نویسندگان «مرد بازنده» با توجه ویژه به جزییات کاشتهای داستانی فیلم را با نیت پیچیدهتر شدن روایت اصلی سامان دادند.
همواره آن دست از فیلمهای معمایی- جنایی در مدیوم سینما موفقتر هستند که به جزییات توجه ویژهای کنند و کاشتهای داستانیشان را با نیت پیچیدهتر شدن روایت اصلی سامان دهند. جزییات بهکار رفته در چنین فیلمهایی حتی ممکن است نقش مهمی در کلیت داستان ایفا نکنند و صرفا حاوی دادهی افزودهای در خصوص نیت شخصیتها و شناسایی بهترشان باشد. نویسندگان «مرد بازنده» نیز از این جهت که به جزییات توجه ویژهای داشتهاند در روایت خود از چنین تمهیدی بهره بردهاند در ادامه پنج نکتهی ظریف و کوتاه درباره این فیلم را بیان میکنیم.
۱. در اوایل فیلم وقتی سرهنگ احمد خسروی (جواد عزتی) برای پرس و جوی قتل به شرکت شهاب میرود؛ حسام (مهدی زمینپرداز) در پاسخ به یکی از سوالات سرهنگ از عبارت «بچهمحل» استفاده میکند و معلوم میشود که بیشتر شخصیتهای شرکت هممحلهایهای شهاب بودهاند. بچهمحل بودن شاید در وهلهی اول، دادهای باشد که به کار فیلم نیاید و به نظر برسد که بیرون آمدناش از زبان حسام بیهوده بوده اما در انتها وقتی که مشخص میشود که قاتل یکی از بچهمحلهای قدیمی شهاب بوده درمییابیم که دیالوگ حسام با هوشمندی نوشته شده است.
۲. سرهنگ هنگام صحبت با اردلان (مجید نوروزی) درمییابد که او از رماتیسم رنج میبرد و عوارض ریوی و تنفسی یکی از مشکلات این بیماری است. در وهلهی اول شاید اینطور به نظر برسد که بیماری اردلان نقشی در پیشبرد روایت ندارد اما نویسندگان زمانی از این کاشت داستانی بهره میبرند که سرهنگ برای پیدا کردن سرشاخههای اصلی، اردلان را در فضایی متروک زندانی میکند. در واقع شکستن شیشه توسط سرهنگ تاکیدی بر بیماری اردلان است.
۳. یکی از مهمترین کاشتهای داستانی فیلم مرد بازنده که سرهنگ به وسیلهی آن به هویت اردلان هنگام چک کردن دوربینها پی میبرد، ساعت مچی اردلان است که پیش از آن در یکی از صحنههای اولیهی برخورد سرهنگ و اردلان به آن توجه شده بود.
۴. سرهنگ به سمت شمال میرود تا پسرش را که توسط پلیسها دستگیر شده را آزاد کند. هنگامیکه او به پاسگاه پلیس میرسد و با مامور آنجا صحبت میکند، شاید برای مخاطب سوال بهوجود بیاید که چرا احمد از ابتدا خود را درست معرفی نمیکند؟ پاسخ روشن است، این واقعه در راستای پیرنگ فرعی اثر که مربوط به رابطهی احمد و پسرش است اتفاق میافتد. بنابراین احمد برای رهایی فرزند خود در مقام پدر وارد پاسگاه پلیس میشود و نه یک افسر پلیس.
۵. احمد برای پی بردن به چندوچون ماجرای قتل کاظمیان به سراغ بازپرس قدیمی مخصوص آن پرونده میرود که اتفاقا دوست قدیمیاش است. بازپرس ابتدا از پاسخ دادن طفره میرود اما پس از مدتی احمد برای راضی کردن بازپرس ماجرای کلمپلو را پیش میکشد. نویسندگان جزییات این موضوع را برای مخاطب شرح نمیدهند چرا که نیازی هم نیست، نکتهی مهم این است که آنها از این ترفند استفاده میکنند تا هم بر تیزهوشی و هم حافظهی خوب احمد تاکید کنند. همچنین روند رسیدن به فیلمهای قدیمی کاظمیان را از سهولت بیرون آورند.
منبع: سینماتیکت/ محمدجواد فراهانی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است