• کد خبر: 2574
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:4 اردیبهشت 1401 ساعت: 09:43
گفتگو با پوریا رحیمی سام ؛ بازیگر «خسوف»

همیشه دنبال نشدنی‌ها هستم

پوریا رحیمی سام مسیر آهسته و پیوسته‌ای را پشت سر گذاشته و انتخاب‌های وسواسی معقول داشته است که همین موجب رشد محسوس در کارش شده است.


پوریا رحیمی سام مسیر آهسته و پیوسته‌ای را طی کرده است و همچنان در انتخاب‌ها با وسواسی معقول پیش می‌رود شاید همین هم یکی از دلایلی باشد که می‌بینیم رشد محسوسی در کارش داشته است. زیر اسم هر کارگردانی حاضر نشده و در انتخاب به گفته خودش نه گفتن را هم خوب بلد است. خسوف بهانه خوبی بود تا درباره پروسیه انتخاب نقش، وسواس‌ها و مسئله‌های ذهنی‌اش در بازیگری بپرسیم که نتیجه‌اش را در ادامه می‌خوانید.

کاراکتر علیرضا در سریال خسوف با دیگر نقش‌هایی که پیش از آن برعهده داشتید متفاوت است، جاه طلبی‌ها و سادگی‌های مخصوص خود را دارد، و در لحظاتی از سریال بیننده را سورپرایز میکند، ارزیابی خود پوریا رحیمی سام از این نقش چیست؟ از تفاوت‌ها و ویژگی‌ هایی که باعث شد آن را بپذیرید کمی توضیح دهید.

زمانی که آقای اسعدیان و آقای میری برای بازی در نقش «علیرضا» درحال قانع کردن من بودند به ابعادی از این کاراکتر اشاره می‌کردند که شاید در نسخه‌های اولیه فیلمنامه که من خوانده بودم، خیلی ملموس نبود و تردیدهایی را در شروع کار برای من ایجاد کرده بود؛ به ویژه چنین تفکری که نکند این کاراکتر به قدری ساده باشد که ساده لوح به نظر برسد! اما سازندگان سریال از همان ابتدا گفتند کاراکتر «علیرضا» در یک روندی تفاوت‌ها و تاثیرگذاری خود را کاملا نشان می‌دهد که درنهایت روایت آن‌ها از این شخصیت من را برای بازی در نقش «علیرضا» ترغیب کرد. از دید من شخصیت «علیرضا» ابعاد مختلفی دارد که نسبت به کارهای پیشین من متفاوت است چراکه روند تماشای این کاراکتر خیلی تدریجی و آرام است که البته این روند تدریجی برای بازیگر نیز شاید دلهره ایجاد کند که یک آن تماشاگر به قضاوت زود هنگامی نسبت به این شخصیت نرسد. اما از اتفاقی که بر اساس طراحی کلی خودم رقم خورد و همچنین روند تحولی که انتظار «علیرضا» را در مسیر قصه «خسوف» می‌کشد راضی هستم چراکه می‌دانم این کاراکتر در ادامه راه به نقاطی فراتر از پیش‌بینی‌های ما می‌رسد و قرار نیست در سطح سادگی خود باقی بماند.

شخصیتی را ایفا می کنید که در لحظاتی مخاطب را آزار می دهد خود شما مواجهه تان با این شخصیت به چه صورت بود تا اینکه «علیرضا» اصطلاحا درآمد؟

ما همیشه در مواجهه با کاراکترهای متفاوت به سرعت به دنبال ما به ازا‌های اجتماعی آن‌ها در اطراف خود می‌گردیم و درباره کاراکتری مانند «علیرضا» که مابه‌ازای اجتماعی آن بسیار مشهود است. در مقطع تاریخی- اجتماعی فعلی مجموعه‌ای از آدم‌ها فکر می‌کنند حقی از آن‌ها ضایع شده و بی محابا و نا به هنجار به دنبال این احقاق حق هستند. به همین دلیل احساس میکنم بی‌نهایت به کاراکترهای وُلد یک یعنی افرادی ساده و مظلوم شبیه است که به آرامی تبدیل به یک هیولا می‌شوند. من اگر بخواهم «علیرضا» را توصیف کنم، نزدیک‌ترین کاراکتر دراماتیکی که به ذهنم می‌آید وُلد سک است.

