• کد خبر: 3280
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:17 اردیبهشت 1401 ساعت: 16:02

«گری کوپر»؛ بازیگر محبوبی که مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌داد

آقای اکهارت، گری کوپر را این‌گونه توصیف می‌کند: کوپر بر خلاف سایر هنرپیشگان هالیوود ظاهرش بهتر از فیلم‌هایش می‌باشد و نگاهش مخاطب را شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهد.


صدوبیست‌ویک سالِ پیش در هفتم ماه مه/ هفدهم اردیبهشت یکی از ستارگان بزرگ تاریخ سینما متولد شد: «گری کوپر».

او بازیگر محبوبِ نسلِ پدرهایی بود که عشق شورانگیزشان به وسترن‌های کلاسیک و شمایل‌های تکرارناشدنی را به فرزندان‌شان هم منتقل کردند؛ در گستره‌ای به وسعت جهان. گری کوپر تنها بازیگری هم هست که نامش با ادبیات داستانی پیوندی پایدار دارد؛ در «خداحافظ گری کوپر» اثر رومن گاری.

گری کوپر که تماشاگرانِ عامِ سینما و تلویزیون در ایران بیش‌تر او را با «نیمروز» (فرد زینه‌مان، ۱۹۵۲) به یاد می‌آورند، در بیست‌ویک خرداد شصت‌وشش سال پیش به دعوت آقای اخوان مدیر سینما «مولن روژ» به همراه زن و دخترش به ایران هم سفر کرد و مهمان ویژۀ انبوه هوادارانش در تهران بود. همان روزی که مرحوم روبرت اکهارت‌ با شوق و شتاب خودش را به فرودگاه مهرآباد رساند و گزارش مبسوطش از حضور گری کوپر در تهران را برای مجلۀ «ستارۀ سینما» نوشت.

آقای اکهارت در بخشی از گزارشش، گری کوپر را این‌گونه توصیف می‌کند: «گاری کوپر مانند فیلم‌هایش دارای قد بلندی بود و چهرۀ سرخ‌رنگ و مردانه‌اش تمام حضار را تحت تأثیر قرار داد. به طوری که تماماً به افتخارش دست می‌زدند و شادی می‌نمودند. وی از پله‌ها پایین آمد و در این‌جا بود که از نزدیک او را ملاقات نمودم. گاری کوپر بر خلاف سایر هنرپیشگان هالیوود ظاهرش بهتر از فیلم‌هایش می‌باشد و جوان‌تر به نظر می‌رسد. بر خلاف انتظارم وی را مردی قوی و زورمند یافتم که نگاهش مخاطب را شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهد.»

شاید بهترین توصیف را از حرفه و روزگار گری کوپر در بند پایانی کتاب «گری کوپر» از دیوید تامسُن و با ترجمۀ همین قلم از انتشارات کتابکدۀ کسری بخوانیم که گری کوپر را مرد بی‌مزد و منتی توصیف می‌کند برای جامه‌ای پسندیده و زنی مشتاق: «…اما اگر گری کوپر در آخر چاره را در آن دید تا یک مرد نزار خانواده، یک زناکار و یک خائن شود، تازه شده بود مثل خیلی‌های دیگر در تاریخ سینما که کارشان خیال‌بافی‌های عاشقانه در رؤیاهایشان است. مسأله این است که او در جایگاهی غیر عادی قرار گرفته بود. نشسته بر گُردۀ اسب و آمادۀ بهره‌برداری از آن. او گفت:”از من یک قهرمان بساز” و رفت، و ما را در حیرت رها کرد که آیا بالأخره طعنه‌ای هم پشت این جمله بود یا نه.»

 

منبع: ماهنامه فیلم امروز/ عقیل قیومی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید