مهرزاد دانش در روزنامه اعتماد نوشت :
برای ما که در جشنواره کن حضور نداشتیم و فیلم های جشنواره را ندیدیم، امکان ارزیابی فیلم ها و به تبع داوری ها وجود ندارد و این مهم را باید به بعد از تماشای فیلم ها در فرصت مقتضی موکول کرد. در عین حال برای بسیاری از ما ایرانیان، موفقیت فیلم قهرمان اصغر فرهادی در کسب جایزه بزرگ هیات داوران این جشنواره (که آن را به طور مشترک با فیلم کوپه شماره ۶ (یوهو کوسمانن) دریافت کرد) فارغ از ارزیابی ای که بعد از تماشای فیلم خواهیم داشت، نکته ای خوشایند است. به هر حال در روزگاری که مردم ایران با انواع ناخوشایندی ها درگیر هستند (تنگناهای معیشتی، فشار کرونا، مرگ بسیاری از هموطنان مبتلا به بیماری، معضل واکسن، برق، تحریم، کم آبی، بی درایتی های مدیریتی، گسست های اجتماعی و…) این نوع خبرهای خوش می توانند التیامی در حد و حدود خودشان داشته باشند.
اما راستش ماجرا محدود به افتخار به یک هموطن موفق در عرصه جهانی فرهنگ نیست. اصغر فرهادی، جدا از ایرانی بودنش، یک فیلمساز موفق جهان امروز است که با تلفیق دشوار دو نوع رویکرد سینمایی، رویکرد سبک کلاسیک قصه گوی امریکایی و رویکرد هنری سینمای مدرن اروپایی، بر بزنگاه های موقعیتی/اخلاقی انسان معاصر مکث می کند و پیش باورهای ذهنی مخاطبش را به چالش می کشد و دغدغه وجدانی او را به فضای پیرامونی اش برمی انگیزاند.
کارنامه موفق فرهادی در این مسیر که البته قله های اوجی همچون درباره الی و… و جدایی نادر از سیمین در آن جایگاه خاص خود را دارند، از او شمایلی آفریده است که حس مثبت هر سینمادوستی را به خود جلب می کند. ما سینمادوست ها، همان طور که دیگر فیلمسازان موفق قرن حاضر را از آندری زویاگنینتسف گرفته تا الکساندر پین دوست داریم و آثارشان را با علاقه دنبال می کنیم، فرهادی را هم حرمت می گذاریم و به تعقیب پیگیرانه فیلم هایش مشغولیم و در عین حال نگاه تحلیلی خود را هم حفظ می کنیم و صدالبته هموطن بودن مان با او، همدلی ای را هم برمی انگیزد که قاعدتا درباره دیگران وجود ندارد.
منتها این هموطن بودن او با برخی ایرانیان، خودش فضایی غریب را پدید آورده که شاید کمتر درباره نسبت همتاهای جهانی او با هموطنان شان جاری باشد. در این فضای غریب، برخی هم هستند که علنا و رسما، از کامیابی او سر در گریبان بغض و تنفر و لودگی فرو برده اند که اگرچه درباره او و دیگر فیلمسازان موفق این دیار تازگی ندارد، اما امسال در ماجرای جشنواره کن، از حاشیه سازی هایی نوین رونمایی کردند که کمتر در کارنامه حاشیه پردازی های شان سابقه داشت. تا پیش از این، عموم بغض داران به فرهادی، جریان های تمامیت خواه داخلی بودند که با انواع و اقسام برداشت های غریب و انگ های عجیب به تقبیحش می پرداختند. اما اکنون افزون بر آن، برخی، براساس رویکردی که قصد تحقیر و تقبیح سینما و سینماگران مستقل چند دهه اخیر را با هدف مثلا مقابله با سیستم دنبال می کند، با سوال و توییت و استناد بی ربط اما پرطمطراق به واژه ها و معناها خواستند او را در وادی ای قرار دهند که عملا ادامه کار فیلمسازی اش را در ایران ناممکن سازد که با هوشمندی فرهادی ناکام ماندند و برخی کم مایه ها هم که رسانه را با لب خزینه گرمابه زمان کودکی شان اشتباه گرفته اند، به لودگی و مسخرگی و شایعه پراکنی لغزیدند که خب حدشان هم بیش از این نیست.
حاشیه ها (چه لودگی ها و چه سیاست بازی ها) جزو جدایی ناپذیر جشنواره ها هستند و با گذر زمان هم اغلب از یاد می روند، آنچه می ماند متن است: خود فیلم ها و سازندگان شان که ارزش و بسامدشان در عمق تاریخ ثبت می شود. کارنامه سینمایی فرهادی و شخصیت او، از همین زمره است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است