فرید سجادی حسینی بازیگری است که شاید کمتر کسی بازی او در فیلم «فروشنده» را از یاد برده باشد، بازیگری که در فیلم «بی همه چیز» نیز خوش درخشید.
فرید سجادی حسینی بازیگری است که شاید کمتر کسی بازی به یادماندنی او در فیلم «فروشنده» اثر اصغر فرهادی و همچنین «مغزهای کوچک زنگ زده» به کارگردانی هومن سیدی را از یاد برده باشد. بازیگری که در آخرین فیلم محسن قرایی به نام «بی همه چیز» در نقش سرکار دشتکی ظاهر شد و در این نقش خوش درخشید؛ فیلمی که در سی و نهمین جشنواره فیلم و فجر شرکت کرد و جوایز زیادی را به خود اختصاص داد. فیلمی که بازیهای درست و یک دستی دارد و بازیگران خوشنامی مثل پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، مهتاب نصیرپور و … در آن به ایفای نقش پرداختهاند. سجادی حسینی بازیگری است که هم در نقشهای منفی و هم در نقشهای مثبت ردپایی را از خود به جای میگذارد که با نقش آفرینیهای بعدی نیز از ذهن و یاد مخاطب پاک نمیشود. بازیگری که نقش را از آن خود میکند و شاید به همین خاطر است که بازی او در ذهن تماشاچی ماندگار میشود. او تعامل بازیگر با کارگردان را در درست درآوردن نفش موثر میداند. فرید سجادی حسینی علاوه بر بازیگری؛ عناوینی مثل کارگردان، دستیار و برنامه ریز را نیز در کارنامه هنری خود دارد. به بهانه اکران فیلم « بی همه چیز» درباره این اثر و بازیگری در چنین کارهایی با او به گفتوگو نشستهایم که در ادامه آن را میخوانید.
در حال حاضر فیلم محسن قرایی یعنی «بی همه چیز» همزمان با فیلم اصغر فرهادی یعنی «قهرمان» اکران شده است و همین باعث شده تا خیلی ها این دو اثر و این دو کارگردان را با هم مقایسه کنند. خیلی ها معتقدند که فیلم «بی همه چیز»به لحاظ کارگردانی و ساختار بهتر از فیلم «قهرمان» است و قرایی را در سبک کارگردای با فرهادی مقایسه میکنند. شما که با هر دو کارگردان کار کردهاید چقدر به این شباهت قائل هستید و فکر میکنید که آیا کارگردانی محسن قرایی در ساختار به اصغر فرهادی نزدیک شده یا اینکه تناسبی با هم ندارند؟
از نظر من این قیاس عجولانه است. در واقع این قیاس برای این است که میخواهند یک جوی را درست کنند و این قیاس درست نیست. اصغر فرهادی در جای خود واقعا غول است و محسن قرایی هم سر جای خود یک کارگردان بسیار هوشیار و هوشمند است ولی به نظر من مقایسه کردن این دو کارگردان در حال حاضر، کار درستی نیست.
محسن قرایی در کار کردن خیلی هوشمند است و سعی میکند که کارهای متفاوتی داشته باشد. با توجه به این که شما کارگردانی را هم تجربه کردهاید، در اجرا چقدر فرصت ارائه نظر و فرصت عمل به شما داده میشد؟
محسن قرایی برای این که کسی بخواهد اظهار نظر کند خیلی منعی نداشت و مخصوصا نظرات بازیگرانی مثل پرویز پرستویی، هدیه تهرانی و … به راحتی اعمال میشد و خود محسن قرایی با خوشرویی از این مسئله استقبال میکرد منتها آنچه که ما میدیدیم اینطور بود که این مسائل آنقدری تکرار نمیشد و پیش نمیآمد. یعنی برای مثال خود پرویز پرستویی آنقدری نمیگفت که اینجا را اینطور بگیریم و اصلا چنین چیزی پیش نمیآمد اما گاهی اگر کسی اظهار نظری داشت به نظر میآمد که منعی برای این مسئله وجود ندارد.
فیلم «بیهمه چیز» نقد خیلی صریحی به مردم دارد و خیلی مناسب این روزهای ماست که بی اعتمادی خیلی زیاد است و آدمها خیلی راحت شاهد و ناظر زمین زدن شخص دیگری هستند و حتی از این موضوع خیلی هم ناراحت نمیشوند. شما به لحاظ محتوایی چقدر با «بی همه چیز» همراه هستید و چقدر باعث تاملتان شد؟ این فیلم را چقدر مناسب روزگار فعلی و اتفاقاتی که در فضای مجازی ما میوفتد و خشونتی که در فضای مجازی علیه بعضی از آدمها وجود دارد میبینید و نظرتان در این باره چیست؟
از ویژگیهای یک اثر هنری خوب همین است که انگار همیشه با لحظه لحظه حیات مردم سر و کار دارد و انگار که جامعه را همان لحظه دارد نگاه میکند. شما شعر حافظ را هم که مرور میکنید میبینید که انگار همین امروز سروده شده است. در واقع انگار که حافظ دارد نگاهمان میکند و میگوید که: «چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آنم که زبونی چشم از چرخ فلک» و یا هر چیز دیگری. یعنی انگار که دارد ما را نگاه میکند و انگار که حضور دارد. این مورد از ویژگیهای اثر هنری ریشه دار است و «ملاقات بانوی سالخورده» هم جزو همین آثار است. ما در زمان قبل از انقلاب هم یک اجرا دیدیم و انگار که برای همان زمان بود و فکر میکنم که صد سال دیگر هم یک اجرا ببینیم و انگار که برای همان زمان است. درباره این که چقدر از آن تاثیر گرفتم باید بگویم که من از همان موقعی که برای اولین بار این اثر را در زمان قبل از انقلاب خواندم تاثیر گرفتم و انگار از همان موقع با این کار بده و بستان داشتم و همیشه هست. همانطور که آدم با شاهنامه، مولانا و آثار بزرگ بده و بستان دارد، به همان شکل با این اثر هم داشتم. یعنی این اثر برای همیشه خیلی غنی بوده است. نگاه جامعه شناسانه و یا در واقع باید بگوییم که انسان شناسانهای دارد، چرا که انسان را در شرایط قرار میدهد و تحلیل میکند.
شما سه مدل سینمای واقع گرا و رئال را با سه کارگردان خوبی که اسم هر سه در سینمای ایران برند است مثل هومن سیدی، اصغر فرهادی و محسن قرایی تجربه کردهاید. چون شما هم کارگردانی کردهاید، میخواهیم این سوال را بپرسیم که فرم و ساختار ذهنی شما به سبک کدام فیلمساز نزدیکتر است و احساس همراهی ذهنی بیشتری با او دارید؟
من هنوز هم بسیار تحت تأثیر اصغر فرهادی هستم و در واقع شیفته کار او- هم کارگردانی و هم نگاهش- هستم. او به عنوان یک کارگردان مولف و صاحب نظر و کسی که حرفی برای گفتن دارد و حرفهایش بی حساب و کتاب نیست، خیلی روی من تاثیر گذاشته است. در واقع میشود گفت که اصغر فرهادی، کیانوش عیاری جوانتر ماست. یعنی او سر جای خودش کیانوش عیاری جوانتر است و البته که نمیخواهم قیاسی کنم اما به نظر میآید که نوع نگاه او و این که هر پلانش حرفی برای گفتن دارد من را همیشه به یاد کیانوش عیاری میاندازد.
بازیگرانی که صاحب ادعا، اسم و جایگاهی هستند در مقابل بازیگرانی که به لحاظ سنی ممکن است خیلی از آنها پایین تر باشند چقدر انعطاف نشان میدهند و چقدر با کارگردان همراهی میکنند؟ شما تیم بازیگری فیلم «بی همه چیز» را در حین کار دیدید و چقدر مشاهده کردید که با محسن قرایی همراه هستند و به نظرات او به عنوان کارگردان گوش میکنند و آن را انجام میدهند؟ چرا که شاید بازیگران جوان تر که متعلق به دهه های شصت و هفتاد هستند خیلی بیشتر در اعمال نظرات خودشان سرکش باشند.
بله، جوانها بالاخره نسل بالندهای هستند و پر از ایدهها و اندیشههای نو هستند و به همین خاطر اصرار میکنند و بر نظراتشان تاکید دارند اما من در فیلم «بی همه چیز» ندیدم که چنین مسئلهای پیش بیاید ولی برای مثال فرض کنید که تعامل بین استادی مثل پرویز پرستویی یا بازیگر ارزشمندی مثل هدیه تهرانی یا بازیگران جوان عالی بود و همین توقع هم میرود و ما همیشه در سینما و تلویزیون شاهد این تعامل هستیم.
تاکنون چند مدل از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» روی صحنه رفته است. شما شاهد کدام یک از این اجراها بودید؟ و این برگشت متن از نمایشنامه به فیلمنامه که فرم دیگر آن را در سریال «زخم کاری» شاهد بودیم، نشان میدهد که ادبیات کلاسیک کماکان میتواند سینما و سریال را نجات بدهد. نظر شما در این باره چیست؟
بله، کاملا درست است وقتی که متنی ریشه قوی داشته باشد و قرص باشد، میشود روی آن اثر کارهای عالی کرد. اتفاقا خود من هم سریال «بانو» را بر اساس همین نمایشنامه ساختم. یعنی نویسنده این سریال را بر اساس نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» نوشت و من آن را ساختم. در واقع این متن کهنه نمیشود. من در ایران کار زنده یاد حمید سمندریان را دیدم و سریال «بانو» کاری بود که خودم بر اساس آن نمایشنامه ساختم و بر اساس همین نمایشنامه فیلم هم ساخته شده است و به نظر من خیلی تاثیر خوبی دارد. این اثر به دلیل این که خیلی دراماتیک است و ساختار آن ساختار درام است کار کردن روی آن خیلی نتیجه میدهد.
پلانهای شلوغی در فیلم «بی همه چیز» فیلمبرداری و ساخته شده و بازیگردانی چنین کاری سخت است. آیا در بازیگردانی کمکی از شما گرفته شد؟ و از شما میخواهیم تا فرم سختی این کار را برای کسانی که دوست دارند بدانند تا پشت صحنه چطور بوده توضیح دهید و این که این صحنهها چطور گرفته شد؟ فرم دیجیتالی در آن دخیل بوده است یا اینکه همین تعداد آدم مدام جلوی دوربین در رفت و آمد بودهاند؟
در مورد بازیگردانی باید بگویم که خود محسن قرایی مستقل کار میکرد و دستیارانش به او کمک میکردند و در این رابطه از من کمکی گرفته نشد. بله، واقعا همینقدر آدم در رفت و آمد بودند و جمعیت واقعی بود. این جمعیت زیاد به روستا آورده میشد و این فیلم در روستای کندر در جاده چالوس کار شد و من ندیدم که کمک دیجیتالی وارد ماجرا شده باشد. این طور بود که دستیارهای کارگردان جزئیات را به بازیگران هنرور توضیح میدادند و کلیات را هم خود محسن قرایی طراحی میکرد و آنقدر همه چیز ساده و راحت پیش میرفت که آدم متوجه نمیشد. الان که شما در مورد آن پرسیدید، من دارم فکر میکنم که بله، واقعا همه چیز خوب بود. محسن قرایی دستیاران خیلی خوبی داشت و متوجه میشدند که او چه میخواهد و آن را به هنرورها منتقل میکردند و برای ما هم بیشتر خود محسن قرایی و در کنار او دستیارهایش مسئله را مطرح میکردند و ما در آنجا هیچ سختی را احساس نکردیم. قرایی آنقدر با خوش رویی و آرامش کار میکرد که من چیزی احساس نکردم.
شما نقش را طوری برای خود میکنید که ما احساس میکنیم شخص دیگری جز فرید سجاد حسینی نمیتواند آن را بازی کند؛ اگر بخواهیم مثال بزنیم بازی شما در فیلم «فروشنده» همینطور بود. یعنی هیچکس نمیتواند تصور کند که اگر کسی جز شما آن را بازی میکرد فیلم به چه شکل میشد. این مسئله از کجا نشئت میگیرد ؟
معمولا هر بار که این اتفاق به صورت خوب و قابل اعتنایی افتاده حتما در تعامل با کارگردان با هوش و خوبی بوده است؛ چه اصغر فرهادی، چه هومن سیدی، چه محسن قرایی و یا هر شخص دیگری. واقعیت این است که معمولا تعامل و بده و بستان با کارگردان من را در این امر کمک کرده است. اگر جایی این تعامل نبوده، نتیجه به این قرصی در نمیآمده است.
شما یک دوره تقریبا طولانی از بازیگری فاصله گرفتید و خیلی کم کار کردید. میتوان گفت که تقریبا از دهه هشتاد تا سال نود و یک و دو اینطور بود. در این دهه به چه فعالیتی مشغول بودید و چرا فاصله گرفتید؟ در حال حاضر و با چندین کار در دهه نود در رده سنی خودتان میدرخشید و گزینه خیلی خوبی هستید. آیا بازیگری برای شما کاملا اقناع کننده است یا قصد بازگشت به کارگردانی را هم دارید؟
در واقع هر دو حرفه به یک اندازه من را اقناع و ارضا میکند و انگار هیچکدامش را نمیتوانم به دیگری ترجیح دهم. این دورهای که میگویید کم کار بودهام برای من عجیب است، چرا که سال ۸۸ سریال «بانو» را کار کردیم و بعد از آن مجموعه «مهرآباد» را کار کردیم. در واقع شغلی که من دائم داشتهام و به آن مشغول بودهام، شغل دستیاری و برنامه ریزی بوده است. شاید به این دلیل که این کار جلوی دوربین نبوده و یا خیلی کم بولد نبوده باعث شده تا این فکر را کنید که من کم کار بودهام. در واقع من از سال ۴۲ و از همان زمانی که در شهرستان شروع به کار کردم و تئاتر کار میکردم بیشتر کارگردانی کردم و گاهی هم بازی میکردم. بعد از این که به تهران آمدم-یعنی سال ۵۰- در اینجا کار کردم و ورودم به گروه کارگردانی به عنوان دستیار و برنامه ریز بود و هراز گاهی یک کاری را کارگردانی کردم و یا هراز گاهی بازیگری کردم. بنابراین شاید به همین خاطر بوده که دیده نشده است.
نظر شما در رابطه با مسائلی که در اکران برای فیلم «بی همه چیز» پیش آمد چیست؟
اظهار تأسف دارم از این که وقتی این فیلم مورد استقبال مردم است و هیچ مسئلهای هم ندارد چرا سینماهایش آنقدر باید کم باشد و چرا باید آنقدر به سختی به آن اجازه اکران بدهند. این مسئله واقعا ظلم است چرا که بالاخره این یک اثری است که زحمتی برای آن کشیده شده و از آن استقبال شده و مورد تایید جمهوری اسلامی هم هست و چرا یکدفعه یک جایی که نفوذ و قدرتی دارد جلوی این کارها سنگ میاندازد و کارشکنی میکند .
پریسا سادات خضرایی
انتهای پیام/
There are no comments yet