«علیرضا» نقش موثری در سریال دارد چراکه هر موقعیت و چالشی که شاهد آن هستیم یک پای آن ماجرا به او ختم می‌شود، این همان روند تحولی است که از آن صحبت می‌کنید؟

درست است، در همان روزهای ابتدایی آقای اسعدیان به عنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه «خسوف» به شدت بر این نکته‌ای که شما عنوان کردید، تاکید می‌کردند. این کاراکتر برای آن‌ها بسیار مهم بود چراکه از نظر کنش‌گری در روند فیلمنامه، یکی از موثرترین کاراکترها «علیرضا» است. سازندگان آن نیز نیاز داشتند تا این فراز و فرودها و این روند تحولی در این کاراکتر به وضوح اما در لا به لای قصه و آرام آرام رخ دهد.

«خسوف» قصه‌ای عاشقانه دارد و درباره چند جوان است، از نظر شما توانسته حرف خود را به مخاطب بگوید و اصلا این سریال هم مسیر با اتفاقات و احوالات فعلی جامعه الان ما پیش می‌رود؟

«خسوف» صرفا یک داستان عاشقانه نیست و اتفاقا کاراکترهایی مانند «علیرضا» و «رضی» در این فیلمنامه در نقاطی ایستاده‌اند که کاملا دست روی مباحث اجتماعی می‌گذارند و نقدهای جامعه را در سریال بیان می‌کنند. من فکر می‌کنم در روند یک سریال هیچ چیزی به اندازه وجود قصه دارای اهمیت نیست، حال این قصه می‌تواند ویژگی‌های مختلفی داشته باشد که از نظر یک مخاطب که به دنبال قصه است آن ویژگی ها گاهی عاشقانه است و گاه گونه های دیگر را دربر می گیرد. «خسوف» نیز در روایت قصه روندی تدریجی را مانند «علیرضا» پشت سر می‌گذارد. در مواجهه با مردم این را می‌بینم که با توجه به سریال‌هایی که در این سال‌ها ساخته شده‌ است، انتظار یک روند سریع‌تری از پیشرفت قصه را دارند اما خسوف روند دیگری را طی میکند روندی که سازندگان آن هم با این پیش زمینه آن را جلو بردند که خیلی دنبال اتفاقات عجیب و شگرف در روند قصه نباشند و آرام آرام فیلمنامه را جا بیندازند. همین باعث میشود که قسمت به قسمت مخاطب سریال بیشتر شود و همراه تر شود چرا که قصه در ذهنش جا می افتد. با توجه به تصوری که من دارم در ادامه سریال این همراهی بیشتر هم می‌شود. از این رو که حجم قصه‌ای که از این پس در هر قسمت روایت می‌شود افزایش پیدا می‌کند که این اتفاق به روند تدریجی سریال کمی سرعت می‌دهد.

با توجه به اینکه در «خسوف» به ویژه در میان بازیگران جوان آن ، چهره‌های جدیدی را شاهد هستیم، شما به عنوان یک بازیگر حضور و استفاده از بازیگران جوان را تا چه اندازه کمک کننده و مفید برای بدنه سینما می‌دانید؟

