقه کوچک جغرافیایی جای داده است؛ اما برای ایران، منطقه جغرافیایی کوچکی است که دیوانه‌وار پیکر فوج عظیمی از رزمنده‌ها را در خود جای داده که یکی از آن‌ها حمید باکری است. حجازی‌فر در پرده‌ «پیراهن آبی» به جریان شهادت حمید باکری می‌پردازد. در ابتدای این پرده با سکانس تراز کردن موزاییک‌ها مواجه می‌شویم؛ جایی که مهدی به حمید در ترمیم موزاییک‌های کف حیاط خانه کمک می‌کند و تراز نبودن آن‌ها را گوشزد می‌کند و هم‌زمان از موضوع توبه‌نامه و بازگشت به میدان جنگ صحبت می‌کنند. حجازی‌فر به‌خوبی به زبان تصویر سخن گفتن را می‌شناسد و پیش از این نیز در «آتابای» این موضوع را اثبات کرده بود. او شهادت حمید را نیز پیش از وقوع تصویرسازی می‌کند: همسر حمید لباس‌ها را در خانه به بند رخت کشیده است. قطره‌های آب از لباس‌های خیس روی بخاری می‌افتند و در کسری از ثانیه بخار می‌شوند. «موقعیت مهدی» سرشار از این ظرافت‌های بصری است. وقتی تلفن خانه حمید زنگ می‌خورد تا خبر شهادت او را به همسرش برساند، دوربین شروع به حرکت می‌کند. ابتدا به سمت تلفن حرکت می‌کند، سپس به سمت ساعت دیواری می‌رود و آنتونیونی‌وار و بدون برش، به سمت پنجره می‌رود تا همسر حمید و فرزندانش را یکه‌وتنها در میانه‌ی خیابانی برف‌زده به تصویر بکشد؛ گویی غم عالم بر سرشان ریخته، بی‌آن‌که بدانند بر حمید چه گذشته است.

«موقعیت مهدی» از ظرفیت‌های تازه‌ای در سینمای جنگ بهره برده است و به ما یادآوری می‌کند که بدون ایدئولوژی‌زدگی نیز می‌توان قصه سردار شهیدی را به تصویر کشید که لورل و هاردی تماشا می‌کند و آهنگ لب کارون را زمزمه می‌کند. حجازی‌فر بدون آن که حرف‌های بزرگ و شعاری از چون‌وچرای جنگ و فلسفه‌اش بزند، نگاهی عمیقا انسانی به شخصیتی مهم در دوران جنگ دارد. حجازی‌فر قضاوت را کنار می‌گذارد و با باکری در لحظه‌های غم و شادی همراه می‌شود. از علمیات خیبر و سلسله عملیات‌های جنگ نیزار با عنوان پیروزی شکست‌آمیز یاد می‌شود که به پیروزی با تلفات فراوان اشاره دارد. حجازی‌فر نبرد نیزار‌های هورالعظیم را برای دقایقی کنار می‌گذارد و مهدی را در میانه نیزار، ایستاده در بارش گرده‌های معلق، تنها و مصمم نشان می‌دهد؛ گویی مهدی فارغ از شکست یا پیروزی، فارغ از جنگ یا صلح، درس ایستادگی می‌دهد.

 

منبع: منتقدان فارسی زبان/ خشایار سنجری

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید