به گفته جوردن مینتزر در هالیوود ریپورتر «برش نهایی» فیلمی است که نشان میدهد چطور تصاویر ترسناک فیلمها ساخته میشوند؛ این فیلم درست مثل نسخه اصلی، روی «لذتهای گناهآلود» سینمادوستان انگشت میگذارد.
هفتادوپنجمین دوره جشنواره فیلم کن با نمایش فیلم «برش نهایی» به کارگردانی میشل آزاناویسیوس افتتاح شد. این فیلم ابتدا قرار بود در جشنواره ساندنس به نمایش درآید اما با توجه به مجازیشدن آن جشنواره، آزاناویسیوس تصمیم گرفت تا زمانی صبر کند که امکان نمایش فیلم برای تماشاگران بهصورت حضوری فراهم شود. بنابراین «برش نهایی» وارد بخش خارج از مسابقه جشنواره کن شد و این فرصت را بهدست آورد که فیلم افتتاحیه جشنواره هم لقب گیرد.
آزاناویسیوس نام آشنایی برای سینمادوستان محسوب میشود. فیلم «آرتیست» به کارگردانی او مهمترین جوایز سال را کسب کرد و محبوبیت قابلتوجهی به دست آورد. با این وجود، آزاناویسیوس دیگر نتوانسته موفقیت «آرتیست» را تکرار کند. «برش نهایی» (یک کمدی زامبی که بازسازی فیلمی ژاپنی به نام «یک برش از مردگان» است) توانسته نظر مثبت گروهی از سینمادوستان را به خود جلب کند اما در نهایت فیلمی بهنظر نمیرسد که بتواند یاد «آرتیست» را زنده کند. فیلم با نمایش اعضای یک گروه فیلمسازی شروع میشود که دارند فیلمی سطحپایین در مورد حمله زامبیها به انسانها میسازند اما بهتدریج در همان شرایطی قرار میگیرند که قرار بود در فیلم اجرا کنند: آنها باید بهمصاف زامبیهای واقعی بروند!
اوون گلیبرمن، منتقد مشهور ورایتی، در یادداشت خود «برش نهایی» را فیلمی خستهکننده دانسته و میگوید این اولین فیلم آزاناویسیوس است که در آن فیلمساز ظاهراً کنترل چندانی بر کاری که انجام میداده، نداشته است. این فیلمی آشفته و خستهکننده است که انگار در طول آن فقط یک لطیفه دارد بارها و بارها تکرار میشود؛ لطیفهای که حتی در مرتبه اول هم چندان خندهدار نیست.
با این وجود، نظر تیم گریرسون در اسکریندیلی متفاوت است. او «برش نهایی» را فیلمی میداند که بهطرز لذتبخشی احمقانه است و هنگام اولین نمایش در جشنواره کن هم حسابی از تماشاگران خنده گرفت؛ ستایشی از سینما که آنقدر احمقانه و خوشقلب است که بهسختی میتوان در مقابل آن مقاومت کرد. از دید گریرسون، «برش نهایی» افتتاحیهای ایدهآل برای جشنواره کن امسال بود. تازهترین ساخته آزاناویسیوس فیلم عمیقی نیست اما شیرین و دوستداشتنی است و میتواند برای علاقهمندان به نمونههای اغراقآمیزتر فیلمهای زامبی و همچنین طرفداران فیلمهایی که در آنها از تکنیک فیلمدرفیلم استفاده میشود جذاب باشد.
دنیل سالزمن هم نظری نزدیک به گریرسون داشته و بر این تأکید میکند که «برش نهایی» شاید بازسازی یک فیلم موفق ژاپنی باشد اما در عین حال نامهای عاشقانه به خود پدیده فیلمسازی از سوی یک کارگردان اسکار برده است. به عقیده سالزمن، «برش نهایی» فیلمی نیست که قرار باشد اسکار ببرد اما همان شکلی از سرگرمی را عرضه میکند که مخاطبان در حال حاضر به آن نیاز دارند.
به عقیده فابین لِمِرسییر (که از طرفداران پروپاقرص فیلم تازه آزاناویسیوس است) در سینهاروپا، «برش نهایی» یک کمدی چندبُعدی و دارای ارزشهای بالای سینهفیلی است؛ یک فیلم درخشان دارای طنزی فوقالعاده و مفرح. شاید نکته کلیدی در مورد «برش نهایی» همان چیزی باشد که لمرسییر روی آن تأکید کرده: ارزشهای سینهفیلی فیلم. شاید تازهترین ساخته آزاناویسیوس فیلمی باشد که خورههای سینما (بهخصوص فیلمهایی با محوریت زامبیها) بیشتر با آن ارتباط برقرار کنند تا منتقدانی که توجه بیشتری به مسائلی همچون جزییات طراحی داستان یا پرورش شخصیتها دارند.
همچنین به گفته جوردن مینتزر در هالیوود ریپورتر «برش نهایی» اساساً فیلم عمیقی نیست اما میتواند تجربه جمعی لذتبخشی باشد: فیلمی که نشان میدهد چطور تصاویر ترسناک فیلمها ساخته میشوند و در ادامه شما را متوجه این میکند که باز هم میتوانید بترسید. فیلم آزاناویسیوس، درست مثل نسخه اصلی، روی «لذتهای گناهآلود» (guilty pleasure) سینمادوستان انگشت میگذارد: تجربه مواجهه با فیلمهایی که ممکن است از فرط آماتوریسم و سادهانگاری، ابلهانه بهنظر برسند اما کماکان میتوانیم از دیدنشان لذت ببریم.
از سوی دیگر، دیوید اولریخ در ایندیوایر تعبیر جالبی از فلسفه انتخاب «برش نهایی» بهعنوان فیلم افتتاحیه جشنواره کن بیان کرده است. بهگفته او، در زمانی که بهنظر میرسد سینما – بعد از گذراندن دوره بحرانی کرونا و تعطیلی سالنها – دارد از دخمه بیرون میآید و زمانی که برای اولین بار در پنج سال گذشته بهنظر میرسد نیاز نتفلیکس به جشنواره کن بیش از نیاز جشنواره کن به نتفلیکس است، عجیب نیست که مهمترین جشنواره سینمایی با فیلمی در مورد روح غیرقابلکشتن فیلمسازی (آن هم در ناممکنترین شرایط قابلتصور)، افتتاح میشود. اولریخ البته از فیلم انتقاد کرده و آنها را بازسازی ضعیفی از یک فیلم بد اما مفرح ژاپنی میداند. بهگفته او: «اگر برای ستایش از فیلمهای بد یک فیلم خوب بسازید، حاصل کار شما «اد وود» [فیلم تحسینشده تیم برتن در مورد فیلمسازی که از او بهعنوان بدترین فیلمساز تاریخ یاد میشود] خواهد شد. [اما] اگر برای ستایش از فیلمهای بد یک فیلم بد بسازید، تنها فیلمهای بد بیشتری در اختیار خواهید داشت. و این قطعاً یکی از آن موارد است».
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است