من در تمامی عرصه‌ها معتقد هستم که گستردگی انتخاب در مجموع به نفع همه است. فکر می‌کنم در زمینه‌های مختلف ورود بازیگران جدید همیشه باید به کسانی که شانسی برای آن‌ها وجود دارد اجازه حضور داد و از آن‌ها استقبال کرد. جالب است که بگویم از آن دورانی که از عرصه‌های دیگری مانند ورزش بازیگرانی وارد سینما می‌شدند تا این لحظه که خواننده‌ها شانس خود را در سینما امتحان می‌کنند، من به شدت موافق چنین حضورهایی بودم و هستم. فکر می‌کنم در نهایت این اتفاق نه تنها به نفع افرادی است که سال‌ها در این عرصه فعالیت می‌کنند بلکه این شکل از رقابت باعث بالا رفتن ارتقا و کیفیت آثار تولید شده می‌شود. چرا این را می‌گویم؟ به این علت که من به عنوان یک بازیگر همیشه به این فکر می‌کنم که ماندگاری درست در سینما وابسته به این است که من هر روز چگونه خود را از پیش قوی‌تر می‌کنم. استفاده از بازیگران جوان و جدید این شانس را به سازندگان و تولیدکنندگان آثار نیز می‌دهد که محدوده گسترده‌ای از انتخاب داشته باشند. همچنین ورود بازیگران جوان همیشه به سلامت مجموعه بازیگری نیز کمک می‌کند چه از نظر کیفی و چه از نظر ورود هوای تازه به عرصه بازیگری، من فکر می‌کنم پیشرفت بازیگری در گرو چنین موضوعی است. همیشه وقتی با دوستانی که در تمام این سال‌ها در مقابل ورود افراد جدید به سینما و عرصه بازیگری مقاومت می‌کنند، مواجه می‌شوم به آن‌ها می‌گویم، این مقاومت مربوط به این است که ما به اندازه کافی قوی نیستیم و یا نگرانی‌هایی راجع به خودمان داریم در غیر این صورت همیشه باید از چنین اتفاقی استقبال کرد. این افراد جدید باری را با خود به همراه می‌آورند که عکس‌العمل من به این پیام و حرف تازه در بازیگری درنهایت منجر به ارتقای خودم می‌شود. الان با توجه به ارتباطی که با بچه‌های بدنه فیلم کوتاه و تئاتر دارم، می‌دانم استعدادهای فوق‌العاده درخشانی در این حوزه‌ها داریم که چه برای سینما و چه برای بازیگرانی که سال‌هاست در این عرصه درحال فعالیت هستند یک شانس محسوب می‌شود البته که اگر نگاه سلامتی به آن وجود داشته باشد. «خسوف» بخش بسیار کوچکی از این بازیگران را به نمایش گذاشته است.

از نظر شما درحال حاضر شاهد تغییر در نگرش سازندگان هستیم و از دورانی که شاید تهیه‌کننده‌ای ریسک حضور چهره‌ای جوان و جدید را تجربه نمی‌کرد عبور کرده‌ایم؟

به نظر من در این سال‌ها ماجرا بسیار فرق کرده است. درسال‌های اخیر بازیگرانی که از تئاتر وارد سینما شده‌اند و الان ستارگان فعلی آن محسوب می‌شوند و موفقیت‌های نسبی برخی مجموعه‌ها به دلیل حضور جوانان، نشان می‌دهد درحال عبور از دورانی که گفتید هستیم و این نگرش در مسیر تغییر است. «خسوف» به تنهایی خود درحال تغییر چنین نگرش‌هایی است و از آنجایی که با عوامل پلتفرم‌ها و یا بدنه تولید گفت و گو کرده‌ام متوجه شده‌ام که دلگرمی خوبی برای افراد جوان و تازه کار اتفاق افتاده و رجوع به جوانان نسبت به سال‌های گذشته بسیار تغییر کرده است و روندی صعودی دارد.

دقیقا با توجه به صحبت‌های شما، با گذشت چند قسمت از سریال «خسوف» با وجود اینکه بخشی از بازیگران آن را چهره‌های جوان و جدید تشکیل داده‌اند، اما این سریال بیننده خود را پیدا کرده است. با توجه به این نکته، از نظر شما می‌توان گفت الان به دورانی رسیده‌ایم که دیگر ستاره‌ها تکلیف فیلم‌ها را روشن نمی‌کنند؟

من همیشه فکر می‌کنم که باید اجازه دهیم که خود تئاتر، یک مجموعه تلویزیونی و یا سینما برای عیار یک بازیگر تصمیم بگیرد. اگر معتقدیم بازیگری خوب نیست و یا ورود درستی نداشته است باید بگذاریم بر عهده مخاطب چراکه اگر واقعا آن افراد در جایگاه درستی نباشند مخاطبان خودشان به عنوان تصمیم گیرندگان اصلی تکلیف آن‌ها را مشخص می‌کنند. ولی زمانی که ما پیش از همه این‌ها نگران چنین موضوعی باشیم معنی دیگری می‌دهد؛ دقیقا همان معنی نبود سلامت در نگاه به ورود بازیگران جوان. «خسوف» نیز الان درحال نشان دادن عیار این بازیگران است و زمانی که می‌بینم سینما به این بچه‌ها رجوع کرده است می‌فهمم که این عیار و اعتماد واقعا وجود داشته یا نه.

تعریف شخصی خود شما از ستاره چیست؟ یک بازیگر باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد که تبدیل به ستاره‌ای در ذهن مردم شود و همچنین در سینمای ایران و جهان چه کسی برای شما ستاره است؟

معنای این سوال و پاسخ به آن بسیار ساده است، من بازیگری را به مثابه یک شغل می‌بینم که میزان رجوع شدن به شما از پس زمانی طولانی به این معناست که شما در طول زمان ستاره بوده‌اید‌. اینکه الان کسانی پوریا رحیمی را می‌شناسند و به آن رجوع می‌کنند خیلی اهمیت ندارد ولی فردی مانند پرویز پرستویی که پس از گذشت ۴۰ سال همچنان به او رجوع می‌شود و تا سال‌های سال فیلمنامه‌های متعددی به او ارجاع داده می‌شود برای من معنای ستاره را دارد. چرا؟ به این دلیل که هنوز پس از گذشت سال‌های متوالی به سراغ او می‌روند و همچنان فعالیت می‌کند و تاثیرگذار است. از نظر من ستاره بودن به شناخته شدن در یک دوره زمانی کوتاه و مشخص نیست بلکه به اثرگذاری یک بازیگر در طول تاریخ باز می‌گردد. ستاره برای من یعنی پرویز پرستویی که با تمام فراز و فرودهای بازیگری خود پس از این همه سال همچنان به او رجوع می‌شود و هنوز اثرگذاری خود را در میان مردم و جامعه دارد. در میان بازیگران خارجی می‌توانم بگویم که چه افرادی به شکل نگاه و ایدیولوژی فکری من نزدیک‌تر هستند چراکه کسانی هستند که نه تنها شکل بازی آن‌ها من را تحت تاثیر قرار داده باشد بلکه شکل زندگی و منش هنری آن‌ها نیز برای من الهام‌بخش بوده است. من همیشه فکر می‌کنم که بازیگری یک ظرف محدودی است که بر اساس آن یک بازیگر می‌تواند تا پایان عمر خود پنج نقش یا ۵۰ نقش بازی کند و کسانی مانند دنیل دی لوئیس و اد هریس که در این سال‌ها بیشتر خود را پنهان کرده‌اند تا به نمایش بگذارند برای من بسیار منبع الهام بوده‌اند. من در ایده‌آل ذهنی خود بسیار به این موضوع فکر می‌کنم که یک بازیگر در نقطه‌ای از سباط به جایگاهی برسد که بتواند مدت زمان مشخصی را به جمع کردن بپردازد و بعد فرصت ایفای یک نقش را پیدا کند.

شما با چند کارگردان جوان شاخص کار کرده‌اید ‌و تجربیات شما بیشتر نشان دهنده این است که به سینمای تجربی و نوگرا تعلق دارید‌. پیشنهادات اینطور بوده یا خود شما هم سلیقه تان سینمای با مخاطب خاص را بیشتر می‌پسندد؟

