فرهاد آئیش از جمله بازیگرانی است که ریسک بازی در هر نوع نقشی را میپذیرد و تمام تلاشش را به کار میگیرد تا باورپذیر ظاهر شود.
شما تا کنون نقشهای بسیار متفاوتی را در کارنامه کاری خود داشتهاید و انگار این چالش برای شما دوستداشتنی است. کدام شاخصه پررنگ نقش عطا شکیبا در سریال «برف بیصدا میبارد» باعث شد تا یقیناً با خودتان فکر کنید که این کاراکتر همانی است که باید بازی کنید؟
اول اینکه چالش نقشها و کاراکترهایی با شخصیت سنتی برای من بیشتر است ضمن اینکه این شخصیت یک مقدار درگیریهای درونی داشت که آن هم برای من جذاب بود. این چالش در ارتباط با سه دختر بزرگی که داشت و همچنین مشکلاتی که با سایر آدمها داشت هم شدت میگرفت و در مجموع باعث میشد تا من بتوانم تجربه یک نقش زیر پوستی را داشته باشم. به خاطر تاریخچه کاری من اکثر مواقع نقشهایی که به من پیشنهاد میشود یک مقدار طنز یا شیرینی را از من انتظار دارند اما در این کار یک چنین انتظاری از من نبود و من به همین دلیل علاقه داشتم تا آن را بازی کنم.
این اولین سریال دویست و پنجاه قسمتی تلویزیون است. به نظر شما در حال حاضر که جهان به سمت مینیسریالهای پنج، شش قسمتی رفته آیا اینطور سریالهای بلند نزد مخاطب موفقیت دارد؟ پیشبینی شما چیست؟
حقیقتش این است که من تخصصی در این مسأله ندارم که بشناسم و بدانم که چه کارهایی موفق میشوند و چه کارهایی موفق نمیشوند، چرا که خودم خیلی اهل تماشای سریال- چه ایرانی و چه خارجی- نیستم. به این دلیل که از درگیر شدن طولانیمدت با یک مقوله یا یک سریال و یا یک فیلم میترسم اما من شنیدهام که در حال حاضر در سطح بینالمللی مینیسریالها یا سریالهای کوتاه بیشتر مورد علاقه است. از دوستانم میشنوم که در فرهنگ ما این موضوع هنوز به آن صورت جا نیفتاده است و آدمها دوست دارند که طولانیمدت با یک قصهای درگیر شوند و من فکر میکنم که مسأله بیماری کرونا هم یک مقدار صبر و حوصله بیشتری به مخاطبین میدهد. یعنی ممکن است که مخاطبین بخواهند خودشان را برای یک سریال طولانیمدت آماده کنند اما پاسخ سؤال شما را فقط خدا میداند و هیچکس نمیداند!
این سریال قرار است که داستان یک خانواده را در چند دهه روایت کند و از آنجا که ساخت چنین کاری خلاقیت و انرژی ویژهای را میطلبد، شما پوریا آذربایجانی را در مقام کارگردان چطور دیدید و کار کردن با او برای شما چطور تجربهای بود؟
این همکاری برای من تجربه خیلی خوبی بود. من درباره پوریا آذربایجانی در گذشته شنیده بودم ولی به دلیل جوان بودنش و اینکه تجربهاش از نظر کمی به آن شدت زیاد نیست، ناخودآگاه ذهن درگیر میشد و حتما باید با خودش امتحان میکردم ولی احساس خیلی راحتی با او داشتم و فکر میکنم که مقوله تصویر را- چه سریال و چه سینما- خوب میشناسد و یک چشمانداز طولانیمدت از کار خودش دارد و به نظر من این مسأله خیلی قابلتحسین است.
یک نقدی که همیشه به شخصیتپردازی بسیاری از سریالهای تلویزیونی وارد است این هست که کمتر کاراکترهای خاکستری خلق میشود و شخصیتها اکثراً کاملاً سفید یا کاملاً سیاه هستند که این هم در دوره فعلی منسوخ شده و هم از جذابیت کاراکتر کم میکند. کاراکتر شما هم در این سریال از این قاعده پیروی میکند. نظرتان درباره این مسأله چیست و خودتان چقدر با این نقش ارتباط گرفتید؟
این کاراکتر به عقیده من خاکستری است و اتفاقاً من به همین خاطر که سفید و سیاه مطلق نبود آن را دوست داشتم و این مسأله یکی از دلایلی بود که باعث شد تا من چالش این نقش را بپسندم.
شما هم در سریالهای تلویزیونی ایفای نقش داشتهاید و هم تجربه کار در شبکه نمایش خانگی را دارید. از نظر شما تلویزیون چطور میتواند با شبکه نمایش خانگی رقابت کند؟ از این جهت که پلتفرمها فیلمنامههای جسورانهتری دارند و به نظر میرسد که تلویزیون در حوزه فیلمنامه به خاطر حساسیتهایی که دارد در رقابت با شبکه نمایش خانگی میبازد. به عنوان یک پیشکسوت چه پیشنهاداتی به رئیس جدید سازمان صدا و سیما دارید؟
یک تفاوتی که در حال حاضر بین سریالهای نمایش خانگی و تلویزیون هست، این است که یک قشر وسیعی از جامعه ما حاضر نیستند و یا به آن صورت تواناییاش را ندارند که هزینه پرداخت کنند و یک سریال نمایش خانگی را تماشا کنند و دسترسیشان به تلویزیون بیشتر است. به خصوص در شهرستانها افراد بسیاری با تلویزیون راضی هستند، بنابراین تلویزیون از نظر رقابت کمی از شبکه نمایش خانگی عقب نیست اما از نظر کیفی ممکن است که سریالها و برنامههای شبکه نمایش خانگی قویتر باشد. من پیشنهادی به مدیران ندارم چون این مسأله بسیار تخصصی است ولی به هر صورت وقتی که شما بودجه بیشتری را برای هر پروژهای- چه پروژه سینمایی، چه تلویزیونی، چه اقتصادی، چه ورزشی و هر چیز دیگری- میگذارید، آن بودجه به مرور تبدیل به کیفیت میشود. بنابراین اگر میخواهند که با شبکه نمایش خانگی رقابت کنند باید بودجه بیشتری بگذارند و آزادی بیشتری را برای برنامههای تلویزیونی قائل شوند و مسأله سانسور را کم کنند.
شما امسال فیلم «خائن کشی» به کارگردانی مسعود کیمیایی را در جشنواره دارید و برای چندمین بار در نقش دکتر مصدق ظاهر شدهاید. از این جهت که «خائن کشی» اولین همکاری شما و مسعود کیمیایی محسوب میشود، این تجربه را چطور دیدید؟ ویژگیهای شخصیتی این کارگردان در کار چقدر برای شما جذاب و چقدر متفاوت با کارگردانهای جوانتر بود؟
من مدت خیلی کوتاهی را با مسعود کیمیایی سپری کردم، چرا که دکتر مصدق بیش از سه سکانس در این کار نداشت اما باید بگویم که من در گذشته مسعود کیمیایی را نمیشناختم یعنی با او کار نکرده و از دور او را رصد کرده بودم. در این مدت کوتاهی که با او کار کردم فهمیدم که چرا مسعود کیمیایی یک اسمی همچون کیمیایی را دارد با خود میکشد و دلیل دارد که یک آدمی میتواند کیمیایی باشد و میتواند آنقدر خوب سینما را حتی در بعد سلیقه خودش بشناسد. من به تازگی یک نمایشگاه نقاشی از او دیدم که بسیار جذاب بود. مسعود کیمیایی با اینکه خودش را به عنوان یک نقاش حرفهای ادعا نکرده ولی آنقدر خودش را میشناسد و آنقدر هویت و اثر انگشتش برای خودش آشکار و مشخص است که حتی در عرصهای که کمتر با آن آشنایی دارد باز هم توانست بدرخشد. به هر حال من خیلی خوشحال هستم که این تجربه را با او داشتم.
شما در فیلم «کاناپه» به کارگردانی کیانوش عیاری به عنوان نقش اصلی حضور داشتید که این روزها با انتشار اولین عکس از این فیلم حاشیه برای آن ایجاد شد، از نظر شما به عنوان بازیگر این کار انتشار عکس چقدر صحیح بود؟
من نمیدانم و صحیح و غلط بودن زندگی را نمیشود زیاد قضاوت کرد. به هر حال این یک اتفاقی است که افتاده و درست و غلطش را خدا میداند!
