فیلم آنچارتد هم خودش را در بسیاری از دقایق جدی نمیگیرد و خود سازندگان فیلم هم از بخشی تصمیم گرفتند تا حداقل فیلمی سرگرم کننده تحویل دهند.
اگرچه فیلم آنچارتد با بازی تام هالند به ریشه نیتن دریک میپردازد، اما پرسش مهم اینجاست که این فیلم تا چه اندازه به بازیهای آنچارتد وفادار بوده است؟
بازار اقتباس از بازیهایی ویدیویی بسیار داغ شده است و حالا شاهد استقبال بیشتر مردم از این فیلمها در گیشه هستیم. فیلم آنچارتد جدیدترین فیلمی است که براساس یک مجموعه بازی ویدیویی محبوب به همین نام ساخته شده و یکی از چندین پروژه در دست سونی پیکچرز با برند پلی استیشن پروداکشن براساس بازیهای Playstation است.
فیلم آنچارتد داستان نیتن دریکی را دنبال میکند که اکنون متصدی بار است و پس از آشنایی با ویکتور سالیوان قرار است یک ماجراجویی بزرگ برای یافتن گنجی را که سالها هیچکس موفق به کشف آن نشده، آغاز کند. او باید کاری را به سرانجام برساند که سم، برادرش سالها قبل آغاز کرده بود.
فیلم آنچارتد داستان آشنایی دارد و مانند نسخههای بازی در اینجا نیز قرار است بهدنبال یک گنج یا میراث پنهانی باشیم که سالها کسی آن را پیدا نکرده است، اما اینبار بهجای اینکه کنترل نیتن دریک میانسال را در اختیار داشته باشیم، در حال تماشا ماجراجویی نیتن دریک جوان هستیم. اولین سؤال طرفداران آنچارتد این است که آیا فیلم آنچارتد اقتباس وفاداری به سری بازی آن است؟ با اینکه سازندگان بارها تاکید کردند که فیلم قرار است به روزهای اول نیتن دریک بپردازد و صرفا قرار نیست همان نسخه نیتن دریکی را که میشناسیم، مشاهده کنیم، اما مشخصا انتظار یک اقتباس وفادارانه از فیلم آنچارتد داشتیم.
فیلم آنچارتد دارای ارجاعات خوبی به بازیهای آن است و درواقع داستان و اتفاقات فیلم تا حد زیادی از نسخه سوم و بهخصوص چهارم بازی الهام گرفته شده است. همچنین غافلگیریهای خوبی نیز در طول فیلم میتوانیم مشاهده کنیم، اما میزان وفادارای فیلم به بازی آنچارتد بیشتر به شباهت بخشهایی از فیلم به محیطها، برخی از مراحل و کات سینهای بازی آن خلاصه شده است و در مجموع با اثری که قرار است وفادار باشد، طرف نیستیم.
پس جواب سؤال اول این است که فیلم آنچارتد واقعا اثر وفاداری نیست و حتی اگر نام فیلم را نمیدانستیم، کمی سخت بود که آن را فیلمی براساس بازی آنچارتد بدانیم. درواقع به بیانی بهتر فیلم آنچارتد براساس مراحل دوران کودکی نیتن دریک ساخته شده است و سازندگان به سراغ دوره جوانی او رفتهاند، اما سازندگان درنهایت تصمیم گرفتهاند تا راه خود را دنبال کنند و بیشتر از اینکه شاهد یک فیلم اکشن ماجراجویی با سبک و سیاق آنچارتد باشیم، بیشتر شاهد یک فیلم اکشن ماجراجویی تماما کلیشهای هستیم.
