رضا درستکار منتقد سینما معتقد است «آتابای» بهترین نقش هادی حجازیفر در این سالهاست و همچنین تولدی دوباره برای نیکی کریمی کارگردان این اثر محسوب میشود.
رضا درستکار منتقد سینما در یادداشتی به فیلم سینمایی «آتابای» به کارگردانی و تهیهکنندگی نیکی کریمی میپردازد.
در ادامه این یادداشت را میخوانیم:
بازیگر خیلی خاص با تعدادی زیاد فیلم خوب، که «شخصیت» در فیلمهایی مثل «عروس»، «سارا»، «پری»، «برج مینو»، «بوی پیرهن یوسف»، «دو زن» و… را به یادمان میآورد، «آتابای» را ساخته که تولدی دوباره برای اوست.
اکنون با فیلمسازی روبرو هستیم که فقط کارگردانی یک فیلم را انجام نمیدهد بلکه فکر را هم به جریان فیلم تزریق میکند.
«یک شب»، فیلم اول او، فیلمی خوب بود و در فستیوال کن هم نمایش داشت، البته بیشتر تحت تاثیر جریان منشعب از فیلمهای هنری آن سالها، و بهویژه تحت تاثیر سینماگر عزیز همه سینمای ایران، «عباس کیارستمی» بود و بعد هم چند فیلم دیگر…
اما در «آتابای» با یک کارگردان جدید طرف هستیم که واقعا فرسنگها با آن نیکی کریمی قبلی فاصله دارد؛ شاهد تولد دوباره یا تبلور همان کارگردان قبلی هستیم که به نگاهی پخته و درجه یک از موضوع و مدیوم خودش رسیده است.
«آتابای» همانطور که از نام فیلم هم پیداست اسم یک شخص است. انتخابی خوب است چون از همان اول، نام فیلم را متمایز و ویژه میکند، طوری که در ذهن مخاطب زنده میماند. فیلم گرم و خوندار و با انرژی آدمهای واقعی و جالب که قصهای در گوشهای از آذربایجان را به تصویر میکشد و حس مخاطب را تحریک کرده و به لذت میرساند.
«لوکیشن» در این فیلم معنا و جغرافیا پیدا میکند. باغ پدری به آدمی که ترکزبان نیست، واگذار شده و… و این رگه با متن اصلی ریشههای تماتیک پیدا میکند، و واجد معانی و مفاهیم خاص خودش میشود.
هادی حجازیفر (در نقش آتابای) در این فیلم، نقطه تمرکز و اتکای فیلم است؛ او (بعد از تعدادی فیلم در قالب شخصیتهایی با بعد مذهبی و عصبی) سرانجام بهترین حضورش را در سینمای ایران تجربه میکند و فاصله بین نقش و بازیگر را خیلی خوب مرتفع کرده است.
رگه ملایم عشقی که در فیلم میبینیم، یا رگههای حسادت که در داستانهای موازی روایت میشود و رابطه بین پدر خانواده و نوه، رابطه منفصل پدر و پسر، رابطه قشنگ «آن دوستی» که به خاطر یک سوتفاهم دچار انفصال شد و… داستانهای فیلم را بارور کردهاند و از مینیمالیسم تقلیلی سابق سینمای کریمی دیگر اثری نیست، و جایش را به اگزیستان و مسئولیت آدمی در نسبت با دیگران و خودش داده است. یک فیلمبرداری بسیار قوی با قابهایی کمنظیر هم داریم و دو فصل بسیار بهیادماندنی.
نکته اصلی این است که ما «فیلم» میبینیم تا تجربهای را که شخصیتها در فیلم به دست میآورند، بدون هزینه کردن، صاحب شویم تا زندگی بهتری پیدا کنیم و «آتابای» جزو آن دسته فیلمهاییست که با شخصیتهای اصلیاش میتوان همذاتپنداری کرد، تجربه گرفت و از دیدنش لذت برد و از سینما رفتن (در این روزگار باقالی به چند من) پشیمان نشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است