• کد خبر: 3512
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:27 اردیبهشت 1401 ساعت: 10:35

«این ما هستیم»؛ مرگ پایان قصه نیست

سازندگان این ما هستیم می‌خواستند به مخاطب بگویند: ما هستیم و هیچ مرگ و فقدانی آخر قصه نیست. 


پس از ماجرای تلاش ابراهیم برای قربانی کردن اسحاق، سارا همسر ابراهیم درگذشت. ابراهیم بعد از آیین تدفین او خواست برای اسحاق همسری اختیار کند. اسحاق ۳۷ساله بود. ابراهیم نخواست که همسر اسحاق از کنعانیان باشد بنابراین خدمتکارش را به سوی ایالت‌های آرامی فرستاد تا دختری برگزیند. خدمتکار آزمایشی را ترتیب داد برای یافتن دختر شایسته. او گفت از دخترک آب خواهم خواست و اگر او به من شفقت کرد و علاوه بر من شترانم را نیز سیرآب کرد؛ پس مناسب است. ربکا از راه رسید و به او پیشنهاد داد تا برای او و همراهان و شترانش از چاه آب بکشد.

این روایت تورات از اسحاق و همسرش است. کتاب پیدایش اولین کتاب از کتاب‌های پنج‌گانه‌ی تورات است که یازده فصل دارد و به جز بخش اول که در آغاز نام دارد، نام ده بخش بعدی با عبارت «اینها نسل هستند» آغاز می‌شود. باز هم به جز بخش دوم که «اینها نسل بهشت و زمین هستند» نام دارد، ۹ فصل بعدی با نام افراد همراه است. اینها نسل آدم هستند، اینها نسل نوح و سام، حام، اسحاق، اسماعیل، عیسو، یعقوب و …. هستند، عنوان These are generations نزدیکی زیاد با عنوان This is us دارد. چیزی شبیه به پاسخ یا پژواکی در جواب آن.

داستان سریال «این ما هستیم» در فصل اول از یک تولد شروع می‌شود. تولد سی و شش سالگی خواهر و برادرهای سه قلویی که یکی از آنها سیاه‌پوست است. خیلی زود متوجه می‌شویم یکی از فرزندان ربکا بعد از زایمان از دست رفته است و خانواده‌ی پیرسون کودکی را که هم‌زمان با فرزندان آنها به عنوان بی‌سرپرست تحویل بیمارستان داده شده را به فرزندی قبول کرده‌اند. همین تفاوت رنگ سوال‌های مختلفی را ایجاد می‌کند و البته زمینه‌ساز شکل گرفتن داستان‌های مختلف است. سریال روی مرز همین تفاوت‌ها جلو می‌رود. اما هر قصه‌ای در این سریال با مرگ آغاز می‌شود. مرگ فرزند؛ مرگ پدر؛ فقدان عمو و …. در یکی از آخرین قسمت‌های سریال وقتی توبی و کیت از هم جدا می‌شوند. کیت می‌گوید: این آخر قصه‌ی ما نیست. تقدیر برای ما این‌چنین رقم زده بود که کنار هم باشیم و حالا از هم جدا شویم. سازندگان این ما هستیم در بیش از ۱۰۰ قسمت سریال‌شان می‌خواستند به مخاطب بگویند: ما هستیم و هیچ مرگ و فقدانی آخر قصه نیست. شاید به همین دلیل است که سریال به جای برگزیدن روایت خطی به سراغ پازلی از روایت رفته است که در هر حادثه‌ای می‌رود و بخش‌های مرتبط با آن را از گذشته و آینده جدا می‌کند و کنار هم قرار می‌دهد. شباهت عجیب بین شیوه‌ی روایت سریال این ما هستیم با داستان زندگی اسحاق(همسر ربکا) در تورات که ساختار منسجمی ندارد و بیشتر نقش واسطه برای بازگویی داستان‌های ابراهیم و یعقوب را به عهده دارد، به چشم می‌خورد.

