انیمه حباب، بیشاز هر چیز اثری عاشقانه است که در رسیدن به نقطهی پایان از خلاقیتهایی مثل پارکور در فضای تهاجمی یک ویرانشهر به هیجان لذتبخشی دست مییابد و جزو انیمههای باکیفیتی است که نباید لذت دیدنش را از دست داد.
ایدهی هیجانی انیمه سینمایی حباب محصول ۲۰۲۲ ویت استودیو، بهکمک تیم کاربلد سازندگانش به محلی برای بروز عشق، فرار از انزوا و پرش به سطحی فراتر از مشکلات حباب مانند تبدیل میشود.
در اولین نگاه به فهرست سازندگان انیمه حباب، ترکیب ویت استودیو (اتک آن تایتان، کابانری از قلعه آهنی، حماسه وینلند، ویوی) با کارگردانی تتسورو آراکی (دث نوت، اتک آن تایتان، کابانری از قلعه آهنی)، نویسندگی گن اوروبوچی (سایکو-پس، فیت-زیرو، پائولا مگی مادوکا مجیکا) و موسیقی هیرویوکی ساوانو (اتک آن تایتان، جنگیر آبی، کیل لا کیل، هفت گناه کبیره) باعث میشود سطح انتظار از فیلم حاضر هم تا حد زیادی بالا برود.
نتیجهی این همکاری یکی از هیجانانگیزترین انیمههای فانتزی عاشقانه با اکشنی چشمنواز است که ایدهی آن هم درست مثل ترکیب تیم سازندهاش پتانسیلهای خوبی برای صد دقیقه لذت بردن از آن بهوجود میآورد. اما این قابلیتها در انیمه حباب چطور به مرحلهی اجرا درآمده است؟
داستان انیمه حباب در آیندهای نزدیک رخ میدهد، جایی که بعد از پدیدهی بارش میلیونها حباب، بخشی از توکیو با یک انفجار عجیب در نزدیکی برج توکیو داخل یک حباب غولپیکر گیر میافتد. درحالی جو حبابی در این شهر حبس شده بعد از پنج سال هنوز ادامه دارد که تغییر عجیب در گرانش زمین، گردابهای خطرناک و سیلاب ناشی از بارش حبابها یک منطقهی دیستوپیایی خالی از سکنهی منحصربهفرد را بهوجود آورده است. بااینحال گروهی از جوانانی که خانوادههای خود را در این اتفاق از دست دادهاند وارد حریم ممنوعهی داخل حباب میشوند و این یتیمخانهی غیرعادی حالا به جایی برای نبردهای آزاد و خطرناک پارکور با عنوان توکیو بتلکور تبدیل شده که بخشی از گذران امور زندگی آنها هم به جوایز این بازی مسابقهای وابسته است. هیبیکی پسری ساکت و گوشهنشین است که در پارکور تواناییهای ویژهای دارد و همراه گروه بلو بلیز در این منطقه زندگی میکند. روزی هیبیکی با شنیدن صدایی به سمت محل پرخطر برج جذب میشود و با کمک دختری عجیب نجات پیدا میکند.
گن اوروبوچی در بهترین ایدهی انیمه، قصهی پری دریایی کوچولو اثر هانس کریستین آندرسن را برای پایهگذاری محتوای عاشقانهی فیلمنامهی خود برگزیده است. اقتباسهای مدرن در فضای انیمهها اکثر مواقع نتایج جذاب و منحصربهفردی را رقم زده است.
انیمه بل ساختهی مامورو هوسودا از موارد اخیری است که داستان دیو و دلبر را در قالبی جدید بهنمایش گذاشت و روح تازهای به داستان قدیمی بخشید. البته پیشاز این نیز هایائو میازاکی با انیمه پونیو و ماساکی یوآسا با انیمه Lu Over the Wall اقتباسهای درخوری از همین داستان پری دریایی کوچولو ساختهاند. این بار هم در حبابِ داستان، طیف ظریفی از انعکاس این داستان کلاسیک بیننده را به سمت خود جذب میکند.
همانطور که از ویت استودیو انتظار میرود انیمه حباب از نظر طراحی و نمایش گرافیکی خیرهکننده از آب درآمده و کیفیت بعضی نماها و تصویرسازیهای هنری آن یادآور آثار ماکوتو شینکای است. ویرانیهای توکیوی مدرن با جزئیات بصری آشنای آن، نمای آسمانخراشهای متزلزل و خالی از سکنهی بافت شهری طبیعت زدهای که امواجی از اشیاء معلق بر فراز گردابهایی بزرگ آنرا احاطه کرده و فضای مرگباری به نشاط ساکنین غیرعادی آن بخشیده، همگی عناصری هستند که فضای پساآخرالزمانی شهرک زیر حباب را به محیطی با مشخصههای خاص و متناقض تبدیل کرده است.
معرفی این فضاسازی ناهمگن برای بیننده با وضوحی پذیرفتنی و قابلدرک به دریچهی ورود به اتفاق اصلی داستان، که پشت همهی این عناصر قرار دارد، تبدیل میشود. البته دیگر اجزای تشکیلدهندهی داستان از شخصیتها تا تعامل بین آنها سوار بر کلیشههای معمول انیمهها قرار دارد. در بین تمام شخصیتهای گروه بلو بلیز، استایل تازهای رونمایی نمیشود. کاراکتر اوتا، که با رنگ و مدل مو و آواز خواندنش برای کسانی که بازی گریس (Gris) را تجربه کردهاند حس آشناپنداری جالبی ایجاد میکند، در ماهیت کلی فیلم از ابعاد عاشقانهاش فراتر نمیرود، درحالیکه از استعداد سریع او در یادگیری زوایای مختلف تمدن بشر فقط به تمرکز روی یک مورد برجسته در سمت رومنس داستان اکتفا میشود، یعنی جایی که داستان اصلی پری دریایی کوچولو در طول انیمه به شکل مستقیم مورد اشاره قرار میگیرد.
