• کد خبر: 3620
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:1 خرداد 1401 ساعت: 12:13
جشنواره کن از دریچه صبا - 7

«نگاهی به سه فیلم حاضر در بخش مسابقه»؛ از آهنگساز بزرگ تا حیوان مظلوم

مطلبی درباره تعدادی از فيلم‌های عجيب و غريبی كه شايد ديدن‌شان فقط در كن ممكن باشد منتشر شده است. 


در این گزارش قصد دارم از فیلم‌هایی عجیب و غریب با سوال‌هایی بی‌جواب جشنواره کن بنویسم؛ فیلم‌هایی که شاید دیدن‌شان فقط و فقط در کن ممکن باشد و همین از بزرگ‌ترین جذابیت‌های این رویداد مهم بین‌المللی است.

در ابتدا از فیلم «زن چایکوفسکی» («همسر چایکوفسکی») می‌گویم.

اولین نکته درباره فیلم قطعا این است که از طرف کشور روسیه در جشنواره حضور دارد. اما کارگردان فیلم «کیریل سربرینیکوف» در روسیه در حبس خانگی است و اجازه خروج از کشور را ندارد. در ضمن مادرش هم اوکراینی است. آیا بدون وجود این دو نکته فیلم باز هم می‌توانست در جشنواره کن حضور داشته باشد؟ فکر نمی‌کنم! چون بر خلاف حرف‌های مجری جشنواره که در افتتاحیه گفت: «به‌رغم جنگ، روسیه همانقدر در جشنواره حق حضور دارد که اوکراین»، امسال خبرنگاران روسی حق حضور در جشنواره را ندارند و کشور روسیه هم که هر ساله در بازار فیلم کن پاویون بزرگی دارد، امسال از غایبان جشنواره است.

از مسائل سیاسی اما بگذریم که سخن سینما قطعا خوش‌تر است.

«زن چایکوفسکی» اما همان‌طور که از اسمش پیداست، داستان زندگی زناشویی این آهنگساز معروف و زنش است. به قول یکی از منتقدان اگر بگوییم که زندگی خانوادگی این زوج قطاری از ریل خارج شده است، کم گفته‌ایم. زندگی این زوج بیشتر به قطاری شبیه است که هواپیمای ۷۴۷‌ای با آن برخورد کرده، سپس از ریل خارج شده و از بالای پل به پایین و داخل قایقی پرتاب شده و باعث انفجار خودش و قایق و پل و صد البته هواپیما می‌شود!! داستان فیلم زیبا، تلخ، سخت و البته بر اساس واقعیت است و زندگی عجیب این دو را از آشنایی‌شان تا مرگ «چایکوفسکی» به تصویر می‌کشد. داستان در قرن نوزدهم می‌گذرد، زمانی که زنان در روسیه حق طلاق ندارند و برای اجرایی کردن طلاق اجازه دربار لازم است. زمانی که زنان حتی شناسنامه مخصوص به خود ندارند و اسم‌شان در شناسنامه همسران‌شان نوشته می‌شود. در این زمان زن جوانی به نام «آنتونینا» عاشق آهنگساز معروف می‌شود و با پشتکار و نامه‌نگاری‌های فراوان به عشق خود به او اعتراف کرده و مصرانه خواهان ازدواج با اوست. «چایکوفسکی» بالاخره قبول می‌کند اما به زودی مشخص می‌شود که او اصلا به زن‌ها علاقه‌ای ندارد و فقط برای حفظ پوشش ظاهری و خفه کردن شایعات تمایلات جنسی‌اش به مردان با او ازدواج کرده. «آنتونینا» اما با پشتکار سعی در جلب‌توجه و ادامه زندگی با او دارد. این تلاش‌ها که کم‌کم به عقده تبدیل می‌شوند «چایکوفسکی» را از او متنفر کرده. پس آهنگساز تصمیم به طلاق زنش می‌گیرد. اما تا زمان مرگ آهنگساز و با وجود خفت و خواری‌های فراوان، «آنتونینا» زیر بار نمی‌رود.

این فیلم از لحاظ کارگردانی قطعا تا به امروز برترین فیلم کن امسال بوده است. «سربرینیکوف» که اساسا کارگردان تئاتر بوده، می‌داند که چگونه از فضا و دکور استفاده کند. میزانسن و دکوپاژ او با حرکات زیاد دوربین در تمام مدت فیلم تماشاگر را غافلگیر می‌کند. برای مثال با «آنتونینا» و «چایکوفسکی» که در حال بحث هستند در اتاقی هستیم. دوربین روی استدی کم «آنتونینا» را دنبال می‌کند که از آن اتاق به اتاقی دیگر می‌رود و ناگهان با چرخش دوربین در جنگلی برفی و سرد هستیم. او می‌دود و دوربین نیز با حرکت او سرعت می‌گیرد و متوجه می‌شویم که با او در رویایش در حرکتیم. این‌گونه تغییرات زمانی و مکانی با استفاده از دکور و دوربین بار‌ها و بار‌ها اتفاق می‌افتند و هر بار ما را شگفت‌زده می‌کنند.

بازی خوب و گیرای بازیگر زن فیلم «آلیونا میخاییووا» را هم نمی‌توان از قلم انداخت که به نظرم، یکی از کاندیداهای حتمی جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره است.  عجیب اما استفاده از موسیقی متن ساخته شده برای فیلم است. چرا کارگردان روس تصمیم گرفته تا از کنار موسیقی‌های بی‌نظیر «چایکوفسکی» بگذرد و از موسیقی متن جدید استفاده کند سوالی بی‌جواب است! از آن گذشته، تقریبا در تمام طول فیلم، غیر از ثانیه‌هایی کوتاه، هیچ‌گاه نمی‌بینیم که «چایکوفسکی» آهنگی بنوازد که سوال دوم را برای من به وجود آورد که آیا «سربرینیکوف» اصلا «چایکوفسکی» را به عنوان یک آهنگساز دوست دارد؟ یا این نابغه موسیقی فقط سوژه‌ای دراماتیک برای فیلمی جدید برای او بوده است؟ چون هر جور فکر می‌کنم نمی‌توانم بفهمم که چطور می‌شود که «چایکوفسکی» را دوست داشت و فیلمی درباره او بدون استفاده از آهنگ‌هایش ساخت؟

با وجود این کج‌سلیقگی در ساخت و پرداخت موسیقی، «زن چایکوفسکی» تا به اینجا توانسته خود را از دیگر فیلم‌های جشنواره تا حدی جدا کند. البته نظر منتقدین انتخابی را جلب نکرده چون فقط دو یا سه ستاره به فیلم داده‌اند.

اما حتما می‌پرسید منتقدین انتخابی چیست؟

داستان از این قرار است که هر سال دو مجله «اسکرین» که «فیلم فرانسه» که اولی به زبان انگلیسی و دومی به زبان فرانسه است، در طول مدت جشنواره هر روز چاپ و به‌طور مجانی توزیع می‌شوند. در صفحه آخر هر دوی این مجله‌ها، جدولی وجود دارد که چندین منتقد منتخب از مجلات و روزنامه‌های معروف و مطرح فرانسه و دنیا، به فیلم‌های پخش شده در بخش مسابقه اصلی و همچنین مسابقه نوعی نگاه، با اعطای ستاره و نخل، امتیاز می‌دهند و نظر خود را اعلام می‌کنند و همان‌طور که گفتم «زن چایکوفسکی» غیر از دو، سه نفر خیلی مورد استقبال منتقدین قرار نگرفته است. البته این نکته را حتما در نظر بگیرید که تقریبا هیچ سالی، فیلم مورد علاقه منتقدین برنده جایزه اصلی، یعنی نخل طلا نمی‌شود. معمولا نظر داوران، با نظر منتقدین، بسیار فرق دارد! چرایش را هم نمی‌دانم! اما هیچ ‌وقت یادم نمی‌رود که در سال ۲۰۱۶، فیلم «تونی اردمن» که از نظر منتقدین و خبرنگاران، ازجمله من به‌طور متفق‌القول نخل طلا را باید می‌گرفت، بدون گرفتن هیچ جایزه‌ای جشنواره را ترک کرد! چگونه نظر و نگاه داوران که هر ساله عوض می‌شوند و افرادی جدید و همه از حرفه‌ای‌های سینما هستند، می‌تواند هر سال این همه با نظر منتقدین متفاوت باشد؟ این هم سوال بی‌جواب دیگری است! این هم بخشی از شگفتی‌های جشنواره کن است.

و اما فیلم دیگری که به‌ شدت عجیب و غریب بود، «هی هان» («عرعر») ، ساخته «جرزی اسکولیموفسکی» کارگردان بزرگ و هشتاد و چهار ساله لهستانی است که جوایز بزرگ زیادی از جمله خرس طلایی برلین و جایزه بزرگ کن را در کارنامه خود دارد.

شاید باور نکنید اما قهرمان اصلی این فیلم یک خر است! خری که ما تقریبا تمام فیلم را از دریچه چشم او می‌بینیم. خری که در آغاز در سیرکی کار و زندگی می‌کند و دوست دختری جوان است. اما این دو به زودی از هم جدا می‌شوند. ما با این خر غمگین از دوری دوستش و در ماجراهای شاد و غمگینی که برایش اتفاق می‌افتد همراه می‌شویم. خر داستان ما با آدم‌های زیادی آشنا می‌شود و تجربیات گاه شاد ولی معمولا تلخی را از سر می‌گذراند. فیلم را دوست داشته باشیم یا نه، از اینکه جای «هی هان» در جشنواره کن است را نمی‌توان انکار کرد. همان‌طور که نمی‌توان از شور و اشتیاق «اسکولیموفسکی» پیر به شوق نیامد که در این سن و با وجود جایگاهی که در سینمای جهان دارد، تصمیم به امتحان تجربه‌ای جدید گرفته است. بنابراین با همکاری فیلمبردارش، تصاویری عجیب را خلق کرده تا ما بتوانیم برای دقایقی خود را جای این خر نگون‌بخت بگذاریم و دنیا را با او و از نگاه او زندگی کنیم. اما ساخت و وجود این فیلم و فیلم‌هایی از این دست که حرف‌شان دفاع از حیوانات است به نظرم پارادوکسی غریب است! اینکه حیوانات را مجبور کنی، تا در فیلمی بازی کنند تا بگویی که نباید حیوانات را اذیت کرد، خنده‌دار است. هر کسی که در زندگی‌اش برای یک بار فیلمبرداری فیلمی را از دور یا نزدیک دیده باشد، از سختی این کار آگاه است. پس واداشتن حیوانات بیچاره به بازی و تکرار پلان‌ها و حرکات و… قطعا برای‌شان کمتر از شکنجه نیست! و اگر مثل آقای «اسکولیموفسکی» در آخر فیلمت بنویسی که در این فیلم هیچ حیوانی اذیت نشده است، قطعا یا دروغ می‌گویی یا خودت را به خریت می‌زنی!

و در آخر از «پسری از بهشت» می‌نویسم که فیلمی جاسوسی، پلیسی، ولی نه مثل فیلم‌های پلیسی که عادت به دیدنش داریم. این فیلم ساخته «طارق صالح» کارگردان سوئدی، مصری‌الاصل است. فیلمی که داستانش با مرگ امام بزرگ دانشگاه «الازهر» آغاز می‌شود. این مرگ البته مرگی طبیعی است، اما مرگ یکی از دانشجویان که کمی بعد از آن اتفاق می‌افتد قطعا قتل است. چه کسی قاتل این دانشجوی جوان است؟ و دلیل این قتل چیست؟ آن هم در این محل مقدس که مهد دانش مسلمانان سنی جهان به شمار می‌آید؟ «آدام» دانشجوی فقیر و جدید این دانشگاه به‌طور ناخواسته، مجبور به کشف این موضوع می‌شود. بزرگ‌ترین فرق «پسری از بهشت» با فیلم‌های پلیسی دیگر آمیختگی ژانر پلیسی فیلم با مسائل مذهبی است که می‌توان آن را با فیلم کلاسیک «به نام رز» مقایسه کرد. «پسری از بهشت» به همین دلیل جذاب است و غریب و بازی خوب «توفیق برهوم» و «فارس فارس» بر این جذابیت اضافه کرده است. غیر از این اما، از لحاظ فیلمبرداری، کارگردانی و… با فیلمی معمولی طرفیم که برای بردن جایزه در جشنواره امسال به رقبایش تنه نمی‌زند!

 

منبع: روزنامه اعتماد/ لادن موسوی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید