سینمای بیلی وایلدر را میتوان یکی از روانشناختیترین آثار در تاریخ سینما دانست به طوری که تماشای آثار او هم میتواند سرگرم کننده باشد هم درمان بخش.
بدون شک یکی از چهرههای شاخص سینمای کمدی در تاریخ سینما بیلی وایلدر و فیلم های اوست. حتی برخی از تحلیگران و مورخان سینمایی، سینمای کمدی را با او و آثارش تعریف میکنند و نقطه عزیمت و غنی شدن این ژانر میدانند. با این همه نمیتوان وایلدر را صرفا به فیلمساز سینمای کمدی محدود و تعریف کرد و مروری بر کارنامه او تنوع ژانری در آثار او را اثبات میکند. از جمله او در زمینههایی مثل فیلمهای اجتماعی، ملودرام تاریخی و حتی ژانر نوآر آثاری ساخته که برخی از آنها به عنوان نمونههای شاخص و برجستهای در تاریخ سینما محسوب میشوند. ضمن اینکه «بیلی وایلدر» در همان ژانر کمدی هم انواع مختلف آن را تجربه کرده بود از کمدی رمانتیک و کمدی فارس گرفته تا کمدیهای سیاسی و اجتماعی. همه اینها اما به حوزه اجرا و کارگردانی او برمی گردد اما بیلی وایلدر پیش و بیش از هر چیزی استاد فیلمنامهنویسی بود. توجه به جزییات و روایت ریزبینانه در کنار شخصیتپردازیهایی دقیق و پیرینگی محکم و منطقی از جمله ویژگیها و توانمندیهای او در عرصه فیلمنامهنویسی بود. فیلمنامههایی که اغلب آن را با کمک و همکاری «ای ال دایموند» مینوشت. تبحر و تجربه او در فیلمنامهنویسی به این دلیل بود که او پیش از فیلمسازی، مشغول فیلمنامهنویسی بود و برای کارگردانهای مختلفی فیلمنامه نوشته است.
از حیث مضمون اگر بخواهیم به آثار بیلی وایلدر بپردازیم چه در فیلمهای خودش و چه فیلمنامههایی که برای دیگران نوشته به برخی مفاهیم و موقعیتها و مولفههایی میرسیم که میتوان منظومه معنایی سینمای او را تبیین و صورتبندی کند. از جمله مفاهیم و مسائلی مثل کلاه برداری و فریبکاری یا تقلب و جعل هویت که به شکل موتیفوار در آثارش قابل ردیابی بود. مثلا در فیلم اولش «صغیر و کبیر» (۱۹۴۲) زنی بالغ تلاش میکند تا با تغییر هویت خود در قالب دختری ۱۲ساله نیمی از بهای بلیت قطار را نپردازد. این جعل هویت در کمدی معروفش «بعضیها داغشو دوست دارند» (۱۹۵۹) به شکل زنپوشی و مردانی که چهرهی خود را به شکل زنان در میآورند، نمود پیدا میکند. تقریباً اکثر شخصیتهای آثار وایلدر مدام یکدیگر را فریب میدهند و به یکدیگر خیانت میکنند. این خیانتها ممکن است مانند «خارش هفت ساله» (۱۹۵۵) و «آوانتی» (۱۹۷۲) در روابط عاشقانه بین زنان و مردان رخ دهند و یا ممکن است سویههای جنایتکارانهتری پیدا کنند. برای مثال در «غرامت مضاعف» (۱۹۴۴) یک زن اغواگر با همکاری یک مرد سعی میکند تا با دسیسه و فریب قانون، شوهرش را به قتل رسانده و پول بیمهی او را تصاحب کند. یا مثلا در «شیرینی شانس» (۱۹۶۶) مردی به دروغ تمارض میکند که پایش شکسته تا از صاحب کارش غرامت بگیرد. به نظر میرسد او نگاهی بدبینانه به آدمها یا دست کم شخصیتهای قصهاش داشته است.
نمیتوان از «بیلی وایلدر» حرف زد و نامی از «جک لمون» نیاورد. در واقع نام آنها به عنوان زوج کارگردان بازیگر به هم گره خورده است. این دو با هفت همکاری یکی از موفقترین زوج کارگردان – بازیگرهای تاریخ سینما را رقم زدند. این همکاری با بعضیها داغشو دوست دارند آغاز شد و در «آپارتمان» (۱۹۶۰)، یکی از بهترین کمدیهای تمام ادوار و «ایرما خوشگله» (۱۹۶۳) به اوج خود رسید. یکی دیگر از همکاریهای درخشان این دو یک دهه بعد در «صفحهی اول» (۱۹۷۴) شکل گرفت، یک فیلم خبرنگاری که بر اساس فیلمی به همین نام از لویی مایلستون ساخته شده بود که البته هاوارد هاکس نیز در «منشی همهکارهی او» (۱۹۴۰) از روی آن اقتباس کرد. در این فیلم جاهطلبیهای بعضا افراطی خبرنگاران در مقابله با اخبار داغ، از طریق زبان کمدی به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده میشود.
شاید گزافه نباشد که بگوییم نام «بیلی وایلدر» به همان اندازه که با ژانر کمدی گره خورده به ژانر نوآر هم پیوند دارد. بعد از جنگ جهانی دوم که سینمای امریکا به سمت ساخت فیلمهای نوآر روی آورد، او با ساخت «غرامت مضاعف» به عنوان یکی از پیشگامان اصلی این ژانر بدل شد. البته گرایش وایلدر به فیلم نوآر محدود به غرامت مضاعف نشد و در فیلم بعدیاش «تعطیلات گمشده» (۱۹۴۵) که دربارهی مسئلهی اعتیاد به الکل بود، بارقههای این نوع سینما به وضوح دیده میشد. فیلمی که جایزهی اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را برای او به ارمغان آورد.
از سوژههای مورد علاقه بیلی وایلدر روایت قصههایی درباره ستارههای سینما بود. شاهکار «سانست بلوار» (۱۹۵۰) را میتواند مهمترین مصداق این معنا دانست. فیلم داستان ستارهای قدیمی با بازی گلوریا سوانسون را روایت میکند که جایگاهش بعد از ناطق شدن سینما متزلزل شده و از روزهای پرشکوه خود فاصله گرفته است. سانست بلوار تقریباً به طور کامل در فلشبک روایت میشود و در نتیجه از حیث ساختار نیز یکی از خاصترین فیلمهای وایلدر به شمار میآید.
وایلدر در کارنامه حرفهای اش، ۶ تندیس اسکار دارد که شامل یک اسکار بهترین فیلم، ۲ اسکار بهترین کارگردانی و ۳ اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی و غیر اقتباسی است وی همچنین تندیس یک عمر دستاورد هنری را دریافت کردهاست. در نهایت میتوان سینمای بیلی وایلدر را یکی از روانشناختیترین آثار در تاریخ سینما دانست که برخی فیلمهایش را مصداقی از «فیلم درمانی» میدانند که میتواند به رفع ناامیدی و افسردگی کمک کند. به نظر میرسد تماشای آثار او در زمانه پر رنج و ملالی که در آن به سر میبریم میتوان هم سرگرم کننده باشد هم درمان بخش.
منبع: فیلیموشات/
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است