در این گزارش به نقد و بررسی فیلم سینمایی زن و بچه ساخته سعید روستایی پرداختهایم.
اولین سکانس نمایش فیلم از کن برگشته آقای روستایی در اولین روز مرداد بالاخره روی پرده سینماهای تهران رفت. این چند خط، داغ و کوتاه در فرصت آغازین تماشا است و باقی قصه ها بماند برای بعد…
از همان روز اول، از همان ابد و یک روز، روستایی حواسش به تلخ و شیرین کارهایش بوده است و در «زن و بچه» هم آن را در همان سالن زیبایی و آموزش زبان انگلیسی خانوادگی رو میکند. روستایی البته هنوز مانند دو کار قبلیاش، به عمد بیمارستان و دادگاه و اینجا مدرسه را هم چنان با شلوغی و ازدحام ممزوج میکند که خلق تماشاگر تنگ شود.
مهناز خادمی با بازی پریناز ایزدیار و فرشته صدر عرفایی در نقش مادر بی تردید بازی های قابل قبولی دارند. پیمان معادی (حمید) اما انگار از جلسه منجر به تنش با تراپیست خود در سریال شبکه نمایش خانگی افتاده وسط فیلم و با سوالی کردن ساده ترین دیالوگ های اعتراضی مدام به تماشاگر تاکید میکند که دیگر این بازی و لحن، جذاب نیست. بازیگر نقش علی یار یا به اصرار سازندگان (علیار اصانلو) و خواهرش بسیار جذابند و خواستنی و البته حسن پورشیرازی هم همان همیشگی است.
هرچقدر بازداشتگاه فیلم متری شش و نیم بد بود، هنرستان و مدرسه «زن و بچه» جذاب است. فارغ از کارگردانی خواستنی روستایی در سکانسهای قمار و فرفره و فرار از دیوار مدرسه، تیم آموزشی مدرسه از معلم و ناظم تا سرایدار درست هستند و تماشایی.
بیتعارف باید اعتراف کرد فیلم بعد از مرگ علی یار دوپاره میشود. انگار حذف یک شمایل نسل زد با همه شیطنتهای حیرتانگیز و نمکهای بجایش، فیلم را از نفس میاندازد. بعد از پسرک نوجوان دوباره قصه آدم بزرگها از راه میرسد و تکمیل پازل مرگ و انتقام از دریچه زیست ولی دم و شاکی و…
فیلم زن و بچه فیلم کارگردانی است که همواره کلافه بوده از حساسیت ها و حتی توجه ها، فیلم هنرمندی که رفتنش به کن و نرفتنش، مصاحبه کردن و نکردنش، فیلم ساختن و نساختنش، برای سینمادوستان ایرانی مهم است. روستایی البته دیگر جوان کلهشق سینمای ما نیست، او آنقدر عوض شده که این دیالوگ را در فیلم آخرش بنویسد و بگذار در دهان بازیگر زن اصلی، اینکه مهناز به حمید بگوید: «تو زن و بچه نمیخواستی، تو زنِ بچه می خواستی» یعنی چرخ دندههای روزگار زورش به همه ما میرسد…
مسعود میر