همان‌طور که تورات حول داستان زندگی ابراهیم، یعقوب و یوسف می‌گردد؛ داستان سریال این ما هستیم نیز حول زندگی راندال، کوین و کیت به عنوان سه قلوها می‌گردد. پدر آن‌ها جک در ویتنام سرباز بوده و به خاطر مشکلاتی که با پدرش داشته،‌ زندگی برایش سخت گذشته است. او خیلی زودتر از آن‌چه که باید می‌میرد و مسیر زندگی همسرش ربکا و فرزندانش تغییر می‌کند. مدتی بعد ربکا با میگل دوست سابق جک ازدواج می‌کند. مهربانی ربکا و از خودگذشتگی جک و میگل سنگ بنای خانواده پیرسون است. طبق توصیف تورات وقتی آدم و حوا از بهشت رانده می‌شوند اولین اتفاق شرمی است که بخاطر آگاهی از لخت‌بودن‌شان پیدا می‌کنند. حوا محکوم می‌شود به تحمل رنج زایمان و آدم محکوم می‌شود به کار کردن و تامین معاش. جک بیش از هر کسی در این داستان محکوم است به کار کردن و بعد از او توبی(همسر کیت). راندال فرزند سیاه‌پوست خانواده سرشار از هوش است و چهره‌ی موفق در امور اجتماعی. هر قدر که او در برخورد با مادر و پدر و خواهر و برادرش سرشار از هوش عاطفی است در برخورد با همسر و دو دختر و دختر خوانده‌اش، کم هوش و بی‌دقت عمل می‌کند. کوین چندان نبوغ و هوشی از خود نشان نمی‌دهد، نه در کسب علم؛ نه در محیط اجتماعی و نه حتی در ارتباطات شخصی و عاطفی اما بدون هیچ کدام از این ویژگی‌ها تبدیل به بازیگر موفقی شده است که سریالش بیننده‌های زیادی دارد. اگر چه به خاطر همان ویژگی نمی‌تواند همیشه در فعالیت‌هایش موفق باشد. اما عجیب‌ترین عضو خانواده کیت است. او اهل خواندن است، اما به هیچ موفقیتی نمی‌رسد و از خودش نبوغی هم بروز نمی‌دهد. از نظر جسمی چاق است و از نظر اجتماعی و ارتباطات عاطفی پرمساله. درست مانند مادرش ربکا که فاقد هرگونه هنر خاصی است. کیت حتی مهم‌ترین ویژگی ربکا (همان مهربانی) را هم ندارد. در نهایت نیز صاحب فرزند نابینایی می‌شود و حالا باید مادری باشد که از فرزندش مراقبت می‌کند. مادری که نمی‌تواند میان دو وظیفه مادر بودن و همسر بودن اجماع ایجاد کند. این نگاه به زن در سریال این ما هستیم آزاردهنده است. مهم‌ترین زن سریال در نهایت بث است، همسر راندال که او هم در موقعیت‌های مشترک مادر بودن و همسر بودن، مادر بودن و معلم بودن، مادر بودن و مهندس بودن، همیشه دچار لغزش می‌شود.

نگاهی به فصل آخر سریال

قسمت اول فصل ششم سریال «این ما هستیم» با داستان سقوط فضاپیمای چلنجر و فاجعه مرگ فضانوردان آغاز می‌شود. مرگ در اوج. مرگ در لحظه‌ای که میلیون‌ها چشم به آنها خیره شده بودند تا موفقیت‌شان را جشن بگیرند. جک و ربکا پیرسون مجبورند که رنج بچه‌ها را بعد از این مرگ التیام دهند. هر کدام از بچه‌ها در موقعیت متفاوتی نسبت به این مرگ قرار دارند. رندال به شدت تحت تاثیر است. چون به شدت با موضوع هم‌ذات‌پنداری می‌کند. کوین اساساً نمی‌خواهد به آن توجه کند؛ چون ظاهراً بسیار بی‌توجه و گریزان است و کیت مثل همیشه برداشت‌های خودش را از موضوع دارد. نه مثل رندال موضوعات را درونی می‌کند و درباره‌شان احساسی می‌شود،نه مثل کوین در برابر آنها مقاوم است و تلاش می‌کند با سردی از کنار آن بگذرد و فقط به فکر خودش باشد. میان این دو. او سعی می‌کند به هر موضوعی فکر کند. نه تا مرزی برود که خودش را در دل موضوع ببیند و نه آن قدر بیگانه باشد که انگار نه انگار. مرگ و زوال و نبودن، توتم این سریال است و سه شخصیت اصلی داستان محور برخورد با موضوعات.

مهمترین دغدغه فصل آخر برای کوین بزرگ کردن فرزندانش و کنار آمدن با ازدواج مجدد مادر بچه‌هایش است. دغدغه اصلی رندال مراقبت از فرزند‌خوانده‌اش و رسیدن به جایگاه سناتوری (ظاهرا کم دغدغه‌ترین فرد خانواده است). معضل بزرگ کیت نگهداشتن زندگی مشترک در شرایط بعد مسافت است که در نهایت هم موفق نمی‌شود و جدایی و ازدواج مجدد را تجربه می‌کند. ربکا با آلزایمرش درگیر است و اما میگل. چه کسی باور می‌کرد میگل قرار است این‌طور بی‌هوا بمیرد؟

گفته می‌شود که فصل ششم؛ فصل آخر سریال است اگر چه ساختار این سریال فرصتی فراهم می‌کند که حتی ده سال بعد هم شبکه تصمیم بگیرد و ادامه‌اش را از نو بسازد.

منبع: سینما سینما/ زهرا راد

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید