پرداخت در نیمهی اول فیلم «مغز استخوان» آنقدر مایه دارد که بتوان آن را نمونهای نسبتا پذیرفتنی در میان درامهای سینمای ایران دانست اما نداشتن پایانبندی متقاعدکننده این فیلم را ناقص کرده است.
«مغز استخوان» دومین فیلم بلند داستانی حمیدرضا قربانی بعد از «خانهای در خیابان چهلویکم» محسوب میشود. فیلم اول قربانی اثری کاملا فراموششدنی بود که عملا هیچ نکته ویژهای به جریان درامها و ملودرامهای اجتماعی دههی ۹۰ سینمای ایران اضافه نمیکرد. در چنین شرایطی «مغز استخوان» را میتوان پیشرفت امیدوارکنندهای در کار این سینماگر نهچندان کمتجربه دانست. قربانی سابقهی فعالیت بهعنوان دستیار تدوین و تدوینگر را در تعدادی از فیلمهای دو دهه اخیر سینمای ایران داشته و البته دستیار فیلمسازان مطرحی چون مهدی فخیمزاده و اصغر فرهادی هم بوده است. هر چند وجود مشکلاتی بهخصوص در نحوهی داستانگویی به فیلم ضربه زدهاند اما نکاتی در «مغز استخوان» وجود دارند که میتوانند بعد از پایان فیلم در ذهن تماشاگر باقی بمانند.
«مغز استخوان» ماجرای زنی بهنام بهار را روایت میکند که فرزندی بهنام پیام از ازدواج اولش دارد و حالا با همسر دومش (حسین) در حال زندگی است. وقتی مشخص میشود که پیام به بیماری سرطان مبتلا است، بهار بر سر دوراهی بزرگی قرار میگیرد که گذار او را به همسرش سابقش میاندازد. کار به جایی میرسد که بهار شاید ناچار باشد میان حسین و پیام یک نفر را انتخاب کند. قربانی و علی زرنگار (فیلمنامهنویس این فیلم) سوژهی ملتهبی را دستمایهی کار خود قرار دادهاند. برخلاف فیلمهای پرتعدادی که در یک دههی اخیر ساخته شده و مدام به موقعیتهایی بارها تکرارشده پرداختهاند («خانهای در خیابان چهلویکم» یکی از همین آثار است).
«مغز استخوان» از دستمایهای جسورانه بهره برده است. همچنین میتوان به یک ویژگی مهم دیگر این فیلم در مقایسه با آثار همدستهی آن اشاره کرد؛ شخصیت اصلی زن فیلم، برخلاف خیلی از آثار مثلا “دغدغهمند”، واقعا کنشگر است و اَدای کنشگری را درنمیآورد. در سالهای اخیر با فیلمهای زیادی روبهرو بودهایم که با مضامینی چون “دفاع از حقوق زنان” یا “انتقاد از جایگاه نامناسب زنان در ایران امروز” ساخته شدهاند اما تصویری که در نهایت از شخصیتهای زن نشان میدهند، تصویری گاها توهینآمیزی از یک آدم منفعل است. خوشبختانه «مغز استخوان» در آن دسته قرار نمیگیرد و زنی را به تصویر میکشد که سعی در گرفتن تصمیمات پیچیده و مدیریت بحران پیشآمده در روابط خانوادگیاش دارد.
از سوی دیگر، «مغز استخوان» واجد حداقلهایی است که از فیلمهای سینمایی انتظار داریم. باور کنید بخش مهمی از فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران همین حداقلها را هم از ما دریغ کردهاند. بنابراین با فیلمی روبهرو هستیم که میتوان آن را بدون عذابکشیدن و حرصخوردن فراوان تماشا کرد؛ فیلمی که سعی میکند قصهاش را درست تعریف کند و بهسراغ پمپاژ شعارهای مُد روز، بهجای روایت یک ماجرای پرکشش نرود. تا همینجا میتوان گفت که «مغز استخوان» در مقیاس سینمای سالهای اخیر ایران، جایگاه کموبیش قابلقبولی پیدا میکند. اما آنچه ضربهی سختی به فیلم زده، تغییر مسیر ناگهانی در داستان است.
فیلم مغز استخوان مقدمهچینی معقولی دارد و میتواند ما را با زنی همراه کند که با یک بحران اساسی روبهرو شده است. تا جایی که فیلم روی خط اولیه داستانی متمرکز است، میتوان آن را اثری قابلقبول و حسابشده دانست. اما از میانههای کار، یک خط داستانی جدید پیش کشیده میشود: تلاش یک نفر برای آزادی برادرش از زندان. این خط البته بهتمامی جدا از خط اصلی داستانی نیست (مردی که در زندان است همان کسی است که بهار برای پایاندادن به مشکل پیشآمده محتاج او است). پس این خط داستانی جدید میتوانست زیرمجموعهی خط اصلی قرار گیرد. این در حالی است که در «مغز استخوان» چنین اتفاقی نمیافتد. بهشکل غیرمنتظرهای شاهد این هستیم که داستان بهار برای مدتی بهحاشیه میرود و خط جدید داستانی آنقدر مورد تاکید قرار میگیرد که بهجای تبدیل به یک پیرنگ فرعی برای شاخوبرگ دادن به خط اصلی، خود به یک خط کلیدی جداگانه تبدیل میشود.
بنابراین در نیمهی دوم با گسستی آشکار در روایت فیلم مواجه میشویم. نتیجه این است که عملا یکی از این دو خط داستانی نیمهکاره رها میشود و خط دیگر هم پرداخت و پایانبندی متقاعدکنندهای ندارد. این مشکل همچنین مانع عمقیافتن شخصیتها میشود. آنچه میتوانست این مشکل را حل کند، تمرکز بر شخصیت اصلی و افشای تدریجی ابعاد تازهای از شخصیت او همزمان با پیشرفت داستان بود. اما اتفاقی که در «مغز استخوان» میافتد، اکتفا به تصویری است که در نیمه اول از شخصیت اصلی بهدست آوردهایم؛ تصویری که البته در همین حالت فعلی هم پیچیدهتر از برخی فیلمهای پرادعا است اما جای زیادی برای پیچیدهتر شدن داشت.
به همین دلیل، «مغز استخوان» ناقص بهنظر میرسد و این مشکل صرفاً بهخاطر پایانبندی فیلم نیست بلکه بهواسطهی اشتباه استراتژیک سازندگان فیلم در نیمهی دوم رخ داده است. با این وجود مصالح اولیه و پرداخت فیلم در نیمهی اول آنقدر مایه دارد که بتوان «مغز استخوان» را نمونهای نسبتا پذیرفتنی در میان درامهای پرتعداد اجتماعی سالهای اخیر سینمای ایران قلمداد کرد.
منبع: سینماتیکت/
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است