آیا به نظر شما آنقدر واقعی نمایش دادن خانواده و زنان با کلاهگیس از اول درست بوده و آیا قابل حدس نبود که این فیلم توقیف میشود؟
به هر حال ریسکی بود که کیانوش عیاری آن را انجام داد. او امید داشت که به این شکل بنیانگذار رفع یک معضل بسیار بزرگ باشد، یعنی اولین کسی باشد که با این ریسک شاید میتوانست این معضل را حل کند و این ریسک او جواب بدهد و بعد از او سینما میتوانست با کلاهگیس جلو برود که به شدت بر واقعگرایی سینما تأثیر میگذارد. در واقع یک خلأ بسیار بزرگ در سینما و هنرهای تصویری ما وجود دارد و آن این است که انسانها در خانه آن تصویری را ندارند که در واقعیت باید داشتهباشند. هیچکس در خانه با روسری مقابل همسرش نمیشیند، بنابراین بهترین راه حل کلاهگیس بود که مسأله شرعی قضیه را هم تحتالشعاع قرار دهد که متأسفانه این ریسک عیاری با شکست روبهرو شد. امیدوارم که این فیلم در آینده اجازه اکران بگیرد و پخش شود.
با مقایسه سریالهای «گاندو»، «روزهای ابدی» و این فیلم که در هر سه از کلاهگیس استفاده شده، به نظر میآید که انگار سیاست در تصمیمگیری کمی متناقض است. نظر شما چیست؟
به نظر دارد متناقض عمل میکند. خیلی نظری در این مورد ندارم و شاید یکی از شاخصترین مقولاتی که در فرهنگ و در کشور ما خودنمایی میکند تناقض است. این هم یکی از آنهاست.
کار با کیانوش عیاری برای همه کسانی که تا به حال با او کار کردهاند تجربه بسیار جذابی است. چه نقطهقوتی در این کارگردان هست که آنقدر او را کارگردان شاخصی میکند؟
دلیلش این است که او به رئالیتی و واقعیت کاملا وفادار است و از دراماتیزه شدن فرار میکند و سعی میکند تا واقعیت را آنگونه که هست نشان دهد. یعنی شاید بشود گفت که بیش از هر فیلمساز دیگری خودش را به عینیت نزدیک میکند اگرچه که سینما هیچوقت عینی نیست و در نهایت ذهنی است. ما شاید فقط سهراب شهید ثالث را داشتیم و به نوع دیگر و با یک معادله دیگری عباس کیارستمی را داشتیم ولی عیاری سعی میکند که فقط به عنوان یک کاتالیزور بین واقعیت و مخاطب قرار بگیرد و خودش فکر میکند که گفتن حقیقت-تا دستکاری در حقیقت و داشتن یک ایدئولوژی در پشت فیلمش- شاید بیشتر ارزش داشته باشد.
شما از این دست فیلمهایی که به مشکل میخورند چند موردی در سابقهتان دارید. به نظر میرسد که فیلمنامههای چالشی و حساس را دوست دارید، درست است؟
خیر، لزوما اینطور نیست. من همیشه بر اساس نقشهایی که دوست دارم انتخاب میکنم و بر حسب اتفاق اینطور شده که چند اثری هم با مشکل روبهرو شده است. در واقع من بیشتر به اینکه چه نقشی را و در چه فضایی قرار است کار کنم نگاه میکنم تا اینکه نتیجه کار را در نظر بگیرم. در واقع به صورت خودخواهانهای آن چیزی را که دوست دارم و دلم میخواهد انجام بدهم را بازی میکنم نه آن چیزی که فکر میکنم شاید برایم بهتر باشد.
شما همیشه روی فرم و با ظاهر آراسته و متناسب هستید؛ زیست یک بازیگر را در موفقیت او چقدر مؤثر میدانید؟
خیر، بعضیها اینطور هستند و خیلی هم موفق هستند بعضیها هم اینطور هستند و خیلی موفق نیستند! در واقع فکر نمیکنم که این مقوله زیاد مهمی باشد، یعنی ظاهر آدمها خیلی تأثیر ندارد.