نکته جالب این موضوع این است که هر دو سوی سوالی که عنوان کردید، صادق است چراکه فکر می‌کنم در نهایت پیشنهادهای ما به عنوان بازیگر در طول زمان تبدیل به علایق و ایده‌آل‌های ما می‌شود و آرام آرام فیلمنامه‌هایی به ما پیشنهاد می‌شود که به گونه‌های مورد علاقه ما نزدیک و نزدیک‌تر است. من در شروع بازیگری بسیار به این موضوع فکر کرده‌ام و از همان ابتدا نه به تعیین کارگردان علاقه‌ای داشتم و ژانر اثر نیز برایم تعیین کننده نبوده است. همیشه تنها چیزی که برایم اهمیت ویژه‌ای دارد فیلمنامه آن اثر است و آرام آرام شکلی از فیلمنامه‌ها به من پیشنهاد می‌شود که به ایده‌آل من از سینما نزدیک‌تر است البته قطعا در این مسیر پیشنهادهایی نیز داشته‌ام که انتخاب من در این مسیر نبوده‌اند و هوشمندانه تلاش کردم از آن‌ها فاصله بگیرم. از مسیری که در تمام این سال‌ها پیموده‌ام بسیار خوشحالم چراکه بسیاری از گونه‌های کارگردانی و سینمایی را در کارنامه کاری خود دارم که می‌توانم بگویم همه آن‌ها به ایده‌آل‌های من نزدیک بوده‌اند.

خودتان را در موقعیتی بسیار متفاوت‌تر و در موقعیت یک کاراکتر کمدی نیز ترسیم می‌کنید؟

من در این سال‌ها موقعیت‌های کمدی بسیاری به ویژه در تئاتر بازی کرده‌ام و حتی اگر آن آثار، کمدی صرف هم نبوده‌اند کاراکترهای من همیشه به یک شیرینی، لطافت و بانمکی آغشته بوده‌اند. خیلی دوست دارم اگر فیلمنامه خوب و درستی به من پیشنهاد شود این فضا را به عنوان یک دغدغه مهم در بازیگری برای خود داشته باشم البته باز هم می‌گویم اگر فیلمنامه کمدی درستی در اختیار داشته باشم.

پس اینطور که به نظر می‌رسد بازیگری ریسک‌پذیر هستید که دوست دارید کاراکترها و ژانرهای متفاوتی را تجربه کنید.

به نظر من بیشتر بازیگرانی که حداقل من آن‌ها را می‌شناسم علاقه دارند در نقش‌های متفاوتی حضور داشته باشند اما برای من همیشه فراتر از این حرف‌هاست چراکه بازیگری برای من جنبه‌هایی برای ارتقای روح انسانی دارد و همیشه به دنبال نشدنی‌ها هستم. من همواره به افرادی که بیش از یک بار با آن‌ها کار کرده‌ام می‌گویم که از من کاری را بخواهید که ممکن شدن آن خیلی سخت است. علت این تقاضا این است که آن نقطه وسوسه‌انگیز برای من حرکت در مسیر نشدن‌هاست چراکه برای من چنین به نظر می‌رسد که به روح خودم شانس ارتقا می‌دهم و همیشه به دنبال سخت‌ترین موقعیت‌ها و مسیرها برای رسیدن هستم. باید بگویم هرچه مسیر برایم سخت‌تر باشد رسیدن لذت‌بخش‌تر است.

برای شما اولویت کدام است؟ تئاتر، سینما و تلویزیون یا به نوعی سریال‌ها؟ فکر می‌کنید در این روزها کدام را مردم بیشتر دنبال می‌کنند و این روی اولویت شما تاثیری دارد؟

این جمله را از بزرگان خود بسیار می‌شنیدم که برای ما مدیوم خیلی مطرح نیست و آن جایی که فرصتی برای یک ایفای درست وجود داشته باشد دغدغه و وسوسه ما است. برای من که در این مسیر قدم گذاشته‌ام و مهمترین نقطه‌ای که مدعی آن هستم و صادقانه بیانش می‌کنم عشق بی اندازه‌ام به بازیگری است و خدا را بابت آن شکر می‌کنم، مهم‌ترین جایگاه رسیدن به نقطه‌ای است که بتوانم برای وسوسه‌ها و دغدغه‌هایم در بازیگری پاسخی پیدا کنم و مدیوم در اولویت‌های ابتدایی من قرار نمی‌گیرد.

کمی از تجربه همکاری با مازیار میری و همایون اسعدیان برایمان بگویید، از چنین تجربه ای که مانند بسیاری از سریال‌های شبکه نمایش خانگی خود را برای دیده شدن درگیر حواشی کلیشه‌ای این روزها نکرد.