اینها در حالی است که در طول فیلم سعی شده تا مفاهیم و پیامهای متعدد دیگری هم به ساختار داستان وارد شود که خب انیمه حباب از عمق بخشیدن به آنها بازمیماند و زمان پرداختن کامل به آنها را صرف نمیکند. مثلا با اینکه گروه آندرتیکرز شمای گیرایی از حضور یک آنتاگونیست نشان میدهد اما انگیزههای آنها، که حتی میتوانست در جهت پیشرفت و صلابت پیام موازی و البته خام انیمه قرار گیرد، در حد یک پلهی کوچک برای رسیدن به محل نهایی ملاقات داستان رها میشود و در حدی که انتظار میرود توسعه پیدا نمیکند. اگر این گروه آنقدر خطرناک است که در طول مسابقه از حذف رقیب با آسیب زدن به او هم ترسی ندارد پس چطور اینقدر آسان از این تفکر دست میکشد. درواقع انیمه بهراحتی درمورد چالشهایی که توسط خودش تعریف شده است عقبنشینی میکند، چراکه هدفگذاری طولانیتر و فرصتی برای بازی گرفتن از تمام پتانسیل ایدههای روایی خود ندارد.
از طرفی اشارههای فلسفی به چرخهی مکرر تاریخ بشر و بیانیهی ضدجنگ حاضر در آن میتوانست به اثربخشی محکمتری ختم شود اما در حد نریشنی گذرا و سطحی رها میشود. این دیدگاه که یکی از دغدغههای قابلاحترام فیلم بهشمار میرود در میان سایر جزئیات دراماتیک داستان محو شده و اینقدر کمرمق است که حتی در انتهای داستان هم نمیتواند بهعنوان نقطهی عطفی در دل آن بازیابی شود. این مسئله تا حدودی از یکدست شدن جبههگیری اتفاقات جلوگیری میکند و یک آشفتگی ناخواسته را در توالی داستان بهوجود میآورد که وجودش نه آنقدر بیاهمیت است که از آن عبور کرد و نه آنقدر مهم که بتواند تأثیری بهیادماندنی در انتهای فیلم ایجاد کند.
با این استدلال، استفاده از داستان پری دریایی کوچولو برای بیان اختصاری فیلم انتخاب درستی است، چراکه بیننده یا با شرح مستقیم داخل فیلم از داستان کتاب از ارجاعات آن آگاه میشود یا از قبل با داستان اصلی آشنا است یا حتی میتواند برای کشف و درک بهتر روند وقایع انیمه به داستان اصلی رجوع کند؛ دلیل تهاجمی بودن حبابهای قرمز رنگ و درنهایت تبدیل شدن به حبابهای آبی رنگ را بهتر درک کند و تلخی جاری در منشأ داستان را پس نزند و برای همین از تبدیل شدن استعارههای رازآلود جاری در بطن فیلم به یک خودزنی مبهم جلوگیری میشود.
از طرفی برای اثر عاشقانهای که به آگاهی بیرونی مخاطب هم تکیه میکند درک گرمای عشق بین قهرمانهای داستان میتواند چندان ملموس نباشد بهخصوص وقتی که دو طرف ماجرا اینقدر در بیان احساسات خود درونگرا هستند و حتی در آغوش کشیدن یکدیگر هم به آسیبی واضح منجر شود. البته باتوجهبه ریشههای داستان، این عشق و علاقه از سمت موجود افسانهای ماجرا قویتر است و این موضوع در طول فیلم هم بارها احساس میشود و در اوج دراماتیک آن درخشش مناسبی پیدا میکند. چراکه از ابتدا در شخصیت اوتا همان شیرینی، بازیگوشی، معصومیت و حس فداکاری خواستنی برداشت میشود.
با تمام این تفاسیر انیمه حباب، بیشاز هر چیز اثری عاشقانه است که در رسیدن به نقطهی پایان از خلاقیتهایی مثل پارکور در فضای تهاجمی یک ویرانشهر به هیجان لذتبخشی دست مییابد. در این بین رد پای تتسورو آراکی در نمایش بیعیب و نقص سکانسهای پرتحرک فیلم کاملا حس میشود، بهویژه زمانیکه حرکات پارکور با صداگذاری و موسیقی شنیدنی انیمه و البته حرکتهای پویای دوربین اجازهی پلک زدن به بیننده نمیدهد. سکانس همکاری و پارکور همهجانبهی اعضای بلوبلیز در نبرد با اعضای آندرتیکرز، بهخصوص ترکیب دو نفرهی هیبیکی و اوتا را میشود بارها دید و لذت برد.
اما هر وقت خود فیلم تلاش میکند به چیزی پرمغزتر ورای این سبک نمایش تبدیل شود درست همانجا از نفس می افتد و گیرایی کمتر از حد توانش در سمت دیگر ایجاد میکند. هرچند پایهگذاری پرملات فیلم به بنای کامل و پرفروغی منتهی نشده است و در پایان مخاطب همچنان میتواند مطالبات بیشتری را از این نمایش طلب کند اما خارج از این تفکر نقادانه، انیمه سینمایی حباب اثری باکیفیت و جزو انیمههایی است که نباید لذت دیدنش را از دست داد.
منبع: زومجی/ مرتضی صوفی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است