حسن پورشیرازی در فیلم پیر پسر آنچه اکتای براهنی از او خواسته به نحو احسن اجرا کرده اما در این میان، ترفندهای شخصی و تجربیات گذشته و هر آنچه در چنته داشته را هم رو کرده است تا پیرپسر سه ساعته با بازی او دیدنی و نفس گیر شود.
یک ماه از اکران فیلم پیرپسر گذشت. آن هم در یکی از بدترین زمانهای اکران در تاریخ سینمای ایران اما این فیلم با اقبال مخاطبان و منتقدان همچنان به مسیر خود ادامه میدهد. موفقیتی که باید بخش چشمگیری از آن را مرهون بازی درخشان حسن پورشیرازی دانست. بازیگری که به معنای واقعی کلمه «پورشیرازی» است و ۶۷ سال پیش در شیراز به دنیا آمده است. مردی که پلهپله و درست، مسیر کاری را که دوست داشت طی کرد. هم از نظر آکادمیک، درس بازیگری خوانده و هم از لحاظ بازیگری، زحمت کشیده و خاک صحنه خورده است. او مصداق بارز کسب مهارت و رسیدن به قله موفقیت با زحمت فراوان و پشتکار مستمر محسوب میشود. کسی که یک شبه به چنین جایگاهی نرسیده و برای رسیدن به پلهای که امروز روی آن ایستاده، نیم قرن تلاش کرده است.
پورشیرازی با افتادگی و تواضع در قبول نقشهای مختلف مثالی برای این شعر کلیم کاشانی، شاعر قرن دهم هجری است: «تواضع پایه اقبال مندیست / به قدر خاکساری سربلندیست» حیرت مخاطبان و تحسین منتقدان پیرامون بازی پورشیرازی در پیرپسر، گواه استمرار مسیر درستی است که بزرگانی چون عزتالله انتظامی، علی نصیریان و … در آن راه گام زدهاند. پورشیرازی به مانند اسلافش با جان و دل، هر کاری را فارغ از جنس، نوع و وزنش در حیطه نمایش با جان و دل انجام داده و در هر کاری که به او سپرده بودند، بهترین خودش بوده است. او هیچ ابایی از رفتن در جلد عروسک دایناسور در «کلاه قرمزی و پسرخاله» یا عروسک لاغر در مجموعه «چاق و لاغر» نداشته یا مشتاقانه در قالب بدمنی مثل شوکت سریال «نرگس» فرو رفته است.
«غلام باستانی» در پیر پسر، شیرازه گذشته کاری پورشیرازی و نتیجه تمام زحمات و تجربیات پیشینی اوست و او همه آنچه را اندوخته بود برای خلق این شخصیت به میدان آورده است. نگاهی کوتاه به کارنامه کاری پورشیرازی نشان میدهد او از پس هر کاری که به او سپرده شده به خوبی بر آمده است و برای همین هم کارگردانان صاحبنام و سختگیری مانند بهرام بیضایی، داوود میرباقری، داریوش مهرجویی، ابراهیم حاتمیکیا، کمال تبریزی و … نه یک بار بلکه چندین بار سراغ او رفتهاند. هم با نقش بغای در «مسافر ری»، سردار ترکی که به دستور متوکل مزار امامحسین(ع) را ویران کرد و هم نقش جالب توجه گروهبان نغمه را در «سگ کشی» طوری بازی کرد که در میان انبوه بازیگران فیلم بیضایی به چشم بیاید.
در فیلم «مهمان مامان» چنان درخشان بود که یک تنه در برابر مجموعهای از سوپراستارهای فیلم، یک سوی وزنه قصه قرار داشت. یدالله مدام با دعوت و اصرار از مهمانان برای ماندن، بقیه را به تقلا میانداخت تا اشتباهات او را جبران کنند. پورشیرازی در پیرپسر یک شیطان مجسم است که نفرتها را جذب خود میکند. اگر میخواهید شیطان را بر پرده سینماها ببینید. این شما و این حسن پورشیرازی!
نقد و نگاه به یک فیلم و تاثیرات آن یک مسئله است و نگاه و تحلیل بازیگر، مسئلهای دیگر که از هم جدا هستند. گاهی بازی یک بازیگر به فیلم بها میدهد و گاهی این راه برعکس میشود. بازی پورشیرازی ارزش افزوده «پیرپسر» به شمار می آید که به آن بهای بیشتری داده است.
فیلم، بنیه و فیلمنامهای قوی دارد و پورشیرازی آنچه اکتای براهنی از او خواسته به نحو احسن اجرا کرده اما در این میان، ترفندهای شخصی و تجربیات گذشته و هر آنچه در چنته داشته را هم رو کرده است تا پیرپسر سه ساعته با بازی او دیدنی و نفس گیر شود. پیرپسر در واقع سکوی پرشی برای ایستادن حسن پورشیرازی بر قله بازیگری است. ایستادنی که به واسطه سال ها تلاش و کار، حق منطقی و طبیعی اوست.