«شادروان» کمدی سیاهی است که مشکلات اقتصادی را محور روایت خود قرار داده و با فقر و حاشیه نشینی شوخی میکند.
دومین ساخته حسین نمازی، کمدی سیاهی است که مشکلات اقتصادی را محور روایت خود قرار داده است. «شادروان» با فقر و حاشیه نشینی شوخی میکند. روایت تلخ و گزندهای را با لحن طنز بیان کرده و روابط، معضلات، راهکارها و تمام ارکان زندگی شخصیتها؛ با فقر و طبقه اجتماعی آنها تعریف میشود. آنها با فقر خود چنان دست و پنجه نرم میکنند که حتی مردن و کفن و دفن نیز به راحتی برایشان میسر نیست.
مثل معروف از بی کفنی زنده است؛ شاید رویکرد کلی فیلم به مفهوم فقر و برخورد خانواده فقیر با مصیبت مردن عزیز خود باشد. شخصیتها چنان در پیله فقر تنیدهاند که دستهایشان از هر تصمیم و عملی بسته است. این فقر البته با رویکردی کمدی با زبانی طنز و در موقعیتهایی چالش برانگیز صورت میگیرد. لحن طنز فیلم کمک موثری به پرداختن به موضوع تلخ و گویا اجتناب ناپذیر فقر اشاره میکند. نگاه مارکسیستی به مفهوم اقتصاد و تاثیر آن در تمام ارکان زندگی انسان؛ گفتمان اصلی فیلم است. حتی عشق؛ ازدواج، روابط میان فردی، نیازهای اولیه به شدت با مسائل اقتصادی پیوند خورده است.
شخصیت اصلی به دلیل عدم تمکن مالی، مجبور میشود با رجوع نامزدش به همسر سابق موافقت کند. جنازه پدرش به همین دلیل اصطلاحا روی زمین میماند. ضمن اینکه در این میان برای رهایی از وضع بد اقتصادی دله دزدی و حتی غذا دزدی میکند. احترام و جایگاه اجتماعی میان شخصیتها به همین دلیل دچار خدشههای اساسی است. شخصیتها برای رفع نیازهای اولیه خود با مشکل مواجه هستند و این مسئله اخلاق و ارزشهای انسانی آنها را تحتالشعاع خود قرار میدهد. تقدیرگرایی و اتکا به شانس و قسمت در میان افراد خانواده بسیار مطرح است و سطح فرهنگ اعضای خانواده در مناسبات میان فردی به دلیل نقصان اقتصادی، دستخوش ناملایمات بسیاری است. آنچه که میان اعضای خانواده مشترک است، استفاده از برخی امکانات حداقلی دولتی برای گذران زندگی است. تکیه و تاکید آنها بر یارانه و قبل از آن در زمان حیات پدر؛ دریافت کوپن برای افراد خانواده، خود تبدیل به گره اصلی داستان میشود. پدر خانواده برای گرفتن سوبسید دولتی و دریافت امکان برای رفع نیازهای اولیه، مرگ کودک خود را پنهان میکند تا بتواند از امکانات والدین برای دریافت کمک بهرمند شود. این تسلسل رفتار غیر قانونی در اعضای دیگر خانواده قابل تامل است.
آنها از سر بی چیزی قوانین را زیر پا گذاشته و برای رفع حداقلهای زندگی روزمره مجبور به دروغ و پنهان کاری و جعل سند و … میشوند. فقر آنها را تبدیل به شبه بزهکارانی کرده که گویا گریزی از این موقعیت برای آنها وجود ندارد. در «شادروان» دیگر مانند دهههای قبل از فقر مقدس و فقر انسان ساز خبری نیست. فقر آسیبزا، مسئلهساز و پر چالش است. در این میان حتی حداقلهایی که شخصیتها برایشان اخلاق را زیر پا میگذارند، نمیتواند کمکی به آنها برای رفع حوائج خود کند. یارانهای که پدر خانواده تصور میکند کفاف کفن و دفن و مراسم خاکسپاریاش را میدهد؛ حتی به درد ترخیص او از بیمارستان هم نمیخورد.
به نوعی اجتماع هم حمایتی از آنها برای حل معضلی که به واسطه مشکلات اقتصادی فراهم آمده؛ نمیکند. شخصیتها عناصر منفک؛ تک افتاده و بی پناهی هستند که جامعه آنها را در رنج فقر و نداری همراهی نمیکند و حتی حاضر نیست جنازه پدرشان را برای دفن به آنها تحویل دهد. این جامعه بی رحم و اقتصاد محور، خواسته یا ناخواسته به تربیت بزهکار و خلافکاری کمک میکند که برای حداقلهای بسیار ساده و شاید پیش پا افتاده؛ اخلاق، قانون، عرف و شرع را زیر پا میگذارد و سعی دارد با دزدی، جعل و دروغ و … راه پر پیچ و خمی را پشت سر بگذارد. در کنار نگاه طنزی که به موقعیت پیچیده جامعه فقیر میاندازد، تاکید بسیاری به روابط و مناسبات انسانی و خویشاوندی دارد. خویشاوندان در این طبقه اجتماعی نقش مهمی در زندگی فردی و اجتماعی یکدیگر دارند. این نقش مهم تا جایی مورد بررسی قرار میگیرد که در غیبت نقش مسئولانی که انتظار میرود معضلات را حل کنند؛ این وظیفه بر عهده خویشاوندان میافتد که خود نیز توان چندانی ندارند و از همان طبقه هستند. این تاکید بر نقش و جایگاه خویشاوندان، تاکیدی دوباره است بر غیبت نقش و مدیریت نادرست اقتصادی و نبود رفاه حداقلی برای گروهی از طبقات اجتماعی که از کمترین امکانات رفاهی برخوردار نیستند. کمدی سیاه وقتی به نقطه پایان میرسد نیز نقطه روشنی در پی ندارد و با مرگ و نیستی پیوند خورده است.
رویا سلیمی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است