جان فورد در واقع تاریخ آمریکا را روایت بصری کرده است؛ او ضمن وفاداری به تاریخ و حقیقت آن، تلاش کرده مهربانیها در عین خشونت، جوانمردیها در عین تندخوییها و اخلاقگراییها در عین ظواهر ضداخلاقی را بازنمایی کند.
بدون شک سینمای هالیوود بدون جان فورد یک روایت ناقص است. فراتر از این باید گفت یکی از نامهایی که سینمای کلاسیک با آن شناخته میشود «جان فورد» است. شاید گزافه نباشد او را به عنوان یکی از سازندگان تاریخ آمریکا بدانیم. مورخی که تاریخ را با دوربین و سینما روایت کرده و حتی ساخته است. با روایتی شاعرانه در دل تصویر. فرانسوا تروفو میگوید: «جان فورد یکی از هنرمندانی بود که هیچگاه واژه هنر را به کار نبرد و یکی از شاعرانی بود که هیچگاه واژه شاعری را به کار نبرد.»
جان فورد در واقع تاریخ آمریکا را به تصویر کشیده و روایت بصری کرده است. تاریخی پر از خشونت که ردپای جنگ و کشت و کشتار. با این حال او ضمن وفاداری به تاریخ و حقیقت آن، تلاش کرده مهربانیها در عین خشونت، جوانمردیها در عین تندخوییها و اخلاقگراییها در عین ظواهر ضداخلاقی را به تصویر کشیده و بازنمایی کند. بخشی از این ویژگی را میتوان در شخصیتپردازی و خلق کاراکترهایی که او آفریده ردیابی کرد. کاراکترها و شخصیتهایی که همه در عین آداب بدوی که در خلق و خویشان دارند، در نهایت از قلبهای پاک و بیآلایشی بهره میبرند. برای آنها جوانمردی اهمیت فراوانی دارد، حتی اگر لحظهای بلغزند و اشتباهی کنند در نهایت انسانهای بدی نیستند.
از سوی دیگر دوربین و فرم روایی او نیز در خدمت همین نگاه و نگرش قرار میگیرد. دوربین فورد همواره با استحکامی نفوذناپذیر و متانتی شگرف با طمانینه وقایع را مشاهده میکند و در بهترین نقطهای که مخاطب قادر است به تماشای شخصیتها و درک رابطهی بین آنها و موقعیت پیش آمده بپردازد، میایستد. حتی یک پلان در آثار فورد وجود ندارد که او سعی کرده باشد با انجام حرکتی متظاهرانه، تکنیکی بیجا و حرکت دوربینی غریب، حضور خود را به مخاطب یادآوری کند. ضمن اینکه جغرافیا و محیط در سینمای او جایگاه ویژهای دارد و به عنوان یکی از مهمترین عناصر بصری در خدمت درام قرار میگیرد. فیلمهای او از بهترین نمونههای به خدمت در آوردن جغرافیا در خدمت روایت در تاریخ سینماست. به اینها باید شیوه اجرا و فیلمبرداریاش را هم افزود. فورد جزو فیلمسازانی بود که به سادهترین شیوه ممکن فیلم میساخت و انگشتشمار پلانهایی بودند که ممکن بود در حین فیلمبرداری چندبار برداشت بگیرد. حتی مشهور است که او به قدری کم راش برای تدوینگر میفرستاد که او چارهای نداشت جز آن که همانگونه فیلم را تدوین کند که در ذهن فورد شکل گرفته بود.
واقعیت این است که جان فورد بیش از هر کس در تاریخ سینما، با مفاهیمی مانند خانواده، آیینها، سنتها، کار، شرافت، جوانمردی، پاکدستی، شهامت و اخلاق سر و کار دارد و به آنها ارج مینهد. از این رو گزافه نیست که سینمای جان فورد را یکی از اخلاقیترین سینماها در تاریخ این هنر بدانیم و در عین حال یکی از خلاقترین آنها. سبک فیلمسازی این کارگردان بزرگ آنچنان تأثیر عمیقی بر سینمای جهان داشتهاست که بزرگانی چون اینگمار برگمن و اورسن ولز او را یکی از بزرگترین کارگردانهای تمام اعصار دانستهاند. زمانی از اورسن ولز پرسیده بودند که وی در کجا هنر فیلمسازی را فرا گرفتهاست و او این پاسخ مشهور را داد: «فیلمسازی را از استادان پیشکسوت این هنر آموختهام؛ و منظورم از استادان پیشکسوت سینما اشخاصی هستند چون جان فورد، جان فورد و جان فورد.»
بدون شک ژانر وسترن بدون جان فورد در هیج کجای جهان شناخته شده نیست. «نام من جان فورد است، من وسترن میسازم» این یکی از نقل قولهای معروف جان فورد است. او به راستی در ساختن وسترن استاد بود. کارگردانی را در سال ۱۹۲۱ آغاز کرد و تا پایان زندگی بیش از ۵۰ فیلم ساخت که بیشتر آنها وسترن بودند. وسترنهای مشهوری که او ساخته، سبب شدهاند تا نام فورد به عنوان یکی از صاحب سبکترین وسترنسازهای تاریخ سینما جاودانه شود. وسترنهای او علاوه بر اهمیت ذاتی خود به عنوان آثاری دیدنی، در تاریخ سینما و مطالعات سینمایی نیز تاثیرات فراوانی گذاشتهاند. برای مثال دلیجان (۱۹۳۹) یکی از شاعرانهترین وسترنهای تاریخ سینماست که یکی از نخستین همکاریهای فورد با جان وین بازیگر محبوب آثارش به شمار میآید. دیوید بوردول منتقد مشهور آن را چکیده ژانر وسترن دانسته است و اورسن ولز در اظهارنظری گفته بود که پیش از ساخت همشهری کین دلیجان را ۴۰ بار دیده است. در همین وسترنها میتوان به جامعهشناسی تاریخی آمریکا دست زد. در اکثر این آثار فورد کوشیده تا زندگی گروهی افرادی خاص را در یک جامعهی اشتراکی به تصویر بکشد. گروههایی که از افراد ناهمگون و ظاهرا بیربطی تشکیل شدهاند که در کنار یکدیگر زندگی میکنند. از سوی دیگر وسترنهای متاخرتر او از جهانبینی خاصی برخوردارند که سبب شده تا به عنوان مهمترین فیلمهای تاریخ سینما ارزیابی شوند. مثلا در جویندگان اتان ادواردز با بازی درخشان جان وین مردی تازه از جنگ برگشته است که تعصباتی نژادی نسبت به سرخپوستها دارد. در طول فیلم با یک انتخاب اخلاقی دست و پنجه نرم میکند، انتخاب نجات برادرزادهای که ناخواسته به سرخپوستها پیوسته و یا کشتن او.
جان فورد فیلمساز پر کاری بود که نزدیک به ۱۵۰ فیلم ساخته است. به گواه مورخان سینما در همه آثار او میتوان ردی از امید به زندگی را یافت. گرچه آخرین اثر فورد، هفت زن (۱۹۶۵) بود که بر خلاف دیگر آثار او با نگاهی تلخ، نومیدانه و حتی سیاه به پایان میرسد. شاید این از مقتضای سنی او در کهنسالی باشد. در نهایت و بیش از هر چیز باید گفت سینمای جان فورد منبع و مرجع تصویری موثقی برای مطالعهی تاریخ و فرهنگ و جامعهی آمریکا است.
منبع: فیلیموشات/
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است