ابزار کار یک بازیگر و به طور کلی یک هنرمند را چه میدانید و چقدر باید به مسائل روانشناسانه، جامعهشناسانه، انسانشناسانه و موضوعاتی از این دست آشنا و آگاه باشد؟ و شناخت آدمها و کاراکترها برای شما چطور حادث میشود؟
من میتوانم به صورت کلی به آن پاسخ بدهم اما اگر قرار باشد که به صورت خاص و اخص صحبت کنم شاید باید کتابها نوشته شود و بحثها و صحبتها شود. خود من از ضمیر ناخودآگاهم بیشتر استفاده میکنم تا ضمیر خودآگاهم و این به آن معنا نیست که مقولات روانشناسانه، جامعهشناسانه، حتی فلسفی و مسائل دیگر در انتخابها و کارهای من در بازیگری تأثیر نمیگذارد. یعنی صددرصد تأثیر میگذارد ولی من اصولا آدمی هستم که نقش را آنالیز نمیکنم و از طریق آنالیز و شناخت آگاهانه به یک نقش نمیرسم، بلکه در ارتباط با آن متنی که در دست میگیرم و با آن عشق و علاقهای که برای آن نقش میگذارم و سعی میکنم آن نقش را در خودم پیدا کنم یک سری معادلاتی در ذهن، قلب، وجود و روح من اتفاق میافتد که من از شناخت لحظه به لحظهاش قاصر هستم و نمیتوانم آن را بشناسم و در واقع خیلی کلی است. من در کل میتوانم بگویم که از کل به جزء میرسم، نه از جزء به کل؛ به این معنا که وقتی شما یک پدیدهای را آنالیز میکنید در واقع آن را به اجزای کوچک تبدیل میکنید و با در کنار هم گذاشتن آن اجزای کوچک یک کلی را به دست میآورید اما تکنیک از کل به جزء رسیدن اینگونه است که در واقع شما وارد این مقوله آنالیز کردن نمیشوید بلکه به صورت حسی و به صورت کلی به یک نقش نزدیک میشوید. بعضی وقتها بوده که من بعد از اینکه نقش را بازی کردهام خیلی بیشتر به ابعاد روانشناسانۀ آن شخصیت یا جایگاه اجتماعی آن شخصیت پی بردهام. گاهیاوقات در حین کار انگار ایجاز برای من مقدس است که در واقع نخواهم آن شخصیت را در ذهن خودم کاملا باز کنم.
اگر اشتباه نکنم چهار، پنج سالی هست که از نویسندگی و کارگردانی تئاتر فاصله گرفتهاید. علتش پر کار شدن شما و کرونا بوده یا علت دیگری هم داشتهاست؟ و امکان دارد که دوباره به آن فضا بازگردید؟
بله، من در این پروسه چیزهایی نوشتهام و به نوشتن بیش از هر چیز دیگری علاقه دارم چرا که آن خلوت را خیلی دوست دارم؛ یعنی وقتی که انسان، خودش با خودش و در درون خودش میکاود و سفرهایی میکند. کرونا خیلی تأثیرگذاشت. من از نظر ذهنی برای اجرای دو تئاتر آمادگی داشته و دارم که یک بخشی از آن به دلیل کرونا و یک بخشی به دلیل مشغله بازیگری که همیشه برای من خیلی جذاب بوده و یک بخشی هم میشود گفت که گاهیاوقات تنبلی بودهاست ولی دلم نمیخواهد بگویم که این مقوله را کنارگذاشتهام. در واقع جزو آرزوهایم هست که آن را ادامهبدهم. من در حال حاضر به عنوان بازیگر در دو نمایش به نامهای «دکتر نون» به کارگردانی هادی مرزبان و «فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی همکاری دارم که به شدت به این دو نقش علاقهمند هستم و میخواهم که این دو نقش را بازی کنم و بعد دلم میخواهد دو کاری که خودم نوشتهام را به انجام برسانم.
شما در تئاتر، تلویزیون و سینما ید طولایی دارید و بیش از سی سال است که در این حرفه مشغول به فعالیت هستید. پس از این همه سال و این همه تجربه، آیا نقش خاصی در ذهن شما هست که دوست داشته باشید آن را بازی کنید و هنوز به شما پیشنهاد نشدهاست؟
خیر، زمان که میگذرد من به دلایل اجتماعی و زندگی شخصی روحیاتی مختلف پیدا میکنم و خواسته من برای بازی کردن تغییر میکند که چه نقشی را بازی کنم. چیزی که برای من خیلی مهم هست این است که آن نقشی را که در آن لحظه انتخاب کردهام برای من رشد داشتهباشد. ممکن است که آن شخصیت در یک مجموعهای باشد و برای مثال خودش را در یک سریال تلویزیونی نشان بدهد و یا ممکن است در یک مجموعهای مثل به فرض تئاتر باشد. من تجربیات خیلی سنگینی مثل سقراط، مصدق و نقشهای دیگر را داشتهام ولی این به آن معنا نیست که آن نقشها را آدم بیشتر دوست دارد و آن نقشها مهم است. به نظر من مسیر کاری من هم در نوشتن و هم در بازی کردن و تا حدی هم در کارگردانی انگار یک راه است که من از سالها پیش شروع به پیمودن آن کردهام و این راه به مرور دارد من را به خودم نشان میدهد؛ این حرفی که میگویم شعار نیست و یک واقعیت است که در واقع هنر، بازیگری، نویسندگی، تئاتر و سینما برای من یک طریقت برای رسیدن به خودم و شناخت خودم است؛ و اینکه بتوانم یک آدم بهتری باشم و یک آدمی باشم که ابعاد بیشتری را در وجود خودم تجربه کرده باشم. در گذشته مواقعی بود که دلم نمیخواست نقشهای منفی را در وجود خودم تجربه کنم اما به تازگی و یکی، دو سالی است که این انگیزه در من به وجود آمده که آن بخش منفی درون خودم را در یک نقش منفی به چالش بکشم. بنابراین پاسخ من خیر است، چرا که انگیزه من برای بازی کردن همیشه متغیر بوده و هنوز هم متغیر است یعنی نقش خاصی نیست که دلم بخواهد آن را بازی کنم.
زمانی که شما وارد این حرفه شدید فضای مجازی وجود نداشت اما در حال حاضر خیلیها-حتی هم نسلان شما- با آن همراه شدهاند. شما خیلی فعالیتی در فضای مجازی ندارید، آیا این انتخاب شخصی شما بوده یا اینکه فرصت فعالیت در آن فضا را ندارید؟ و در حال حاضر چقدر نقش فضای مجازی را در پیشبرد بازیگران خصوصاً جوانتر موثر میدانید؟
نقش دنیای مجازی را برای رشد انسانها و به صورت اخص بازیگران جوان و یا حتی بازیگران مسنتر نمیشود نادیده گرفت. به طور کلی نقش این پدیده را در انسان امروز و در انسان قرن بیست و یکم نمیشود نادیده گرفت و کسی که بخواهد نادیده بگیرد و بخواهد آن را رد کند در واقع یک حقیقت بزرگ هستی انسان را دارد نادیده میگیرد. دلیل اینکه من خودم را از این مقوله بری داشتم و دلم نخواسته تا در دنیای مجازی حضور داشته باشم، یک گرایش به خلوت است که در حال حاضر من به آن بیشتر نیاز دارم تا وارد شدن به یک دنیای اجتماعی بزرگتر؛ ولی این یک انتخاب شخصی است و چیزی نیست که من بخواهم بگویم که این درست است. در واقع در حال حاضر این برای من درست است. من خیلی وقتها غبطه میخورم، یعنی فکر میکنم که ایکاش من خودم را در دنیای مجازی هم به چالش میکشیدم و خودم را در ارتباط با دیگر انسانهای کشورم و با دیگر انسانهای کل کرهزمین به چالش میگذاشتم؛ چرا که شاید اینطور هم به نوع دیگری بهتر میتوانستم خودم را بشناسم و بهتر میتوانستم به عنوان یک انسان رشد کنم اما در حال حاضر خلوت بیش از چیزهای دیگر برای من اهمیت دارد و من به آن نیاز دارم.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
من در حال حاضر در یک سریالی مشغول به بازی هستم که به کارگردانی وحید امیرخانی است و نام فعلی این سریال «بچه محل» است ولی بعدها تغییر خواهد کرد. این سریال درباره کودکان کار است که در خیابان رشد میکنند و در واقع فوکوس اصلی آن روی کودکان خیابانی و به قول معروف قشر فقیرتر است. من یکی، دو سالی هست که خیلی به دنبال بازی کردن در نقش منفی بودم که الان آن شجاعت را پیدا کردهام که در درون خودم آن جنبههای منفی را کشف کنم. من در این سریال نقش دو برادر دو قلو را دارم که یکی از آنها کاملا منفی است و دیگری هم تا حدی منفی است و این مسأله برای من خیلی چالش دارد؛ یعنی بازی کردن دو نقشی که در واقع یک سری ژنها و دیانایهای مشترکی دارند و در حال حاضر این دو نقش برای من خیلی جذاب است.
There are no comments yet