کامبیز صمیمیمفخم، برای سینما و تلویزیون ما دست کمی از آفرینندگی پدر ژپتو نداشت و به عروسکهای زیادی موجودیت بخشید.
با آن کلاه بِرِه (به فرانسوی Béret) و سبیلهای چخماقی و ریشک زیر لب، به نقاشان فرانسوی میمانست که سهپایهشان را گوشهای از میدان شارل دوگل پاریس علم میکنند و با آهنگی از ادیتپیاف و با لبخندی بر لب، قلممویشان را روی سفیدی تابلو میچرخانند و از هیچ، همهچیز میآفرینند.
در چهرهاش پدر ژپتویی جوان هم میدیدیم که در کارگاه نجاریاش، عروسکهای چوبی خلق میکرد. کامبیز صمیمیمفخم، برای سینما و تلویزیون ما دست کمی از آفرینندگی پدر ژپتو نداشت و به عروسکهای زیادی هستی و موجودیت بخشید. البته عروسکهایش از جنس چوبی پینوکیو نبودند و پوست و استخوانشان پارچهای و اسفنجی بود اما در تداعی زندگی و حس و حال آدمیزادی، به اندازه پینوکیو ملموس و باورپذیر بودند و بهخوبی خیالبافی جهان کودکانه ما را قلقلک میدادند.
عشق صمیمیمفخم به کودکان و انس و الفتش با عروسکها، از بخت خوش ما بچههای دهه۶۰ بود. او بهعنوان هنرمندی همهفن حریف در این زمینه و [با] مهارت در طراحی عروسک، عروسکسازی، عروسکگردانی، صداپیشگی، طراحی صحنه و لباس و کارگردانی، یادگاریهای ارزشمندی از خود بهجا گذاشت؛ از گویندگی و سرپرستیاش در کارگاه عروسکی «مدرسه موشها» و «شهر موشها» و خلق آن عروسکهای بامزه و خاطرهساز تا طراحی صحنه و لباس در فیلمهای «گلنار»، «دزد عروسکها»، «الوالو من جوجوام»، «پاتال و آرزوهای کوچک» – که اینجا علاوهبر طراحی صحنه و لباس، طراح عروسک و بازیگر عروسکی هم بود – و کارگردانی مجموعه تلویزیونی عروسکی «السون و ولسون» که نقش منفیاش دوندون، با آن چهره مخوف و وسوسههای شیطانیاش برای خوردن شیرینی و شکلات، قابلیت این را داشت که کنار هانیبال لکتر، جوکر «شوالیه تاریکی»، جک تورنس «درخشش» و گالوم «ارباب حلقهها» قرار بگیرد! صمیمیمفخم که از پایهگذاران و مدیران مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، عضو مؤسس یونیما ایران (مبارک یونیما) و مدرس دانشگاه بود، خیلی زود در ۴۵ سالگی از دنیا رفت و مهربانیاش را از کودکان نسلهای بعد دریغ کرد.
منبع: روزنامه جام جم/ علی رستگار
انتهای پیام/
There are no comments yet