روبن فلیشر که سابقه کارگردانی فیلم «سرزمین زامبیها» تا فیلم ونوم را در کارنامه دارد، قبلا هم نشان داده است که خیلی فردی اهل ریسکی نیست و بیشتر تلاش میکند تا اثری سرگرم کننده را تحویل دهد تا اینکه تلاش کند اثری متفاوتی را ارائه دهد. فیلم آنچارتد نیز از همین اصول پیروی میکند. البته وقتی صحبت از فلیشر میشود اصولا باید انتظارات را کنترل کرد. بدون شک فیلم سرزمین زامبیها یکی از بهترین فیلمهای کمدی اکشن زامبی محوری است که اکران شده، اما او پس از این فیلم نتوانست این موفقیت را حتی با دنباله آن تکرار کند.
نتیجه هم اینکه اگر بهدنبال کارگردانی هستید که فیلمی سرگرم کننده تحویل دهد، فلیشر آدرس درستی است، اما اگر بهدنبال فیلمی در حد و اندازههای ایندیانا جونز هستید، قطعا انتخاب اشتباهی است. فیلم آنچارتد هرگز اثری که کاملا وفادار باشد نیست و خیلی زود هم به این موضوع پی میبریم. فیلم دقیقا مسیری را دنبال کرده است که فیلمهای سونیک آن را دنبال کردند و تمرکز آن بیشتر خلق اثری است که تماشاگران را حدود ۲ ساعت سرگرم کنند. فیلم آنچارتد اثری کاملا کلیشهای است، اما در مقابل اثری کاملا سرگرم کننده است. اگر به چشم اقتباسی از بازی آنچارتد به فیلم نگاه نکنیم، احتمال اینکه از تماشا فیلم لذت ببریم زیاد است.
فیلم آنچارتد قطعا مشکلات زیادی مثل صحنههای اکشن بعضا متوسط یا شوخیهای بیمزه و مکرر در صحنههای مختلف، جلوههای ویژه متوسط و غیر واقعی و همچنین شخصیتهای منفی تک بعدی و ضعیف است، اما در مجموع پکیجی مانند فیلم سونیک را ارائه میکند که به هدفش برسد و آن هم سرگرم کردن تماشاگران است. واقعیت این است که فیلم هم خودش را در بسیاری از دقایق جدی نمیگیرد و ظاهرا خود سازندگان فیلم هم از بخشی تصمیم گرفتند تا بهجای اینکه صرفا بخشهایی از بازیهایی آنچارتد را کپی پیست کنند، حداقل فیلمی سرگرم کننده تحویل دهند.
دقیقا این اتفاق برای فیلم «تامب رایدر» چند سال پیش رخ داده بود که سازندگان بخشهایی از بازی را تنها وارد فیلم کردند تا بگویند این فیلم، فیلم توم ریدر و داستان لارا کرافت است و مابقی بخشها را به شکلی ناشیانهای تکمیل کردند که درنهایت به اثری تبدیل شد که حتی به سختی میتوانستیم آن را سرگرم کننده بدانیم. البته مشخص است که دنیای آنچارتد پتانسیلهای به مراتب بیشتر از فیلم آنچارتد دارد و متاسفانه از این پتانسیلها به درستی در فیلم آن استفاده نشده است، اما حداقل اگر با فیلمی مثل توم ریدر مقایسه کنم، میتوانم بگویم که فیلم آنچارتد حداقل اثری است که میتوان آن را یکبار تماشا کرد.
اما در مورد وفاداری فیلم آنچارتد به بازی آن گفتیم که این موضوع در مورد انتخاب بازیگران فیلم نیز صدق میکند. منظور من شباهت ظاهری نیست و الزاما این موضوع نباید نکته اصلی انتخاب یک بازیگر باشد. سونی برای نقش نیتن دریک و سالی به سراغ تام هالند و مارک والبرگ رفته است که به جرات میتوان گفت که کمترین شباهت را به نقشهای خود دارند. البته برخلاف انتظار و حتی با اینکه بازی متفاوتی را شاهد نیستیم، اما هر دو بازیگر عملکرد خوبی در طول فیلم دارند و حتی شیمی خوبی پیدا میکنند.
بااینحال، آنها در قالب نیتن دریک و سالی جوان چندان انتخابهای درستی بهنظر نمیرسند. تام هالند با اینکه تلاش خود را کرده تا از نقش مرد عنکبوتی فاصله بگیرد، اما باتوجهبه اینکه ساخت دو فیلم پشت سرهم انجام شده، این موضوع تا حد زیادی سخت است که انتظار بازی خیلی متفاوتی را از او داشته باشیم. هالند قبلا در فیلم «اهریمن تمام وقت» نشان داده بود که میتواند از نقش پیتر پارکر فاصله بگیرد و بازی متفاوتی را انجام دهد.
اما زمانیکه از فیلمهای بلاکباستری صحبت میکنیم، این موضوع بهخصوص در مورد بازیگران جوان فرق میکند و شاید حتی سونی خواسته از محبوبیت هالند در فیلمهای مارول و اسپایدرمن برای عملکرد تجاری آنچارتد استفاده کند. حتی مارک والبرگ هم دقیقا همان نقشی را بازی کرده است که طی چند سال گذشته از او دیدهایم. در مجموع اگر بازی آنچارتد را در نظر نگیریم، انتخاب بازیگران میتواند نسبتا قابل قبول باشد و حتی سوفیا تیلور علی در نقش کلویی فریزر هم عملکرد خوبی دارد، اما در مجموع سونی میتوانست انتخابهای جذابتر و متفاوتتری کند. در هر حال زمانیکه معیار سونی شباهت هالند به دریک جوان در بازی آن است، نباید انتظار خاصی از انتخابهای این استودیو داشت.
فیلم آنچارتد با اینکه حاوی ارجاعاتی به بازیهای آنچارتد مثل الگوبرداری از مراحل، کاتسینها و محیطهای بازی است، اما درنهایت اثری وفادار نیست و حتی داستانهای بازی را نیز نادیده میگیرد. با اینکه از فیلم بهعنوان پیش درآمد بازی یاد میشود، اما بهنظر میرسد که فیلم آنچارتد قرار است داستان بازی را کاملا نادیده بگیرد و درنهایت مسیر خودش را دنبال کند. فیلم آنچارتد در مجموع بیشتر تلاش میکند تا فیلمی سرگرم کننده باشد تا یک اثر وفادار و به هدفش خودش هم میرسد، اما به فیلمی تبدیل میشود که تنها ارزش یکبار تماشا کردن را دارد.
فیلم آنچارتد پتانسیلهای بالایی داشت که متاسفانه از آن به درستی استفاده نشده است، اما کاش مشکل فیلم از ابتدا سبیل نداشتن سالی در طول قسمت اول بود. در هر حال سونی میتوانست با انتخاب کارگردان و نویسندگان تا بازیگران بهتر، فیلم بهتری را تقدیم طرفداران کند. فیلم آنچارتد درنهایت شروع یک مجموعه سینمایی جدید است که جای امیدواری است تا با انتخاب نویسندگان و کارگردان بهتر شاهد دنباله به مراتب بهتری باشیم. البته این موضوع در مورد شخصیتهای منفی فیلم صدق میکند که بدون شک درکنار شوخیهای فیلم، بزرگترین مشکل قسمت اول هستند.
فیلم آنچارتد شاید درنهایت نتوان آن را بهعنوان یک ایندیانا جونز مدرن معرفی کرد، اما تا پیش از اکران فیلم ایندیانا جونز ۵ میتواند پیش غذای نسبتا مناسب برای طرفداران این فیلمها باشد. در هر حال فیلم آنچارتد الگوی خیلی مناسبی برای اقتباسهای ویدیوگیمی نیست، اما فیلمی است که میتواند تماشاگران را به سالنهای سینما بیاورد و باعث ادامه یافتن روند ساخت چنین فیلمهایی شود.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است