مهم‌ترین خصیصه‌ای که از همایون اسعدیان و مازیار میری به ذهن من می‌رسد مدیر بودن این افراد به واسطه سال‌ها تجربه و تولیدات مختلف در ژانرهای متفاوت و در مدیوم‌های مختلف است. وارد نشدن به حواشی و موقعیت‌هایی که از آن صحبت می‌کنید از دغدغه‌های آن‌ها بود و مراقبت از سلامت کار چه از نظر روانی و چه از نظرات دیگر در میان اولویت‌های ابتدایی آن‌ها قرار داشت. به واسطه این مدیریت، بسیاری از کارها و خواسته‌ها دقیقا در جای خود قرار می‌گیرد و روند منطقی تولید در چنین شرایطی رقم می‌خورد که به همان اندازه کمترین میزان استرس و نگرانی را تیم تولید و بازیگران تجربه می‌کنند. تمام افرادی که با این دو شخص کار می‌کنند نیز از تیم کارگردانی گرفته تا تیم تولید بسیار با آن‌ها هماهنگ و کمک کننده هستند که جایی را برای ناهماهنگی‌های مرسوم تولید یک اثر در ایران باقی نمی‌گذارد. من از همکاری با آن‌ها بسیار راضی هستم چراکه در این چند سالی که پس از «کرگدن» تنها در فیلم سینمایی «زالاوا» حضور داشتم با توجه به تمامی این دلایل آگاهانه پذیرفتم در این تیم و با همایون اسعدیان و مازیار میری کار کنم. توقع من از کار کردن در رسانه نمایش خانگی نقطه پیش‌بینی شده‌ای بود که الان با پایان فیلمبرداری در همان جایی که به آن فکر می‌کردم قرار دارم.

با وجود فضای مجازی یک بازیگر ناچار است که دست به جلوه گری و حضور زیاد در محافل و مراسم ها بزند. در قاعده کاری شما اما انگار خیلی این موضوع مهم نیست، نگران نیستید از قافله عقب بمانید؟

سوال خیلی جالب و جذابی پرسیدید. این سوال از نظر من قطعا فکر را مشغول می‌کند، بیش از اینکه به اهمیت این موضوع فکر کنم می‌دانم که دور از اهمیت نیست و قطعا بخشی از مغز من درگیر آن خواهد بود و به اهمیت آن باور هم دارد. فکر می‌کنم این موضوع بسیار به صفت‌ها و خصیصه‌های یک بازیگر باز می‌گردد، درواقع می‌توانم بگویم بعضی بازیگران از چنین صفت‌هایی به صورت ذاتی محروم هستند و در یک بازه زمانی به این نتیجه می‌رسند که دست و پای بیهوده نزنند. در همه جای دنیا این شکل از جلوه‌گری در دنیای بازیگری وجود دارد و من نمی‌خواهم درباره یک هوچی گری یا پروپاگاندا صحبت کنم آن هم درباره بازیگرانی که یک فعل هایی را فراتر از بازیگری و توانایی که دارند برای معرفی خود انجام می‌دهند. من تنها به صفات و رفتارهای درونی افراد اشاره می‌کنم و همانطور که شما می‌گویید شاید مسیر پیشرفت یا تثبیت یک بازیگر دور از جلوه‌گری کندتر هم شود. فراموش نمی‌کنم که در اولین کار سینمایی که در آن حضور داشتم مهدی هاشمی دست روی چنین نقطه‌ای گذاشت و گفت «پوریا تو باید خیلی صبور باشی چراکه از همین الان می‌دانی که از آن دسته بازیگرانی هستی که شاید یک مسیر هیجان‌انگیز و یک شبه برای تثبیت خود تجربه نمی‌کنند و باید بدانی نیاز به صبر زیادی داری.» من هم کم کم این موضوع را پذیرفتم و تا حدی مسیری که درحال حاضر در آن قرار دارم را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و بازیگرانی زیادی را می‌شناسم که آن‌ها نیز این راه را انتخاب کرده‌اند و مسیر خود را مبتنی بر توانایی های خود رفته‌اند و من اصلا از درست یا غلط بودن این دو مسیر صحبت نمی‌کنم.

 

فاطمه شوقی

انتهای پیام/

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید